مجموعه خاطرات ادمین و احمد و پنگول
PIER5362
شده همچین از بیرون خسته و کفته بیای بعد یه چایی دبش بزارن جلو دستت
همچین بخوری خستگی از تنت در بره
همچین حس کردم بعد از یه دعوای نفس گیر یه مقاله اسپم نقش همون چایی رو داشته باشه بهتون بچسبه
البته اگرم نچسبید مهم نیست مهم نیته
خب قول داده بودم داستان شروع کنم
هی بچه ها گیر می دادن قصه از کجا شروع شد
هی من موضوع دادم اینا خوششون نیومد
یکی گفت صحنه نداره فیلمه حال نمیده
یکی گفت باید رمز آلود باشه
یکی گفت باید خشن باشه و اکشن
هرچی به این مغز گوسفندیم فشار آوردم
دیدم بهتره که داستانو خودتون بازسازی کنین
موضوع هم که کاملاً معلومه
خاطرات ادمین و احمد و پنگول هستش
البته هرکسی رو که خواستین می تونین توی داستان
به میل خودتون بهش نقش بدید و وارد داستان کنید
روالم که بلدید
هرکسی یه تیکه از داستان رو میگه
تا یه داستان باحال ازش دربیاد
خب شروع می کنیم
و در آخر باید عرض کنم که
رادیو تو دنیا فراونه
ولی شما بد بختا فقط مجبورید رادیو اسپم گوش کنید
پس
رادیو یو یو اسپم پم پم
Comments
خب داستان از اونجا شروع شد که احمد می خواست با ادمین بره استخر
vali emam avale😃
اقا
اون مقاله پاک شد
من در جریان قرار نگرفتم
بالاخره مسئولین رسیدگی کردن که چرا حق کپی رایت "کی اینو ریده؟" رعایت نمیشه ؟
منو در جریان بذارین
شما اول بگو پنگول کیه؟
میرن استخر اونجا پژمان رو میبینن
antrak
داستانو بچسب امام فعلاً مهم نیست
fagyan
تو مجلس دارن روش بحث می کنن
قراره قنون بکنن هرکی کپی کرد یک گلد به شما پرداخت کنه
KWRD
همون پژمانه دیگه
ارادتمند
dortyyy
من نوکرتم
میرن استخر و پژمان رو میبینن و بعد احمد و پژول با هم نقشه می کشن که چطور سر ادمین رو زیر آب کنن
v
man faghat miam mikhuna, dastan ke be jaye hasas resid shayad ye chizi az khodam dar vakardam : )
خب داستان از اونجا شروع شد که احمد می خواست با ادمین بره استخر
میرن استخر اونجا پژمان رو میبینن
میرن استخر و پژمان رو میبینن و بعد احمد و پژول با هم نقشه می کشن که چطور سر ادمین رو زیر آب کنن
ولی ادمین زرنگ تر از این حرفها بوده
Cmurgh
شما کلاً افتخار بده فقط سر بزنی به مقاله ما
ما افتخار می کنیم به خودمون
ادمین زرنگ تر از این حرفا بود، یه اساماس میده دفتر کارش کارخانه کیو۸ آپ میکنن، پژی و احمد میدون دنباله وای فای
همین که وسط خیابون به وای فای میرسن میبینن که همه دارن اون ها رو بدجوری نگاه می کنن و مقتی به خودشون میان میبینن که وسط خیابون با مایو هستند و همون موقع هم ماشین گشت ارشاد اونها رو نه به جرم بدحجابی بلکه به عنوان بددهنی دستگیر می کنه
1done bashi
vse nemone bashi
😁
ba hamoon mayo savar van mikonateshoon .
amma van pore dale duff e bad hejab o oops boode va in2ta ba mayoo :😃D
آخه این که نمی شه پژی احمد و پنگول با ماشین گشت ارشاد برد
بعدشم پژی همیشه متصل به وای فای تو دستشویی هم وایفای داره
اون جایی که رفته بودن تو هموم باید ذکر می شد که احمد و پژی واسه این که می خواستن سریع اپگرید کنن لپتابشون می افته تو وان
و بعد می فتن دنبال لپ تاب وای فای غیره که پلیس گشت ارشاد می گیردشون
تو داستان حالا می گیم این ها رو ریختن تو ماشین دخترا چون ماشین پسرا جا نداشته
همین جا بوده که پنگول خان یک دل نه صد دل عاشق خانوم گشت ارشاد می شه
بعدش میبینن که راننده گشت ارشاد یه قزوینیه که داره به سمت جاده های بیرون شهر میره . سمت لویزان و اونورا :دی
توی جاده بودن که یهو موبایل یکی از اون دخترا زنگ میزنه و شروع به صحبت میکنه
خالص خالص !
