بیمارستان و سرانجام آن

Day 983, 06:33 Published in Iran Serbia by gorgepir
سلام.

خیلی وقت بود مقاله نداده بودم. این مقاله هم بیشتر جنبه خبررسانی را دارد و یه کم درددل. امیدوارم که روزی بشود که هم در این بازی و هم در دنیای واقعی ایران سربلند (تر از آنچه الان هست) و آزاد داشته باشیم.


بازی خیلی غریب شده. ایریپابلیک یک بازی اجتماعی بود, یعنی تنها برتری که این بازی نسبت به بازی های کامپیوتری دیگر و کنسول داشت این بود که طرفت کامپیوتر نبود, انسان بود. مدتی ایران به خاطر سیاستهای مضحک دولت نهم, این بازی را فیلتر کرده و دوستان زیادی را از دست دادیم. مابقی دوستانی هم که ماندند, سردرگمند. مراحل عزاداری را حتما می شناسید؟ اول که عزیزی را از دست می دهیم (چون این بازی عزیز به اون معنی نیست همه احساسات کمی کمرنگتر هستند) اولین مرحله ای که در آن قرار می گیریم انکاره. یعنی اول می یام می گیم چیزی نشده, هیچی نیست, امکان نداره که این اتفاق افتاده باشه و ...
بعد از مدتی که با این احساس سروکله می زنیم, به مرحله خشم می رسیم. خشم از خدا, خشم از آشنایان, خشم از دوشتان. خیلی از ماها هنوز تو این مرحله گیر کردیم, همش به هم می پریم و مشکلاتی که توسط یک عده اقلیت که در دنیای واقعی حکومت می کنند به ما تحمیل شده را به جای آنکه سر همون یزید زاده خالی کنیم, سر هم دیگر خالی می کنیم.
آنهایی که از این مرحله عبور می کنند, به مرحله مذاکره می رسند. اگر تا بحال عزیزی از دست داده باشید حتما می دانید چی می گم, همش تو افکارتان با خدا می گید اگر اونو به من برگردونی فلان کارو می کنم, از این به بعد این کار رو نمی کنم و ... تو این بازی هم ما میام با ادمین مذاکره می کنیم می گیم بی خیال شو, بیا یه آدرس دیگه به ما بده, یا اینکه می خواهیم با دولت (واقعی) نامه بدیم بگیم تورو خدا سایت رو آزاد کن و ...
معمولا این مرحله تو افراد خیلی طولانی نیست, و سری می رن به مرحله چهارم, یعنی افسردگی. این مرحله ای است که اکثر افراد مدت زیادی در آن سپری می کنند, حتی اگر معلوم نباشه. خیلی از بازیکنهای این بازی هم اکنون (اگر هنوز در مرحله خشم نباشند) در این مرحله هستند.

سرانجام مرحله پذیرش است, مرحله ای که از آن بعد درک می کنیم که باید به زندگی خود ادامه دهید, هر طور که شده.

تا زمانی که آن مراحل را طی نکنیم, به پذیرش نمی رسیم. واقعیت این است که وضع کشور ما الان اصلا خوب نیست, هم در دنیای واقعی و هم در این بازی. فرقش این است که در دنیای واقعی, به زودی سیستم از هم می پاشه و ما کاریش نمی تونیم بکنیم, ولی در این بازی سیستم در حال از هم پاشیدن است و می توانیم کاریش بکنیم. کاری که باید بکنیم اینه که بی خیال دعواها و بگو مگو ها بشیم. بی خیال تهمت زدن و مسخره کردن بشیم. هر وقت خواستی به یکی گیر بدی که چرا فلان اشتباه را انجام داد, یادت بیاد که این یک بازیه و اشتباه تو ذاتشه! می خوای چکار کنی یارو رو بکشی چون اشتباه کرد؟ اونم به خاطر یک مشت پیکسل؟


امیدوارم که همین 80-90 نفری که باقی ماندند بتونن بیشتر با هم کنار بیاند و کمتر دعوا کنند.



غرض از این مقاله فقط آن بود که امروز من قولی که داده بودم را به انجام رساندم, سرانجام بیمارستانی که با سرمایه خودم و کمکهای شما ساختم, امروز به دستور رییس جمهور در بازار به قیمت یک ریال به فروش گذاشته شده. شرمنده دیگه پول ندارم یکی دیگه بسازم.
http://economy.erepublik.com/en/market/56/4/0/0/0/0/citizen/0/price_asc/1

جای کسانی که توی این بیمارستان کمک کردند ولی امروز در کنار ما بازی نمی کنند خالی.