سرهنگ علی قمری سرباز وطن درگذشت

Day 4,616, 16:42 Published in Iran Iran by HELL13OY

سرهنگ علی قمری رو شاید اکثرتون نشناسید
فرض کنید یکی مثل ناخدا هوشنگ صمدی

تو دوره آموزشی سربازی ایشون اومد برامون سخنرانی کرد
حوصله ندارم تایپ کنم حقیقت ولی یه سری چیزایی رو یه مظلومیت هایی روآدم گاهی میشنوه که بعدش تا آخر عمر حس میکنه وظیفه اش هست هر جا کسی ازش خبر نداشت در موردش بگه

وقتی عراق حمله میکنه بیشتر پرسنل کادر پادگان دژ خرمشهر (نزدیک مرز) و بکل بیشتر نیروی نظامی و انتظامی شهر فراری میشن اما ایشون که درجه اشون پایین بوده و چند نفر کادر و سرباز دیگه (حدود بیست نفر اگر اشتباه نکنم) میمونن تو پادگان و ایشون
فرماندهی رو بر عهده میگیره و مقاومت میکنن

تو پادگانی که از نظر وسعت برای نگهبانیش بیشتر از ۵۰ تا برجک بوده ۲۰ نفر میمونن تا در برابر ارتش عراق مقاوت کنن!!!

همون مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر که زدن به نام شهید جهان آرا چون سپاهی بوده رو در اولین نقطه ایشون شروع میکنن و بعد با همکاری تکاورای نیروی دریایی و مردم و بقیه میشه مقاومت ۳۴ روزه

اگر مقاومت اولیه این بزرگان نبود فرصت نمیشد که تکاورا بیان و مردم بیان و اصلن مقاومتی شکل بگیره!!!

درست یادم نیست ولی فکر میکنم در حدود چند روز پشت پادگان دژ همین ۲۰ نفر ارتش عراق رو نگه میدارن
تا اینکه بیشترشون شهید میشن و ۴-۵ نفرشون میان تو شهر و به بقیه نیروهایی که رسیده بودن و جمع شده بودن ملحق میشن
البته اصلن مهم نباشه شاید براتون ولی حرفهاش رو من نشنیده بودم مثلشو و بعد از این هم فکر نکنم همچین روایتی رو از اون ۳۴ روز کسی تعریف کنه
یک کتاب نوشته به نام : باغ سوخته
اگر اهل مطالعه هستین که میدونم نیستین برین بخونین
اگر هم نه لااقل الان آشنا شدین با این بزرگ مرد گمنام

برامون تعریف میکرد و میگفت نویسنده کتاب دا خیلی از مطالبش رو از ایشون دزدیده چون اون خانم که تو مقاومت خرمشهر بوده و کمک میکرده به رزمنده ها خاطرات و گزارشای آقای قمری رو میخونده و براش مرتب میکرده و مینوشته و.. بعد ها میره و خاطرات سرهنگو میزاره تو کتابش