اصطلاحات و واژه هاي فلسفي و سياسي

Day 708, 08:32 Published in Iran Iran by Dead Sun
http://somokon.com/erep/hitcounter.png">

سلام دوستان من برای اینکه اطلاعات سیاسیتون بره بالا این آرتیکل رو زدم لطف کنین ووت و ساب بدین تا همه ببینن ما هم یه چیزی کاسب بشیم

http://up.iranblog.com/3/1256875760.jpg">http://up.iranblog.com/3/1256821559.jpg">

ابسولو به معني مطلق و مقصدو از ابسولوتيسم حكومت مطلقه و – Absolutisme ابسولوتيسم
رياست يك نفر شخص مطلق العنان است بر جامعه. در اين آئين حقوق و قدرت زمامدار نامحدود
است.
نام مسلكي است كه در قرن 16 در اروپا به وجود آمد. اين – Episcopalisme اپيس كوپاليسم
مسلك منسوب به ژان كالون تئولوژيست فرانسوي است. او به سلطنت تكيه نداشت و معتقد بود كه
قدرت روحاني تفوق بر قدرت جسماني دارد.
وابسته سفارتخانه. – Attache آناشه
عقيده به خوش بيني و حسن ظن است. اين اصطلاح غالباً ملحق به – Optimisme آپتي ميسم
اصطلاحات حاكي از مرام هاي اصلي سياسي مي گردد.
مسلكي است كه طرفدارانش به سرعت برحسب تغيير وضع – Opportunisme اپورتونيسم
سياسي يا تغيير رژيم يا زمامدار بنا به نفع شخصي تغيير عقيده مي دهند.

نام فرقه اي موسوم به اپولوژيست ها كه در قرن 17 درخلال جنگ – Apologisme اپولوژيسم
هاي داخلي انگلستان براي مردم حق مقاومت در برابر پادشاه قائل بودند. فلاسفه آغاز مسيحيت را
كه معتقد به استدلال در مقابل مخالفين مسيحيت بودند نيز اپولوژيسم مي خواندند.
مسلك و سيستم حكومتي است، كه در آن آزادي فردي – Autoritarianisme اتوريتاريانيسم
تحت الشعاع قدرت دولت قرار مي گيرد.
سيستم حكومتي اي را گويند كه در آن تمام قدرت ها در دست – Autocracy اتوكراسي
زمامدار باشد.
حكومت اشرافي، سيستم و نوعي حكومت كه در آن قدرت و – Aristocrasey اريستوكراسي
نظارت در دست عده كمي از اشراف باشد.
عضو هيأت حاكمه اشرافي. هواخواه حكومت اشرافي. – Aristocrat اريستوكرات
حكمت و فلسفه حكماي قرون وسطي را كه در مدارس به تدريس – Schoolastic اسكولاستيك
اشغال داشتند، اسكولاستيك مي نامند. فلسفه اين حكماء كه به نام مدرسيون يا اصحاب مدرسه نيز
ناميده مي شدند، بيشتر جنبه ديني داشت. از فلاسفه مهم اين مكتب آپلار، تامس داكن، گيوم
داكن و سنت آنسلم را مي توان نام برد.
به معني فرار است و مقصود از آن فرار از شركت در كارهاي – Escapisme اسكي بيسم
اجتماعي و امتناع از قبول پست هاي دولتي و شركت در امور حكومت.

طرفدار توسعه و گستش اراضي كشور به وسيله فتوحات – Expansioniste اكسپانسيونيست
نظمي يا به وسايل اقتصادي.
روشي در حكومت كه توسط چند نفر اداره شود و كليه قدرت ها در – olygarichie اليگارشي
اختيار عده اي معدود باشد.
امپراتوري، شاهنشاهي. – imperial امپريال
طرفدار و هواخواه امپراتوري. – Imperialiste امپرياليست
هواخواه امپراتوري، عقيده و روشي را گويند كه هدفش بسط – Imperialisme امپرياليسم
امپراتوري و توسعه قلمرو و حكومت بر ديگران است.
عقيده به اينكه طبيعت انسان در همه جا و همه زماني اساساً خودخواه – Egoisme اگوئيسم
است، لذا زمامدار بايد انگيزه اش اگوئيستيك يعني خودخواهي و خودپرستي باشد.
« بدون حكومت » آشوب، بي نظمي و هرج و مرج. در زبان يوناني به معناي – Anarechie آنارشي
است.
آشوب طلب. – Anarechiste آنارشيست

