داستان زندگی من
panteon
سلام دوستان عزیز
زد به سرم که داستان زندگی خودم رو براتون بنویسم البته زندگی مجازی
اول از همه از محسن جان به خاطره معرفی این بازی به بنده صمیمانه تشکر میکنم
ODIN the Great
بعد عید بود داشتم درس میخوندم خیر سرم آخه کنکور داشتم . . . ! داداشم بیرون بود اومد بالا سرم گفت بدو یه خبر فوری
گفتم چیه ؟ اه بیدارم کردی . . . (سر درس خوابید بودم :دی) گفت یه بازی جدید دوستم بهم معرفی کرده خیلی باحاله آنلاین
هست من میخوام اکانت بسازم واسه تو هم بسازم ؟ گفتم برو بابا من از این سوسول بازیها خوشم نمیاد گفت من میسازم برات
مطمئنم خوشت میاد خودش این اکانت رو ساخت برای من هم این رو
maximakan
خوب یه مدت تو بازی بودیم دیدیم خبری نیست ایران از نظر جمعیت کشور ۵ام جهان بود یواش یواش تو بازی جا افتاده بودم
ولی خیلی چیزها رو نمیدونستم ( الان هم نمیدونم :دی) تا بالاخره به لول ۱۵ رسیدم تو حزب رستاخیز بودم که فوکسی
foxy_2008
بهم پی ام داد که برای لول پایینیها یه حزب درست کردم میخوام لول پایینیها رو بیاریم تو سیاست اون موقع خودشم لول
۱۵ بود ولی اون آخرش بود من اولش یادم میاد سهند هم باهاش هم کاری میکرد
sahandmsh
خوب ما هم از رستاخیز به سمت خلیج فارس کوچ کردیم هوامون رو داشت خیلی چیزا بهم یاد داد من رو به بازی بیشتر از قبل
علاقمند کرد همه چیز داشت خوب پیش میرفت که بن شد فکسی به خاطره مولتی بن شد رفت یه اکانت جدید ساخت در همون
موقع بود که فکر کنم اشکان
ashkan_hg
اومد تو حزب و با کودتا رئیس حزب شد خدا وکیلی خیلی واسه حزب زحمت کشید
ما دوباره کوچ کردیم رفتیم حزب سبز رسیدیم به لول ۱۷ داشتیم کیف میکردیم واسه خودمون که رفتم سر چیزی که نباید میرفتم
خودتون فهمیدین دیگه بقیش رو نمیگم ما هم به علت مولتی بن شدیم فکر کنم یه ۱۰-۱۲ مولتی داشتم ولی فقط اینا رو یادم میاد
makan85
chelsealondon
jane 29
هیچی دیگه دپرس شدم گفتم دیگه بر نمیگردم به ایری راستی اینم بگم اون موقع همه این مولتیها + اکانت خودم و اکانت داداشم
که همینه از یه سیستم استفاده میکردن ولی فقط اکانت خودم + مولتیهام بن شدن اکانت داداشم سالم موند این آخرها هم من براش
ورک و ترین میزدم اون که دید من خیلی حالم بده این اکانت رو بهم داد گفت حوصله نداره اون موقع که اینو تحویل گرفتم لول ۱۸
بود الان رسوندمش ۲۰ از اندونزی آوردمش ایران کلی بهش رسیدم حالا داداشم میگه پسش بده من نمیدم :دی
بگذریم این اکانت سیتیزنشیپ اندونزی داشت برگشتم ایران اولین کسی که بهم پی ام داد سید مو بود گفت بی کار بودی برگشتی ؟
SiD Mo
بعد یواش یواش به خودم اجازه دادم بیام تو مدیا هیشکی تحویلم نگرفت تا اینکه رفتیم روزنامه زدیم !
اوایل خیلی با همه با احترام برخورد میکردم بر خلاف الان ! بعد حرف دلم رو میزدم مطمئن بودم نهضت داره تخلف میکنه
کلی جنجال درست کردم کلی فحش خوردم البته هنوزم میخورم :دی
تا این اواخر هم که یه کارخونه داشتیم فروختیم چون دستمون تنگ شده بود ! الان فهمیدم هیچ استعدادی در نگه داشتن کارخونه نداشتم !
خوب این دستان زندگی من بود که خیلی خلاصه کردم گفتم حوصله خوندن ندارین !
از تمام کسانی که بهم خیلی چیزا یاد دادن تشکر میکنم !
کوچکه همه ماکان
Comments
بیکاری:دی
وت
پس بالآخره کارخونه ت رو فروختی
Vote
piroz o sar boland bashi!!!!
moafah bashi
akhey
bamaze bud
movafagh bashi 🙂
http://www.erepublik.com/en/article/-en-amp-fa-erepublik-survey--1062861/1/20" target="_blank">http://www.erepublik.com/en/article/-en-[..]1/20
نظر سنجی رسمی ارپابلیک همه شرکت کنید- خیلی مهم
نمردیم و معنی سوسول بازی هم فهمیدیم
لوووول
🙂
حالا میگم مطمئنی این اخری هم مولتی نبود؟
گفتی مال داداشت بود؟
دی:
@mohsen64
نه دیگه خدا وکیلی مولتی بازی رو گذشتیم کنار 😃
@xerxesll
زمان کنکور مغزها خوب آنتن نمیده :دی
@all
چاکریم
Voted
ما چاکرتیما
راستی من یه معضرت خواهی بهت بدهکارم
اون زمان که از اندونزی برگشتی ازم سیتیزن شیپ خواستی یادته؟
اون زمانا رسم بود یه مدتی قرنتینه می کردیم برای تحقیقات همینجوری مثل الان گتره ای نمی زاشتن بیای تو ایران
یادمه گذاشته بودمت تو قرنتینه آنفلوآنزا ولی یادم رفت بهت سیتیزن شیپ بدم
آخرض کی بهت داد؟ سیتیزنو می گم
khaste nabashi baradar.
باحال بود
فقط این آواتاری که داری جریانش چیه؟
@SiD Mo
http://www.erepublik.com/en/citizen/profile/1306214" target="_blank">http://www.erepublik.com/en/citizen/prof[..]6214
ایشون بهم سیتیزنشیپ داد که نمیشناسمشون
@e hojabr
اینم آلن ایورسن هست بازیکن بسکتبال ! :دی
voted!
ghabeli nadash makan jan!
وت جالب بود :دی
Voted
پیروز باشی
جالب بود ممنون از مقاله جالبت
راستی امیدوارم کدورتی از ما نداشته باشی رفیق؟
vot
&
sub
جالب بود ممنون از مقاله جالبت
راستی امیدوارم کدورتی از ما نداشته باشی رفیق؟
vot
&
sub