شایان - برگی از تاریخ ایران و هند

Day 1,004, 15:28 Published in Iran Iran by eShayan

داشتم به مسائل گذشته و زمان ریاست جمهوریم فکر میکردم امروز ، یک سری خاطره های جالبی به ذهنم رسید که فکر میکنم کمتر کسی مستقیما توی جریاناتش بود ، گفتم اونها را مکتوب کنم شاید بقیه هم خوششون بیاد.

زمانی که کاندیدای ریاست جمهوری شدم ، چون 2 ماه توی متن دولت ژنرال رضا بودم تقریبا از نزدیک در جریان تمام امور بین المللی بودم و همیشه سعی میکردم با دید باز روابط بین المللی ایران را تجریه کنم و خودم هم به بازی های سیاسی- دیپلماسی با بیرون علاقه داشتم. این شد که با وعده ی فتح جهرخند کاندید ریاست جمهوری شدم.



از روز اول میدونستم که گرفتن جهرخند با حمله ی نظامی امکانش خیلی کم هست و تقریبا خیلی کم به فکر فتح جهرخند بوسیله ی حمله ی نظامی بودم ، فتح جهرخند توسط حمله ی نظامی نیازمند همکاری چندین کشور متحد ما بود مثل صربستان و اندونزی و یک حرکت هماهنگ و پلن نظامی خوب ، که تقریبا این امکان وجود نداشت. دلیلش هم این بود که صربستان حاضر نبود به خاطر لیائونینگ خطر کنه و خودش رو مقابل هند قرار بده و ام پی پی های هند رو علیه خودش فعال کنه. اونها در حالت عادی هم خطر بلاک هند تهدیدشون میکرد و حاضر نبودن بیش از اون خطر کنن چون این خطر ممکن بود به قیمت از دست دادن لیائونینگ تمام بشه.

درسته که از قبلش صربستان از روی خاک اصلی ما با وعده و عید رد شده بود تا به لیائونینگ برسه ، اما دولتهای ما قرارداد مکتوب و رسمی برای عملی کردن وعده های صربستان در دست نداشتد که بتونیم طبق اون ازشون همچین چیزی رو بخوایم و دلیل این هم کم کاری دولتهای خودمون بود که فقط سر حرف و بدون قرارداد به صرب ها اجازه داده بودند که این پلن را انجام بده ، عملا نمیشد فشار زیادی به اتحاد وارد کرد سر این مساله چون مقصر اصلی خود ما بودیم.
پس تقریبا ما 2 راه رو داشتیم که یکیش کودتا در هند بود و تسخیر سیاسی هند و یکی دیگش معاوضه با هند از طریق دیپلماسی بود که خود من با اینکه همیشه نیم نگاهی به کودتا داشتم ولی راه دوم رو میپسندیدم.

هندیها دید خوبی نسبت به ایران نداشتند چون بار ها و بارها تلاش برای کودتا از طرف ایران شده بود در هند و این اعمال همراه بود با سر و صدا و کل کل های مدیایی که اونها رو نسبت به ایرانیها حساس کرده بود.


همه ی اینها دست به دست هم دادند تا با برنامه ها و صحبتهای از پیش مشخص شده بعد از تشکیل دولت شروع کنیم و سیاستهای خارجی را اعمال کنیم.

روزی که انتخابات ریاست جمهوری بود و من کاندید بودم روزی بود که هند هم در معرض یکی از شدید ترین پی تی او های تاریخش بود و امکان تسخیر هند توش خیلی زیاد بود ، من با دید قبلی نسبت به این روابطمون بین هند میدونستم که چون قرار هست دولت بعدی با دید دیپلماسی دوطرفه روی کار بیاد اگر هم کودتای اون روز شکست بخوره باید این کودتا مبهم بمونه برای هند و دقیقا ندونن که کی از چه کشوری پشت این کودتا هست تا بشه از این ابزار در صورت شکست بعدا به نفع خودمون استفاده کنیم. این شد که تقریبا تلاش کردیم که جلوی درگیری های مدیایی با هند رو بگیریم و فقط به کودتای خالی اکتفا کنیم ، در پایان اون روز ما برنده ی کودتا بودیم و ایران تقریبا متحد عمل میکرد ولی دقایق پایانی ادمین حدود 150 رای از کاندیدای ما کم کرد و انتخابات اون روز هند رو نتونستیم پیروز بشیم.