بعد از صحبته دختره قرار بر این میشه اینا برن پارتی
😃
توی راه بودن که دیدن یه گشتی داره میاد .
لباس دختر خلاف شرع بود و گشتی بدجور نگاه میکرد .
احمدو پنگول یه جوری ردشون کردن
(حالا بماند چطودی)
اقا داستان کمی مشکل داره ماشین گشتی که به ماشین ارشاد گیر نمیده اونم ماشین ارشاد با رانننده قزوینی !
دوستان رسیدن به پارتی رقص نورو فلش های متوالی بود که زده میشد دخترای مست داخل پارتی تا پژمان رو دیدن که با مایو اونجا هستن رفتن
سمتشن که یهو
احمد گفت :
احمد گفت : پنگول کجایی که احمدت به فنا رفت
پژمان که نمیدونست باید دخترارو یقه کنه یا بره کمک احمد ناگهان دید مرتضی یقه احمد رو گرفته
بعدش یه فیتیله پیچ به مرتضی زد
یه دفه همه جا ساکت شد
.
.
.
؟
اینجا بود که در با صدای محیبی منفجر شد
و ادمین با تریپ آرنولد مسلسل به دست وارد شد و گفت :
هر چی گلد دارید در کنید بیاد
و گرنه بنتون میکنم
همه گلدارو رد کردن بغیر از احمدو پنگول
چون اونا با مایو بودن
ولی ناگهان احمد یه اسلحه دراورد
کدوم اسلحه؟
=🙂))))
sub 187
======🙂))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
اینجا به خوانندگان واگذار میشه . چون اسلحه باید از یه جایی در میومده .. در هر صورت اسلحه رو در میاره و به طرف ادمین میگیره و رو به دوربین میپرسه :
کی اینو ریده ؟
و تمامی دافها یکصدا فریاد میزنن
پژمان
پژمان
و تازه ادمین می فهمه که کار کار پژمان بوده و میره سراغ پژمان مایو پوش و به پژمان میگه
تمام این بلاها تقصیر تویه شمپت هس
الان به حسابت میرسم
در حالیکه میرفت کار پنگولو یه سره کنه
احمد مث کارگاه گجت وارد صحنه میشه
در حالیکه لخت لخته
:دی
و میگه ...پرتوان برس به داد این پنگول نا توان
سوال این بخش:
جای خالی را پر کنید.
:دی
اینجا بود که احمد یهو از خاب پامیشه و میبینه تو حوض خونشونه یه نگا به دورو ور میکنه با کمال تعجب میبینه که...
خواب* :دی
بعد ازون احمد با یه حمله ی غافلگیر کننده ادمینو خلع سلاح میکنه
بعدش دخترا میان طرف این دوتا
احمدو پنگول حواسشون به ادمین حیله گر نبود
که یه دفه ادمین یه کلت از کمرش دراورد
و رو به احمد شدو گفت:
هه
منو خلع سلاح میکنی
همین که خواس احمدو بزنه
ناگهان نوری اونجارو احاطه کرد
بله درسته
اون امام بود
===================
غافلگیری خوانندگان این داستان
سپس رو به ادمین میشه و میگه:
خیلی بپا:چشمک
====================
این داستان ادامه دارد
:
در این لحظه
ادمین از فرط بحت زدگی خشتکش تا پس کلش جر می خوره
و رو به احمد میگه
ادمین به احمد میگه
اقرا بسم ادمین.
تا احمد اینو میگه میبینه ادمین یه معجزه تپل مکنه و هیراد با بچه هاش میریزن
پنگول هم که حوصله بچه داری نداشته با صدای خعلی خفن میگه
بیرون وگرنه یه گوله حرومتون می کنم
هیرادو دارو دستش از ترس پنگول و اسلحه بیولوژیکیه:دی احمد از در التماس و خواهش وارد میشن
ولی چون دیگه هیرادینا چوپانان دروغگویی بودند
احمد یه نیگا به اونها میکنه و میگه:
در حال اشاره به سلاح بیولوژیک میگه :این نشان سی پی بزرگ است ... احترام بگذارید
Great Job
هیچ کس احترام نمیزاره که یهو یه صدای پیسسسسسسسسسسسس
از احمد میاد با دودی سبز رنگ که همه جا رو پر می کنه
و ادمین میگه
PinaX2
قربان شما
خعلی مخلصیم