هرج و مرج خواهي، مسلك آنارشيسم حكومت را تنها موجب – Anarechisme آنارشيسم
بدبختي و مصيبت هاي اجتماعي مي داند.
جهاني بين المللي. – International انترناسيونال
در مقابل ناسيوناليسم است و عبارت است از اعتقاد به – Internationalisme انترناسيوناليسم
اينكه همكاري و معاونت مابين ملت هاي جهان موجب سعادت و برقراري صلح و آرامش حكومت
جهاني است.
روشنفكر، خردمند. – Intellectual انتلكتوال
مكتب اصالت قريحه و هوش و عقيده بر اينكه علم زاده عقل – Intellectualisme انتلكتواليسم
است و عقل منبع دانش و كشف حقيقت، يا علم صحيح به واقعيت تنها از طريق قريحه و هوش و
عقل ميسر است.
يعني صنعتي شدن زندگي انسان و رواج صنعت و كارخانه – Industerialisme اندوسترياليسم
و ماشين و اهميت دادن به صنعت.
يعني اصالت فرد و طبق اين فلسفه بايد اجازه داده شود كه – Individualisme انديويدواليسم
هركس به اختيار آزاد براي خود فكر و كار كند.
كه آن را ايدآليسم اوبژكتيف نيز مي نامند، فلسفه اي است كه – Objectivisme اوبژكتيويسم

حقايق را از نظر حسي نگاه مي كند.
به معني استقلال اقتصادي است. – Autarky اوتاركي
عقيده به فرديت افراطي است. – Ultra Individualisme اولترا انديويدواليسم
اتمام حجت، آخرين پيشنهادي كه دولتي به دولتي مي دهد و در – Ultimatum اولتيماتوم
صورت عدم قبول موجب بروز جنگ مي شود.
اعتقاد به لزوم تبعيت از يك خط مشي و سياست و كناره – Irolationisme ايرولاسيونيسم
گيري علني يك ملت از همكاري سياسي و اقتصادي.
عقيده سياسي با كونين پيشواي آنارشيست روسيه و اروپا. وي – Bakuninisme باكوني نيسم
اين مكتب را كه اصولش لزوم تخريب دولت و حفظ حقوق فرديت و افكار خداوند است را ابداع كرد.
است، كه طبق آن طبقه « ماركسيسم » شيوه اي خاص از مكتب – Balshewisme بالشويسم
كارگر بايد به وسيله دستجات محلي كه پيرو انضباطي شديد از طرف دولت مركزي باشند هرچه
زودتر قدرت سياسي را به دست آورند.
وحشيگري، توحش و حالت بدوي زندگاني جوامع اوليه و اقوام دور از – Barbarisme بربريسم
تمدن.

دسته متحد، گروه هم بسته. – Bloc بلوك
سرمايه دار، دولتمند، شهرنشين ثروتمند. – Bourgeois بورژوا
سرمايه داري، طبقه ثروتمند و سوداگر. – Bourgeoisie بورژوازي
بنتهاميسم به نوعي مخصوصي از ليبراليسم اطلاق مي شود. – Benthamisme بنتهاميسم
ميهن پرست. – Patriot پاتريوت
به معني ميهن پرستي است. – Patriatisme پاتريوتيسم
علاقه شديد هر شهر به حفظ حالت خاص خود. – Particularisme پارتيكولاريسم
علم سياست، سياست. – Politique پليتيك
سرباز چريك، هواخواه، طرفدار. – Partisan پارتيزان
مجلس نمايندگان، مجلس شورا و سنا. – Parlement پارلمان
عضو پرلمان، مطابق با آداب و رسوم پارلمان. – Parlementaire پارلامانتر