با روی کار آمدن دولت جدید تیم وزارت خارجه در این راستا کار خودش رو آغاز کرد و در روزها ی اول برای هند پیامی از طرف ایرن فرستادیم و دور جدید از مذاکرات با هند را شروع کردیم.

A new beginning for Iran and India


با توجه به مسائل قدیمی مشخص بود هندیها توی تصمیم گیریشون راجع به درخواست دوستی ما تعلل کنند و درلحظه نتونند جواب خاصی به ما بدند ، درگیری های داخلی در ایران هم اون زمان توی اوج خودش بود ولی با این همه دولت موظف بود که کارش را انجام بده.
از بعد از این توسط مذاکرات توی آی آر سی و پیغام ها و راه های ارتباطی مذاکرات خودمون را شروع کردیم ، هدف اصلی بهبود روابط مخدوش ما با هند و در نهایت اجاره و یا تعویض جهرخند با یکی از مناطف غنی نفت ما بود. در شروع هندیها از این مذاکرات استقبال خوبی کردند و وزیر خارجه ی هند و رئیس جمهورشون موافق بودن ، ولی چون روابط قبلی زیاد خوب نبود ترجیح دادند تا بعد از انتخابات مجلس آن زمان صبر کنند و بهانه ی آنها هم آمدن دیوید فرد (یکی از سران سیاسی هند) بود که با آن مشورت نهایی را بکنند.

ولی در اصل میخواستند مطمئن بشند که ایران در انتخابات مجلسشون کودتا نمیکنه. ماهم شرایطشون را قبول کردیم و صبر کردیم.
در این مدت هم سعی کردیم روابطمون را تحکیم کنیم و در داخل اذهان عمومی را برای قبول صلح و دوستی با هند آماده کنیم.
یادم میاد استیضاح دوم من 2 ساعت بود رد شده بود و داشت شمارش معکوس میکرد که این مقاله را بیرون دادم و برای مردم خلاصه ای تعریف کردم :دی

طی مذاکراتی که کرده بودیم از طرف مقامات دولتی هند 75% اطمینان داشتیم که با مذاکرات ما موافقن و طبق وعده صبر کردیم تا انتخابات مجلس بشه و دیوید هم از مسافرت بیاد ، طی این مدت هم برای تحکیم روابطمون و عقد پیشنهادات و قرارداد تلاش کردیم. که قرار داد رو اینجا میتونید ببینید.
انتخابات مجلس شد و با همکاری بچه ها باز مذارکرات رو این بار بصورت جدی و با ارائه ی قرارداد به هند شروع کردیم ، توی همین مدت هم بود که هند و پاکستان باهم به مشکل خورده بودن و هند تصمیم گرفته بود پاکستان (که دوست و متحد قدیمی ما بود) رو از نقشه حذف کنه ، از طرفی پاکستان از اینکه کمکی نمیکردیم ناراضی بود ، از طرفی مذاکراتمون برامون مهم بود و نمیتونستیم عجولانه به هند حمله کنیم.

پیشنهادم رسمیمان را به هند دادیم ، بارها توی مذاکرات هم گفتیم که بیخیال پاکستان بشید! اما اعتنا نمیکردند.
دیوید فرد که همیشه خودش را رهبر هند میدونست آمده بود تا آن زمان ، دیوید گرایش شدیدی به آمریکا و ادن داره و ایران را دشمن میدونه ، در حالیکه همیشه تظاهر کرده که بی طرف هست و به تمام کشورها احترام میگذاره ، کلا سیاست هند بر همین اساس بوده خیلی وقت هست ، بیطرف با گرایش به ادن. و توی اعمال اون هم موفق بودند همیشه.در داخل هم اتحاد فوق العاده ای دارند و راز موفقیتشون توی همین هست.

