فقط 1 شعر اما یک دنیا

Day 1,911, 08:46 Published in Iran Poland by behdad.sh

سالن امتحانات
سالن هایی چه فراخ
راه رو هایی چه بلند
من در این جلسات پی چیزی میگشتم
پی تقلبی شاید
پی کاغذی.خودکاری چرکنویسی
پای صندلی نشستم.صدایی آمد گوش سپردم
چه کسی بامن حرف میزد؟؟
گوش دادم
مراقبی سر راه است
لب صندلی
کتم را کندم و نشستم
من چه بدبختم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند مراقبی سر رسد از ته سالن
چه کسی پشت دیوار است؟؟!!
ظهر امتحانات است
رستمی هست.سعدی هست.بابایی هست
آری!
تا رستمی هست وظیفه من نیست
در مغزمن چیزیست.مثل یک برگـ ی تقلبی مثل شب امتحان
و چنان برگه ام سفید است که دلم میخواهد
بدوم تاته سالن برم به دفتر رستمی
دورها صفریست که مرا میخواند؟؟!!!
تخلص:متقلب