روشي است در حكومت كه در آن قوه مجريه در اعمال – Parlementairisme پارلمانتريسم
خود مسؤول قوه مقننه يعني پارلمان مي باشد.
محدوديت فكر و دلبستگي به انجام كارهاي بلوكي و بخشي و – Parochialisme پاروشياليسم
محلي.
صلح طلبي، مخالفت با جنگ به هر نوع و شكلي كه باشد. – Pacifisme پاسي فيسم
اصالت عمل و نقطه مقابل متافيزيك است. پيشواي اين مكتب – Pragmatisme پراگماتيسم
ويليام جيمز آمريكايي است.
نام سيستم حكومتي است كه توسط ثروتمندترين افراد يك – Provinclisme پروونسياليسم
جامعه اداره شود.
به معني كثرت، به فلسفله سياسي اطلاق مي گردد كه علاقه فرد نبايد – Pluralisme پلوراليسم
منحصر به پيوستگي سياسي وي با دولت باشد، بلكه علاقه هاي ديگري نيز دارد. مانند علاقه
مذهبي و اقتصادي.
501 ق.م) است - نام مكتب سياسي است، كه بنيانگذار آن لااوتسه ( 604 – Taoisme تائوئيسم
فلسفه وي يك نوع مذهب ليبرال است.
فن جنگ و راهنمايي سياه در نبرد با دشمن. – tactic تاكتيك
1274 ب.م). - مكتب سياسي منسوب به تامس داكوين ( 1225 – Thomisme تاميسم

رژيم و روشي را در حكومت گويند، كه رؤسا و فرماندهان درجه اول – Theocratey تئوكراسي
آن پيشوايان روحاني و ارباب دين باشند، به عبارت ديگر حكومت مذهبي است.
سنت، رسوم اجتماعي. – Tradition تراديسيون
اعتقاد به اصالت، سنت پرستي. – Traditionalism تراديسيوناليسم
فرقه منشعبي از حزب كمونيسم كه بنيان گذارش تروتسكي – Trotskisme تروتسكي ايسم
يكي از پيشوايان انقلاب بلشويكي روسيه بوده.
وحشت و هراس، كشتن و از بين بردن مخالفين. – Terreur ترور
عامل ترس و وحشت، آدم كش. – Terroriste تروريست
عقيده به لزوم آدم كشي. – Terrorisme تروريسم
عنوان تشكيلاتي است از كارگران به منظور كوشش در بهبودي – Trade-Union تريديونيون
احوال ايشان و افزايش مزد و تقليل ساعات كار و تأمين بيمه بيماري و وسايل بهداشت و...
يعني به يك اتحاديه كارگري گرويدن. لنين بين – Trade-Unionism تريديونيونيسم
تريديونيونيسم و سوسياليسم فرق گذاشت. كارگران هيچگاه سوسياليست نمي شوند بلكه ابتدا

تريديونيونيست مي شوند.
به معني حكومت جمعي است و حكومتي است كه در – Totalitarianisme توتاليتاريونيسم
كليه شؤون زندگي فرد دخالت مي كند و آن را تنظيم و براي آن مقررات وضع مي كند. تيراني
به معني حكومت ستمگري و جور و ظلم است. – Tyrannie
به معني ظالم كشي و اعتقاد به لزوم قتل سري و ترور زمامداران – Tyrannicide تيرانيسيد
حكومت است.
اين اصطلاح در مورد حكومتي و دولتي به كار برده مي شود كه – Timocracy تيموكراسي
زمامدارانش تنها به خاطر شرف و به دست آوردن افتخار كار مي كنند. اين واژه را افلاطون در كتاب
جمهوريت خود به كار گرفته است.
حكومتي كه به ايالات و استان ها و بخش هاي كشور – Departmentalisme دپارتمانتاليسم
استقلال در امور داخلي خود دهد.
عبارت است از انتقال نظارت و كنترل از قدرت مركزي به – Decentralisme دسانتراليسم
واحدهاي محلي.
مستبد. – Despot دسپوت
حكومتي را گويند كه پيرو حكومت مطلقه و خودكامگي و به دست – Despotisme دسپوتيسم

