پارسا،اهریمنی بسیار کثیف

Day 3,052, 14:35 Published in Iran Iran by bikhabar
روزگاری ایریپ در آرامش به سر میبرد.ترکیه طبق روال گذشته اش میامد و مارا حذف میکرد وبعد هم دلش به رحم می آمد و سه چهار منطقه ای را برای خود بر میداشت
تا اینکه روزی از دل کوه های دلپی جرثومه ی فسادی با نام مبدلی که برای خود انتخاب کرده بود بیرون آمدن
او در همان ابتدای آفرینش خود رویای فرمان روایی بر سرزمین ایریپ را در سر داشت.بنابراین تبری در دست راست خود گرفته و شمشیری در دست دیگر و با خشم و سودای پادشاهی به سوی مردمان ایریپ قدم بر میداشت.
___________
در مکتوبات کهن آمده که او در آن هنگام به روشی کاملا نابلدانه و نابخردانه با مردمان سخن گفت و آن هارا به پادشاهی خویش دعوت کرد اما مردم به استهزا وی پرداختند و البته مطالب به علت کهن بودن بسیار منبعی از آن ها در در دست نیست
همچنین ایشان با سخنانی که خود با بنده داشت والبته در همان کتوب مفقود شده نیز ذکر شده بود ایشان با جمعی از اعضایی که در کوه مذکور ساکن بودند تصمیم به انجام کودتایی در نارنجی میگیرند که البته همین جرثومه به آن ها خیانت کرده و فرار میکند.
البته وی بعده ها ار این حرکت خود اظهار ندامت کرد و گفت که نقشه های اصلی این حرکت برای او نبوده است
اما وی بعد از فرار به تپه های سبز ایریپ پناهنده شد!از آشفتگی روسای آن استفاده کرد و در همان زمان ریاست تپه های سبز را بر عهده گرفت.
در آن زمان سرزمین تازه از جنگ با همسایگان بیسکوئت نام خود گرجی باز گشته بودند و ایریپ در دستان دیکتاتوری سنگدل به نام اسفندیار قرار گرفته بود
در اینجا بود که من وارد ماجرا شدم و فریب این جرثومه را خوردم
وی فردی را رشید و بلند قامت معروف به دراز را نزد من فرستاد گفت که به حظورت در سرزمین تپه های سبز نیاز مندیم که مبلغ ما باشی.
من که از خدعه ها و نیرنگ های پشت این درخواست بیخبر بودم سریعا درخواست وی را پذیرفته و راهی تپه های سبز شدیم.
در تپه های سبز استقبال خوبی از من به عمل آمد.
در شورایی سری که با پارسا در آن زمان برگذار کردیم ب نتایج مهمی رسیدیم که خلاصه آن به طور ذیل آمده
اول اینکه بنده به شورای کل ایریپ که از اقوام مختلف تشکیل شده بروم و در آن جا از منافع شخص رئیس تپه ها و حکومت او دفاع نمایم
و دوم اینکه با آبشار های مهر به اتحاد در آییم و در حمایت از نادر خونخوار که خواهان حکومت بر کل سرزمین برآییم
_____________
در این بین همان فرد دراز که خدمت شما عرض کرده بودم نیز همراه ما به شورا آمد.اهداف وی برما پوشیده بود
در ابتدا وی بیهدف می آمد اما بعد به نظر آمد که قصد حکومت دارد و اینجا بود که آن اهریمن به وسط مهلکه پرید و گفت که همانا تو فریبکار و بد تینتی و میخواهی با خیانت به ما خود به پادشاهی برسی و اینگونه شد که ما فریب آن بد ذات را خورده جامه دریدیم و وی را تبعید کردیم او که بیچاره کاری نکرده بود و فقط بوی کباب بره ای به دماغش خورده بود که وی را بر این امر امیدوار کرده بود
_____________
در همین زمان نیز مردمی از نژاد ترک حقیقتی در رابطه با خیانت آلبوس بر ما روشن کردند که شرح آن در سماغ نامه به دقت آورده شده
خلاصه بدین گونه بود که آن رشید از میان ما رفت ودر میان سرزمین های بین تپه ها و کوهستان در کمین نشست.
حال زمان آن بود که به اتحاد سرزمین آبشار ها در آییم
من به چندی از یاران در آن دیار خبر دادم که فرصت را دریابید .
بدین سان شورایی پدید آمد نهایتا آنگونه که شرایط میسر شد به اتحاد هم در امدیم
و حال زمان آن رسید که آن خونخوار را در رسیدن به حکومت یاری نماییم که البته بازهم حیله های این اهریمن میسر گشت
در همان زمان هم بود که کشور پیروز شده بود و گرج ها را از مرز های سرزمین ارامنه عقب رانده بود
پیروز حاکم خونخوار خیلی زود میسر گشت و به پاس خدمات اهریمنی پارسا برای او به او لقب سرور جاسوسان را داد و اورا سرکرده ی خبر چینان کرد
البته بنده نیز سمت خود را که در تپه های سبز داشتم را بازیافتم من وظیفه داشتم که مبلغ حاکم باشم.
