نگاهی به مناسبات سینما و ادبیات (25 کامنت )

Day 3,810, 11:47 Published in Iran Iran by javadn

نگاهی به مناسبات سینما و ادبیات



مناسبات سینما و ادبیات یكی از موضوعات جذاب و پركشش برای منتقدان و نویسندگان بوده است. كتاب‌ها و مقاله‌های بسیاری در این زمینه نگاشته شده‌اند، كه اهمیت این مبحث را نشان می‌دهند. می توان این طور بیان نمود که سینما و ادبیات دو قالب و شکل بیان هستند با قواعد متفاوت. با وجود این که بسیاری تفاوت های موجود میان این دو حوزه را حل ناشدنی می دانند، اما این نکته غیر قابل انکار است که نزدیکی فراوانی میان این دو وجود دارد و برخی ادبیات را ثروتی گرانبها برای سینما می دانند که شخصیت ها و ایده ها و افسانه ها و عشق و … را ارائه می دهد و با تمام این عناصر ، نقش سینما ایجاد و فراهم آوردن تصاویری جذاب برای بینندگان است و به این ترتیب آن چه که به صورت انتزاعی در ادبیات آورده شده، به صورت عینی و تصاویر در فیلم نشان داده می شود و در واقع «اثر واقعی» ایجاد می شود. این را نیز بیفزاییم که تبدیل یک رمان به اثری بصری و قابل نمایش کار آسانی نیست و متن می بایست دستخوش اصلاحاتی شود، پیش از آنکه در قالب فیلم قرار گیرد.

روابط میان هنر هفتم و ادبیات از ابتدای سینما، همواره مبهم بوده است تا جایی که ژان کلدر (Jean Cléder) از آن به وابسته های انتخابی یاد کرده است و در مصاحبه اش اعلام نموده که برخی مواقع این وابستگی به تضاد نیز می انجامد. هر چند در نگاه اول، ادبیات از زمان تولدش، طرح و شخصیت و دیالوگ ها و همچنین مفهوم و سوالات بسیاری را به سینما ارائه داده است. از طرف دیگر، سینما شیوه های جدید و متفاوتی برای درک و داستان گویی برای ادبیات به ارمغان آورده است (تکنیک های روایی، ارتباطات ژانرها) و همچنین روش هایی جدید برای ایجاد احساسات به طور متدوام در تماشاگر ایجاد کرده اند. از دهه ۱۹۳۰ به بعد (پس از دومین جنگ جهانی) نظریه‌های ادبی با پیشرفت قابل‌توجهی آشكار شدند؛ این تكامل در نقادی آثار سینمایی نیز تاثیر گذاشت و مدت هاست که ادبیات، سینما را به رسمیت می شناسد. در واقع همه چیز میان سینما و ادبیات ممکن است از کیمیاگری کلمات تا تصاویر خلاقانه که میان سینما و ادبیات جا افتاده است. به ژان لوک گدار اشاره می کنیم که او را از بزرگترین فیلم سازان موج نوی فرانسه می دانند. او در آثار خود به اشکال گوناگونی به مقوله ادبیات اشاره نموده است. برای مثال در فیلم تحقیر(Mépris) که شاهکار هنری او نیز محسوب می شود، براساس رمانی از آلبرتو موراویا به نام «شبحی در نیمروز» ساخته شده است. گدار همواره به فعالیت ادبی توجه داشته و تولیدات متنی او در طول سالیان نشان دهنده جاذبه ی متن و ادبیات او بوده است که همواره مورد بی توجهی منتقدان قرار گرفت. وقتی كه از سینما و ادبیات یاد می‌كنیم، اغلب جنبه روایی متن ادبی را در نظر گرفته می شود و در راس توجه طرح داستانی و جنبه روایی متن قرار می‌گیرد. از ابتدای پیدایش سینماتوگراف، سینماگران به سمت و سوی هنری می‌رفتند كه در طول سده‌های بسیار شگرد‌های متفاوت قصه‌گویی را آزموده بود.

ساختن فیلم های متعدد پرضرر و منفعت، سینما را به «هنر قرن بیستم» تبدیل کرده است. بعضی از کارگردانان وسیله کار خود را به بهترین وجهی به کار می برند و بعضی تخیل و کاردانی خود را به کار می برند. تغییرات فنی ای که سازندگان فیلم و مخترعان سینما روز به روز در هنر خود وارد می کنند، بی شک عامل پیشی گرفتن سینما از داستان است. آموس گیتای فیلمساز نیز در یکی از مقاله هایش درباره رابطه ادبیات و سینما می گوید: «سینما قدرتمندتر از ادبیات است.» او معتقد است که ادبیات نیازی به سینما ندارد و برخلاف سینما به چند لایه تقسیم می شود. این استدلال که سینما و ادبیات دارای رابطه ای یکسویه هستند و ادبیات بی نیاز از سینماست، نادرست است.

بیان هر نوع روایت ادبی با واژگان مربوط به زبان است. اما سینما فنون جدیدی یافته است كه در یك نما و یا در توالی نماها مقصود خود را می‌رساند. بنابراین چه تصویر شاعرانه و چه تصویر سینمایی هر دو از واقعیت فاصله دارند و با ابزارهای متفاوتی ارائه می‌شوند كه قابل قیاس با یكدیگر نیستند، آنچه مهم است آفرینش است كه در ذهن هنرمند شكل می‌گیرد.