زمامداري خودرأي و مستبد اداره شود.
عوام فريبي. – Demagogie دماگوژي
آزادي خواه، طرفدار آزادي. – Democrate دموكرات
شيوه همرايي. – Democratique دموكراتيك
آزديخواهي با روشي در سياست و حكومت كه در آن اختيارات در – Democracy دموكراسي
دست مردم و نمايندگان آنها مي باشد.
تظاهر دسته جمعي كه در آن فرقه اي يا فرقه هايي يا – Demonstration دمونستراسيون
احزاب مختلفي شركت داشته باشند و به وسيله سخنراني و گردش در معابر براي به دست آوردن
خواست هاي خود جد و جهد كنند.
فلسفه جزمي، عقيده به اينكه بايد كوركورانه از سنت ها بدون – Dogmatisme دگماتيسم
پرسش پيروي كرد.
مكالمه، مباحثه و جدل با روشن كردن مطلبي به وسيله مكالمه و – Dialectique ديالكتيك
مشهور است. « ماترياليسم ديالكتيك » كه به نام « ماركس » تعقل مانند روش منطقي، منطق مكتب
سياسي، سياستمدار. – Diplomate ديپلومات

سياست، علم سياست، حل و عقد امور ميان كشورها و ممالك – Diplomacy ديپلوماسي
خارجي.
مستبد، خودرأي، خودكام. – Dictateur ديكتاتور
مكتبي است در سياست كه هواخواهان آن از اوضاع موجود ناراضي – Radicalisme راديكاليسم
بوده و طالب تجديدنظر و درهم شكستن تمامي قوانين و نظامات مي باشند (براي به وجود آوردن
مؤسسات سياسي، اجتماعي و اقتصادي نو).
فلسفه اصالت عقل، اعتقاد به برتري و تفوق عقل بر همه چيز. – Rationalisme راسيوناليسم
دوران اعاده سلطنت به خانواده بوربون كه از سال 1814 تا سال – Restauration رستوراسيون
1830 ادامه يافت.
مراجعه به آراء عمومي از طرف دولت براي دستيابي به اكثريت آراء – Referendum رفراندوم
مردم.
اصطلاح، تغييرات و اصلاحات سطحي در امور اقتصادي و سياسي بدون توسل – Reforme رفرم
به انقلاب و شورش.
اصلاحات سياسي و اقتصادي، نهضت اصلاحي. – Reformation رفرماسيون

انقلاب، طغيان و شورش. – Revolution رولوسيون
سلطنت طلبي، شيوه سلطنت طلبان در برابر جمهوريخواهان. – Royalisme روياليسم
آداب پرستي، اعتقاد به لزوم رعايت آداب مذهبي و آداب و رسوم به – Ritualisme ريتواليسم
حد افراط.
نام مكتب و مسلك ادوارد برنشتاين سياستمدار، نويسنده سوسيال – Revsionisme رويزيونيسم
دموكرات آلمان است هدف اين مسلك اصلاح و تعديل سوسياليسم انقلابي ماركس بود.
نام علم جديدي است كه هدفش مطالعه و تحقيق در روابط بين – Geo Poltiqoue ژئوپولتيك
جغرافيا با حيات قدرت ها و امپراتوري هاي بزرگ است.
دريافت حقيقت، نهضت سياسي و مذهبي اي كه در سال 1919 – Satyagraha ساتياگراها
شروع شد و به وسيله مقاومت منفي در برابر تجاوزات بيگانگان مبارزه نمود.
اصول تمركز در روش اداره حكومت يك كشور و تمركز امور در – Centralisme سانتراليسم
حكومت مركزي در پايتخت.
حكومت قيصري و به همان مفهوم استبداد واتوكراسي و قدرت مطلقه – Czarisme سزاريسم
امپراتور است.

دنياپرستي، اعتقاد به اصالت امور دنيوي و رد آنچه غير آن است. – Secularisme سكولاريسم
مجلس اعيان، مجلس اشراف، مجلسي كه نمايندگان آن از بين طبقات و افراد ممتاز – Senat سنا
انتخاب مي شوند.
نماينده مجلس اشراف، مجلسي كه نمايندگان آن از بين طبقات و افراد – Senateur سناتور
ممتاز انتخاب مي شوند.
اتحاديه كارگري. – Syndicat سنديكا
مسلكي سياسي و جنبشي انقلابي است، كه هدفش به وسيله – Syndicalisme سنديكاليسم
اتحاديه هاي كارگري دولت به انجام رسد و دموكراسي پارلماني را از طريق طغيان و هر نوع انقلابي
واژگون كند.
Socialisme سوسياليسم .« سوسياليسم » طرفدار و هواخواه مكتب – Socialiste سوسياليست
– مسلكي است كه هدفش ايجاد و برپا كردن دسته جمعي جامعه است به نفع مردم به وسيله
مالكيت دولت نسبت به كليه وسايل توليدي اعم از صنعت و وسايل حمل ونقل و غيره. كنترل آنهااز
طرف دولت است.
ملت بازي، وطن بازي، افراط و مبالغه كوركورانه در ميهن پرستي. – Chauvnisme شووينيسم