هند از طرفی مذاکره با ما میکرد و از طرفی پاکستان را اشغال کرده بود تا نهایت متوجه شدیم که دیوید نیمخواد بگذاره که جهرخند را اجاره بدند و به ایران هم اطمینان نداره ، این موضوع که تا مرز بلوچستان ایران آمده بودند هم در میان بود ، مذاکرات که به این شکل درآمد تصمیم گرفتیم که به هند حمله کنیم و اون را از پاکستان بیرون کنیم.

توی مجلس وقت مطرح شد و شروع کردیم ، به بلوچستان حمله کردیم و و تک تک مناطق هند تا مرز اصلیشون را تسخیر کردیم و بطور کامل بیرونشون کردیم از پاکستان.
یادم میاد که هند نمیتونست جم بخوره دیگه ، اینقدر با هماهنگی و قدرت بیرون شدن که کلا مات و مبهوت بودن که لازمه از وزاری دفاع و خارجه ی اون وقت یک تشکر بکنم که واقعا زحمت کشیدن.
توی همون روزها در داخل درگیری سیاسی ایران توی اوج بود ، واقعا مسموم و آلوده بود جو و دعوا ها از حد متعارف کاملا خارج شده بود که فکر میکنم همه ی کسایی که اینجا هستند یادشون میاد اون دوران :دی وقتی مناطق را گرفتیم قرار بر آزاد سازی مناطق بود.

قبل از اینکه ما انقلابی کنیم مکس مکفارلند2 که یک آمریکایی بود توی کل کل با ایران توی بلوچستان انقلاب کرد. تصمیم دولت بر این بود که سبز بزنیم و منطقه را حفظ کنیم چون مکس بعد از باخت هند میخواست ایران را تضعیف روحیه کنه و به قصد کل کل انقلاب کرده بود، با اینکه دستور سبز بود ولی برای اون انقلاب خرج زیادی کرده بودند و در آخر روز مکس انقلاب رو برده بود که به حول و قوه ی الهی اون انقلاب باگ خورد تا آمریکا و استکبار جهانی اون روز نتونه رنگ پیروزی رو ببینه و فردای اون روز با تخریب روزانه اون منطقه حفظ شد ، خدا با ما بود :دی

شروع به آزاد سازی کردیم و قرار بود منطقه ی اول (نورت وست) را شیمیایی انقلاب کنه که کرد ولی خوب با اینکه دستور آزاد سازی منطقه بود عده ی زیادی اون منطقه را سبز زدند و این شد که آزاد نشه ، وقت زیادی نداشتیم و اوضاع اصلا خوب نبود و توی درگیری ها من انقلاب معروف دوم را توی بلوچستان انجام دادم! که این یکی را آزاد کنیم که همزمان با انقلاب دوم لایحه ی استیضاح سوم بنده هم رد شد توسط محمدرضای عزیز :دی الان که فکر میکنم توی اون روزها اکثر وقایع چه از طرف دولت و چه مردم تحت تاثیر دعوی های مخرب توی کشور بود و بیشتر شبیه به کل کل و رو کم کنی بود تا مسائل با دلایل منطقی!؛



همزمان هند به منطقه ی نورت وست که قبل تر از آزاد سازیش توسط دولت جلوگیری شده بود حمله کرد و اینجا بود که میشد تقاوت تصمیمات منطقی ، اتحاد و اتفاق نظر در امور کلان مملکتی و را از دعوی و کل کل تشخیص داد. هند اون منطقه را از ما تونست بگیره و تا الان هم دستش هست و ما اون روز بطور کامل توی درگیری سیاسی باهم دیگه به سر میبردیم.
امروز به این موضوعات فکر میکردم و نظرم این شد که مقاله کنم شاید بقیه برایشان جالب باشد و برداشت راجع به این مسائل را به عهده ی مخاطب و خواننده میگذارم.

ممنون و موفق باشید.
شایان