_____________
در این جا بود که اهریمن پارسا نام از جانب من احساس خطر کرد.در واقع او فکر میکرد که من خواهان پست او هستم در حالی او در فکر اشتباه بود
در همین زمان آن رشید در دشت ها به نشر هجویات افتاده بود و در این بین وی در تلاش بود که بین ما و سرزمین آبشار ها تفرقه بندازد
اما هنوز نقشه نهایی خود را رو نکرده بود
خلاصه دوران گذشت و نوبت شورا به پایان رسید و قرار بر این بود تا ممالک دوباره افراد منتخب خود را اعلام نمایند
ما برای دومین بار به عنوان منتخب تپه های سبز به تالار های شورا راه پیدا کردیم و در آن زمان که اتفاق عجیبی رخ داد.
مردم سرزمین آبشار مردی که از فرنگ به سرزمین ایریپ آمده بود را منتخب خود قرار داده و به شورا فرستادند.
و در این جا بود که مرد رشید اخرین حقه ای که در چنته داشت را رو کرد.
او مردم را در دور درختی قدیمی در نزدیک تپه های سبز آورد سپس شروع به سخنرانی پرداخت و مردمان آبشار را ملامت کرد.
در آن میان عده ای کثیری از مردم به استیزاه وی پرداختند و او را سرزنش کردند که به سفارش افرادی از مردمان کوه این جریان را راه انداخته ای و مارا نادان فرض نکن
در این بین من فریب این اهریمن را خورده و در دام او افتادم
من به شخصه با مرد رشید مخالف نبودم و غافل از اینکه در خفا جریان دیگری در حال رخ دادن بود.
بدین سان بود که من از آن جمع رانده شدم و در میان شهر تپه های سبز و دور از بازی های سیاست به زندگی ادامه دادم
_________
و در این جا بود که من از داستان خارج گشته و پارسای اهریمن ریشه های حقه و دروغ خود را بیشتر در میان حکومت و مردم میدواند.
و زمانه گذشت و او روز به روز قدرتمند میشد و در ازای این قدرت خیانت های آشکار تر
و گذشت تا اینکه مردمان شمال غرب ما بر خود غره شدند و به کمک همسایگان خود به کشور ما تاختند.
در آن دوران بود که من باز هم به عرصه تبلیغات بازگشتم و سعی کردم که مردمان را به جنگ ترغیب کنم
آن جا بود که دریافتم قدرت مردمان کوه بسیار کاسته شده و این باعث قدرت گرفتن مردمان کل ایریپ شده بود و سایه ها از میان رفته بود و مردم با تمام توان به کمک شتافتند.اما این اهریمن در جنگ های ما دیده نشد و سرش را در جنگ کشور های دیگر گیم کرده بود و گاه گداری خبر می آمد که بله ایشان هم در نبرد های ما شرکت داشته .
این نبرد طولانی گشت و طاقت ها طاق شد و اعتبار اهریمن خراب.
و من نیز دوباره به لانه ی خود خزیده و بطن ماجرا به دور بودم
اینگونه شد که پس از مدتی مردمانی از سرزمین های دور بر ما فریب زدند و مال را دزدیده و مارا مجبور به پذیرش قردادی نا مطلوب کردند.
_____________
قبل از این اتفاق اهریمن دید که نام خود خراب شده گفت که من سرزمین شمارا ترک میکنم و خویش خود را اینجا گمارده تا دنبال روی من در خیر و خوبی باشد.
اما این حقیقت ماجرا نبود
قبل از آن واقع فکر اهریمن بر آشفته شد که چگونه نام بد خود را پنهان کند.
وی سراسیمه پیش من آمد و اظهار عجز و لابه کرد که از کرده های خود پشیمان است.
و گفت که به دنبال راه حلیست که تا نام بد خود را از بین ببرد
من نیز اندرزی به او دادم که مدتی را مخفی شو
اما آتش طمع را چشمانش دیدم و از کرده ی خود پشیمان شدم
همان طور که فکر میکردم او در زیر نقاب خویش خود پنهان شد و خود را به جای او جا زد و گفت که دیگر اثری از اهریمن نیز در حالی که زیر آن نقاب برنامه برای ظهور دوباره خود دارد.
__________
پس از مدتی که اهریمن در زیر نقاب نیکی زیست بد اقبالی بر اما افتاد و اموال ما توسط آمریکا به تاراج رفت و مجبور به قبول قردادی نا مطلوب شدیم.
اما ناگهان مردمان کوه براشفتند که این چه ننگیست که بر ما روا میدارید؟
در حالی که همه میدانند که آن ها فقط منتظر بازگشت خود هستند.
اما در رابطه با شرح نبردها.این داستان جای برای شرح تفسیرشان را ندارد و از حوصله همگان خارج و این داستون تنها از خیانتی بزرگ برما پرده برداشته
درصورتی که احوالات بنده مناسب و شرایط نیز بر وفق مراد باشد شرح نبرد های گذشته بر این سرزمین نیز گفته خواهد شد
__________________________________
پ.ن
این دوست عزیزمون که الآن به عنوان فامیل پارسا اومده من باید یه معذرت خواهی بکنم چون فکر کنم از شوخی های من تو گروه تلگرام ناراحت شدش
😃
دوم اینکه پارسا از دوستان صمیمی من بود و از رفتنش بسیار ناراحتم البته اگه واقعا رفته باشه
😃
و اینکه این شخصیت تنها به عنوان داستانی شدن ماجرا اومد و به عنوان شخصیت منفی شناخته شد در حالی که اینجوری نیست
😉