نام مسلك سياسي يك سازمان سوسياليستي در انگلستان است. اينها – Fabianisme فابيانيسم
سعي كردند كه سوسياليسم را در طبقه متوسط معمول سازند.
اين اصطلاح از كلمه فاشيسمو كه به عنوان شعار قدرت در روم قديم بود – Fachiste فاشيست
گرفته شده و به معني آشوب طلب و هرج و مرج طلب است.
اين مسلك، در زمان حكومت موسوليني احياء شد. شيوه اي در سياست – Fachisme فاشيسم
است كه هرج و مرج و آشوب طلبند.
كسي است كه املاك زيادي داشته باشد و بر رعاياي خود حكومت كند. – Feodal فئودال
ملوك الطوايفي، نوعي تجزيه حكومت در كشورهاي قرون وسطي كه – Feodalite فئوداليته
اشراف و مالكين بزرگ هركدام بر قسمت تحت نفوذ خود در كشوري حكومت كرده و هميشه با هم
درحال جنگ و ستيز بوده اند.
نوعي حكومت هاي مجزا از هم و ملوك الطوايفي در قرون ميانه. – Feodalisme فئوداليسم
امروز به كشورهايي اطلاق مي شود كه عده اي از اشراف و مالكين، ملاك باشند. فاكسيون
به معني حزب است. – Faction
اين واژه را جورج واشنگتن رايج كرد و به معني حزب پرستي – Factionalisme فاكسيوناليسم
است.
به معناي اعتقاد تعصب آميز و Fanaticisme فاناتيسم يا فاناتيكيسم – Fanatisme فاناتيسم
– Federal تابع تعصب است، از هر نوع كه باشد چه سياسي، چه مذهبي، چه اخلاقي. فدرال

همگرايي، اتحاد.
اتحاديه چندين حكومت مستقل كه به صورت دولت متحد درآيند. – Federation فدراسيون
همگرايي و اتحاد چند دسته از مردم.
شيوه اي در حكومت و سياست كه به موجب آن بايستي مملكت از – Federalisme فدراليسم
اتحاد ايالات مستقل تشكيل شود.
گروهي همفكر و هم رأي از يك جمعيت يا يك حزب. – Fraction فراكسيون
جمعيتي سري كه در برخي از كشورهاي اروپايي وجود دارد. – Framaconnerie فراماكونري
مسلكي است كه به موجب آن بايستي قوه مقننه از دخالت در – Physiocratie فيزيوكراسي
وضع قوانين اقتصادي خودداري نمايد.
سرمايه. – Capital كاپيتال
يعني سرمايه داري و آن عبارت از سيستمي است كه در آن وسايل – Capitalisme كاپيتاليسم
عمده توليدي به وسيله سرمايه هاي شخصي فراهم مي آيد و به مالكيت شخصي صاحبان سرمايه
باقي مي ماند.
حق قضاوت كنسولي كه به دول خارجي در داخل يك كشور – Capitulation كاپيتولاسيون

داده مي شود.
به معني طوفان جهاني و زير و زبر شدن اوضاع و يا حوادثي كه – Cataclyisme كاتاكلسيم
جهان را واژگون سازد.
نام مكتب و مسلك سياسي و مذهبي منسوب به كالوين، تئولوژيست – Calvinisme كالوينيسم
فرانسوي. اين مسلك داراي جنبه آزادي و دموكراسي است.
طريقه اي است از زندگي كه افكار و احساسات و – Cosmopolitanisme كاسموپوليتانيسم
كمال مطلوب و عقايد ملل و اقوام را هم علاوه بر ايده آل هاي ملي خود محترم شمرده و سعي مي
كنند آنها را با حسن تفاهم درك كنند.
نوعي اتحاديه كارگري است كه مركب از كارگراني – Croft – Unionisme كرافت يونيونيسم
است كه در شغل و يا حرفه خاصي كار مي كنند.