داستان گرگ و الاغ و شیر
میگن یه روز الاغ داشت میچرید. گرگ دید و اومد باهاش سر صحبت رو باز کنه که بهش نزدیک بشه و شکارش کنه!! از همون دور گفت به به چه علفهای سبزی! الاغ جواب داد که این علفها آبیه و سبز نیست! خلاصه بحثشون بالا گرفت و رفتن پیش جناب شیر که حکمیت کنه! شیر بلافاص
… mehr »درس بگیریم
سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند،
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند...
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غ
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
یه مطلب جالب از زندگی نامه یه پزشک بزرگوار خوندم:
ﺩﮐﺘﺮ ﺷﯿﺦ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﻟﯽ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﻮﯼ ﺻﻨﺪﻭﻗﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺰ
ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺣﻖ ﻭﯾﺰﯾﺖ ﺩﮐﺘﺮ 5 ﺭﯾﺎﻝ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ( ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺣﻖ ﻭﯾﺰﯾﺖ ﺳﺎﯾﺮ ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﺁﻧﺰﻣﺎﻥ )، ﺍﮐﺜﺮ ﻣﻮﺍﻗﻊ،
فرهنگ آریایی
جهان صنعت در صفحه پایان نامه نوشت:
سلام
شمام مردم ایرانید. مردمی که اعصاب ندارید. بی اعصاب شدید... آدم جرات نداره تنهاش بخوره به تنه یکی دیگه. الان طبق آمار پزشکی قانونی روز 7 نفر به خاطر تنه زدن جون خودشونو از دست میدن. ولی به خاطر تنه زدن ن