004- اختتامیه
Sara II Z
خوب... خوب... خوب
قبلا اینجا اعلام کرده بودم که دولت فعلی ما... برای سرگرمی یک وزارت فرهنگی راه انداخته که فساد از در و دیوارش می باره. خواستم افشاگری کنم و به گوش مسولین برسونم که: بابا! ما درد داریم. دکتر بیارین! دخترم بدبخت شد رفت پی کارش... ولی کو گوش شنوا؟
درعوض وزیر محترم چیکار می کنه؟ میره با جسارت تمام از دختر معصوم
و خیانت دیده ی من خواستگاری می کنه
!!!
آه از دل لیلی... بقیه شعرشم بلد نیستم، خودتون اگه گیر آوردید بدونید چیه. :دی
خلاوصه... یه پدر واسه خودش تراشید که از اون مافیاهای هفت خط روزگاره. طرف دائم الخمره اونوقت فکر می کنه کسی به پسرش زن میده! میگین نه؟ ایناهاش
تازه یه بارم نه! دو بار دمی به خمره زده و با افتخار خبرش رو در جامعه انتشار داده!!! ایناها
خوب... با این حال من نسبت به تنها دخترم احساس مسئولیت می کنم. نمی تونم بذارم همینجوری واسه خودش بدبخت شه که... می تونم؟ درنتیجه اول سعی کردم از فوت شدن داماد قبلی مطمئن بشم و متاسفانه این عکس رو بر در و دیوار ایریپابلیک آویخته دیدم
حالا باید به فکر سر و سامون دادن دخترم می بودم. این بار با چشم باز رفتم جلو و درمورد خواستگار جدید تحقیق کردم و چی یافتم؟ این بابا هم قبلا زن داشته و در وصفش مقاله ها سروده بوده!!! امان از بخت سیاه دختر بیچاره م... طفل معصوم نه از شوهر شانسی اورد و نه از خواستگار! البته وقتی با خودش درمورد ماهیت شوهرش صحبت کردم، به شدت اتهامات همسر خدابیامرزش رو تکذیب کرد و وقتی شنید دایابلرد عزیزش دیگه برنمی گرده، بسی غمگین شد و زار گریست
و بعدم بچه ای که از زندگی مشترکشون باقی مونده بود
رو گذاشت پیش من و از خونه خارج شد. دیگه هم برنگشت... میگن آخرین بار روی ریل قطار دیده شده
حالا یا رفته زیر قطار (خدا نکنه) و یا سوارش شده و به دنبال همسرش به سمت مقصد نامعلومی حرکت کرده
چه بدونم؟
خاک به سرش که دنبال اون پسره ی ورپریده ی خدابیامرز راه افتاده
!!!
خلاوصه... من الان یه بچه یتیم رو دستم مونده که باید بزرگش کنم. درسته که اینم خوشگله خیلی... ولی برید تو صف زنبیل بذارید. زودتر از 15 سال دیگه عروسش نمی کنم نوه نازنینم رو
والسلام
Comments
: D
دهه! چرا کامنت خالی میذاری؟
V+S
این یک بغضه در حال ترکیدن
خدا رو شکر که این وصلت سر نگرفت من از اولش هم مخالف بودم
اصلا این دختره مشکل اخلاقی داشت میخواستن بکنن تو پاچه ما بعد
دیدن نمیشه انداختنش زیر ریل قطار لکه ننگ رو پاک کردن :دی
چیزی که زیاده دختر توی لهستان و صربستان تازه بونس هم داره :دی
من برم جام شراب بنوشم و جشن بگیرم بهزاد تو هم بیا سیگار ندارم :دی
ال سنسو: 🙂))))))))))) +111111111111
مارکسمن: تو از قبل این خواستگاری هم برنامه فرار به صربستان داشتی... بعد دیدی که رفتی تو دولت، به خودت گفتی یه سه هزار میلیاردم اختلاس کنی و بعد بری! دختر من بهونه س :دی
بفرما سنسو جان
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
دو نخ مکبث هست بریزیلیه طعم داره
خیلی هم با الکل حال میده ،فوق العادست
|o_o|/0
