ما هیچ ما هیچ

Day 3,381, 01:22 Published in Iran Iran by dandeey

هنوز نشسته بود که دست هاش رو از پشتش آورد جلوی صورت جلوییش
-اون:تو کدومه؟
+اون یکی:جفت پوچه
جفت پوچه مثل این اتاق
مثل آدم ها و خاطره هاشون
مثل نهایت آرزوهامون که بغل گوشمون بهمون میخندن
مثل من ، مثل تو
مثل آدم هایی که پشت دوربین دونه دونه میوفتن ، جلوی دوربین میخندند ، روی تخت میمیرن
همه یه تصویرن که باید با یه چیزی ساخته شن ، میفهمی چی میگم؟
-اون: نه
اون یکی:مثل آینه که اگر نور نباشه تصویری نیست
جفت پوچه ، نور نیست آره جفت پوچه.


گوشه ی یک لانگ شات گنده بودن من میدیدمشون بدون اینکه دستاش رو باز کنه به حرف های جلوییش گوش می داد انگار قبلا به همه ی این حرفا فکر کرده بود و به آدمایی که پشت دوربین دونه دونه می مردند نگاه میکرد
نگاه میکرد
نور نبود
هیچی نبود