از سوی دیگر، باید یادآور شویم كه سینما شیوه‌های دیدن و بنیادهای فكری انسان مدرن را شكل داده است. ‌تاثیر سینما بر اندیشه فلسفی معاصر به قدری است كه شیوه‌های تفكر نوینی را از پایه به وجود آورده است، به‌گونه‌ای كه مباحث فلسفی به جای چاپخانه‌ها به سالن‌های سینما راه یافته است. همچنین تاثیر سینما بر ادبیات كه از همان آغاز، بیان ادبی را دگرگون كرد، واضح و‌آشكار است.

آموس گیتای معتقد است، در ادبیات ما تصاویر ثابت و محکمی نداریم که متن ها را بپوشانند و خواننده می تواند به روشهای مختلفی آن را بخواند. اما سینما مقتدرانه تر برخورد می کند و یک شیوه ی واحد را برای خوانده شدن یک متن به ما می دهد. او کار خود را اغلب به صورت پلان-سکانس انجام می دهد. برای مثال در Alila هر پلان از فیلم، یک بخش از کتاب را روایت می کند. فیلم نیز، ساختار ادبی خود را حفظ می کند. او معتقد است که یک فیلم خوب با هر دوپایش بازی می کند. موضوعی و شکلی.

فیلم و رمان دو ژانر قیاس پذیر با یکدیگر هستند؛ البته این امر به معنای شباهت مطلق میان این دو ژانر نیست. بین آن ها تفاوت‌هایی هم دیده می‌شود که از نوع وساطت برای انتقال پیام و ابزار بیان متفاوت این دو رسانه نشات می‌گیرد. واسطه در رمان، واژه و ساختار نحوی است و در فیلم تصویر و ایماژ. ولی در این میان هر دو (فیلم و رمان) به تصویرسازی برای مخاطب می پردازند. رمان در صدد تصویرسازی ذهنی (صور خیال) بر می‌آید و فیلم نیز به تصویرسازی بر روی پرده سینما می‌پردازد. با این تفاسیر نمی‌توان تفاوت‌ها بین فیلم رمان را آن قدر پر رنگ کرد که شباهت‌ها نادیده انگاشته شوند.

اگر یك داستان ادبی تبدیل به فیلم شود، دیده می‌شود كه چه تفاوت عظیمی در به كارگیری شیوه‌های بیانی ادبی و سینمایی وجود دارد. مسلماً نشان دادن جوشش و تحرك و … توسط فیلمسازان با حركت‌های دوربین و مونتاژ و … تفاوت بسیار با نشان دادن تحرك در داستان به وسیله كلمات دارد. به هرحال، این تفاوت‌ها نشانه برتری فیلم بر رمان یا برعكس نیست. ‌ گاهی نیز با دقت در چشم‌اندازهای سینمایی درمی‌یابیم كه جهان پرده‌های نقاشی است. ‌همچنین فرآیندی كه در نقاشی روی می‌دهد اگر در فیلم نیز اتفاق بیفتد، كارگردان می‌تواند به عمد توجه مخاطب خود را به ظرافت‌ها و بازی سایه روشن سبك و ابعاد بیانی سینما‌ معطوف كند.

ذکر این نکته ضروری است که تاثیر سینما از بیان ادبی، شیوه های داستانی و تصویر کردن آن ها نیست؛ بلکه شکل های مختلف بیان ادبی از همان ابتدا تاثیر بیشتری بر سینما گذاشته اند. لطیفه ها، حکایت ها، ضرب المثل ها و شگردهای شعری و … عناصری هستند که کاربرد بسیاری در سینما داشته اند.

نكته این جاست كه سینما به روایت و قصه‌‌گویی خلا‌صه نمی‌شود. هر چند روایت عامل بسیار مهمی در سینما است. هر فیلم بلند داستانی به عناصر بی‌شمار غیرداستانی (اما ادبی) تكیه دارد كه شناخت آنها كاری دشوار اما ممكن است. به‌عنوان مثال كاربرد بسیاری از شگردهای شعری در سینما، دست‌كم به گونه‌ای مستقیم به روایت و داستان‌گویی مرتبط نمی‌شود. ‌تاثیر عاطفی ژرفی كه صحنه‌های پایانی آخر بها‌ر یاسوجیرو ازو بر تماشاگر می‌گذارد، بیش از هر چیز مدیون سینمایی شدن عناصر شاعرانه بیان است، البته بی‌شك درخشش این دو صحنه مدیون عوامل متعدد دیگری (و در آن میان عنصر روایی) نیز هست.

منبع: وب سایت 24فریم به نقل از:

۱-Le cinema est plus autoritaire que la littérature , Marrie-Pierre Ulloa

۲- La littérature et le cinema (inter culturalité/ntertexttualité),Mirad Soumia

۳- Ce que le cinema fait de la littérature,Jean Cléder

۴- Jean-Luc Godard(Cineaste-Ecrivain),Julien D’Abrigeon

۵- Le cinema à l’épreuve de la littérature,Masoud Ghardaspour

۶- تعامل سینما و ادبیات ،زهرا سخی