من برم مقاله استعفا و خداحافظیم رو برای فردا آماده کنم
هرکی هم خواست بگه سی اس صربستان جوره، آشنا دارم
پارمیدا مرده
یه فاتحه هم بخونین براش
: ((
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
achasb
فاتحه رو جدی بگیرین لطفا ،اسپم نیست
: (
خدا رحمتش کنه : ( چیز دیگه ای نمی تونم بگم
==========================
و اما درمورد این داستان: خوب مشخص بود که نتیجه چی میشه... وقتی به دایابلرد یاعلی گفتم که مادرزن و داماد باشیم، دیگه نمیرم براش نامردی کنم و پشتشو خالی کنم که
: )
این مقاله هم، از سر بازکردن داستان نبود... چون هدف از آغاز این کلکل داستان نویسی، جمع بودن دور همی و لبخند اوردن به لبهای همه ی ما بود... چنین هدفی اونقدر برام ارزش داره که سر هم بندیش نکنم ولی اگه بد شده، به خاطر استعداد پایین منه. ببخشید
: )
😃DDDD
ممنون سارا
داستان فان جالبی رو شروع کردی
اولین بار بود همچین اسپم هایی به صورت سریال داشتیم
به نظر من که خیلی جالب بود
میشه داستان رو بیشتر از این هم کش داد یا کشوند به یه قضیه ی جدید
اما متاسفانه من دیگه توانی ندارم
هرچی پتانسیل خنده داشتم خالی کردم
فردا یه مقاله دیگه میدم و میرم صربستان که قبل از شروع دوره قصد داشتم برم
امیدوارم بعد از من معاونم یا کسی که جای من میاد این روند رو بهتر ادامه بده
این داستان هم آخرش با مرگ تموم شد متاسفانه ، مثل داستان خودم
: )
v
باحال بود😃
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
من سیگاری نیستم اینو یکی ازم بگیره:دی
biayn shatranj
♖♘♗♕♔♗♘♖
♙♙♙♙♙♙♙♙
╗════════╔
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
╝════════╚
♟♟♟♟♟♟♟♟
♜♞♝♛♚♝♞♜
اون شعری که میگی بقیه شو یادت رفته، کلا شعرشو غلط گفتی : ) میگن: امان از دوغ لیلی، ماستش کم بود آبش خیلی. هیچ ربطی هم به داستانی که نوشتی نداره مگر اینکه به داستانت آب بسته باشی. هاهاهاها
امیر و بقیه: مرسی که خوندین
@Ahura Iza😛 Big LIke and thank you, : )
آخرن خبرهای رسیده میگه قطار هیچوقت نرسید
دختر نرفت زیر قطار دزدینش
احتمالا کار این جاسوسای تر کیه است
موضوع اونقدر جدیه که میخوام تو مقالم همه چیزو افشا کنم
امیر٬
ا؟؟؟احتمالا کار کار انگلیساس اونا کمکش کردن وگرنه ترکا عرضه نداشتن
آخ جون افشاگری... راهکار هم نشون بده که دخترم و دامادم دایابلرد رو از دست ترک ها و انگلیسی ها نجات بدیم
: (
بعدشم که نجاتشون دادیم، خودم واسه دخترم اکانت می زنم و نقش میدم بهش :دی البته اگه کسی اونو به عنوان مولتی من گزارش نده و بدبختم نکنه :دی
باید مذاکره کنیم:d
روانیا...
شایدم رفته با یکی از قبیله ترکها ازدواج کرده
دختر من بی وفایی نمی کنه. رفته دنبال خود شوهرش. من مطمئنم
: (
من بچه مو تربیت کردم و می شناسمش. بی معرفت نیس
: (
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے
آخرش سیگار رو بدین به خودم که کسی که سیگاری نیست سیگاری نشه
اینه دگه جوانان مملکت افسردگی میگیرن :P
آقا تبلیغ سیگار نکنین :D
v
= ))))))))))))
این هم آخرین مقاله ی من
http://www.erepublik.com/en/article/-1-2158242/1/20