یا ستار العیوب

Day 3,848, 18:21 Published in Iran Iran by The last man standing
یا ستار العیوب


در زمان حضرت موسى علیه السلام در بنى اسرائیل به جهت نیامدن باران قحطى شد. مردم خدمت حضرت موسى رسیدند و گفتند: براى ما نماز استسقاء (نماز باران) بخوان
حضرت موسى علیه السلام برخواست كه با قوم خود براى دعاى باران بروند و بیشتر از هفتاد هزار نفر بودند هرچه دعا كردند باران نیامد
حضرت موسى علیه السلام عرض كرد: خدایا چرا باران نمى آید، مگر قدر و منزلت من نزد تو از بین رفته؟

خطاب رسید: نه، لیكن میان شما یک نفر است كه چهل سال مرا معصیت مى كند. به او بگو از جمعیت خارج شود تا باران رحمتم را نازل كنم
موسى علیه السلام عرض كرد: الهى صداى من ضعیف است، چگونه به هفتاد هزار جمعیت برسد؟

خطاب شد: اى موسى تو بگو من صداى تو را به مردم مى رسانم ،حضرت موسى به صداى بلند صدا زد: اى كسى كه چهل سال است معصیت خدا را مى كنى از میان ما برخیز و بیرون رو كه خداوند به جهت شومى و بدى تو باران رحمتش را از ما قطع كرده
آن مرد عاصی فهمید باید بیرون برود، با خود گفت: چه كنم اگر برخیزم و از میان مردم بروم كه مردم مرا مى بینند و مى شناسند و رسوا مى شوم و اگر نروم كه خدا باران نمى دهد
همانجا نشست و از روى حقیقت توبه كرد و از كرده خود پشیمان شد
یكدفعه ابرها آمده و به هم متصل شد و چنان بارانى آمد كه تمام سیراب شدند
موسى عرض كرد: الهى كسى كه از میان ما بیرون نرفت چگونه شد كه باران آمد؟

خطاب شد: به شما باران دادم، به سبب آن كسى كه شما را منع كردم و گفتم از میان شما بیرون برود
موسى علیه السلام عرض كرد: خدایا! این بنده را به من بنما
خطاب شد: اى موسى آن وقتى كه مرا معصیت مى كرد رسوایش نكردم، حال كه توبه كرده او را رسوا كنم؟ حاشا، من نمامین و سخن چینان را دشمن مى دارم، خود نمامى كنم؟

منبع: قصص الله یا داستان هایی از خدا، تالیف، احمد و قاسم میرخلف زاده



پیامبر اکرم (ص) درباره اهمیت حفظ آبروی مومن می فرمایند: همه چیز مسلمان، از مال، آبرو و خونش بر مسلمان دیگر حرام است. هرگاه مومن برادر دینی خود را متهم نماید، ایمان او آب می شود و از بین می رود همان طوری که نمک در آب حل می شود و از بین می رود



بعد از نماز حاج آقا توی بلندگو میگه: میخوام کسی رو بهتون معرفی کنم که قبلا دزد بوده، مشروب و مخدرات مصرف میکرده و هر كثافت كاری میكرده ولی خدا الآن اونو هدایت کرده و همه چی رو گذاشته کنار
بعد گفت : بیا فلانی میکروفن رو بگیر و خودت تعریف کن که چه جوری توبه کردی.

طرف اومد گفت: من یه عمر دزدی میکردم، معصیت میکردم، خدا آبروم رو نبرد
اما از وقتی توبه کردم حاج آقا واسم آبرو نذاشته



در سحرگاه ضربت خوردن امیرالمونین علی علیه السلام، اول برای خودم و بعد برای همه شما دوستان خوبم دعا میکنم خداوند به ما نعمت بندگی خود را عطا بفرماید. مضروب امروز میفرمایند: بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است
فاصله و حق و باطل فقط به اندازه ی چشم و گوش است
حلال بفرمایید
یا علی