شما یادتون نمیاد+تجهیز اساسینز

Day 1,885, 21:50 Published in Iran Iran by k.a.r.o.b.i

سلام

میگم تورمه نگو نه

البته در مورد حقوق بهتر شده ولی هنوز کار داره چون گلد خیلی گرونه به نسبت حقوقا

منو یاد خان وارز و اینا میندازه

فقط کسی که ورزن یک رو بازی کرده میدونه این عکس چقد باحاله


اون گیفت و هاسپیتال رو کی یادشه؟؟:دی
عکسش تو مقاله نمیاد:دی برید خونه هاتون
به زور گیفتو پیدا کردم:دی


این صفحه برا من همیشه خالی بود:دی البته مدالاش


کی یادشه اگه ولنست کم میشد میمردی؟:دی

و ارگها که البته من دوتا داشتم که هیچ فایده ای برام نداشت:دی

اینم از لانا


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اما بخش تبلیغاتی ماجرا
خوب ارتش اساسینز یه سری تجهیز روزانه داره که البته به میزان فایتتون تو روز قبل ربط داره
اما چون خیلی از بچه های ارتش اصن فایت نمیزنن و درخواست نمیکنن ما تجهیز رو برای حزب گذاشتیم منتها به شرطی که توی ارتشم باشید
پس در اصل مخصوص ارتشه منتها به اعضای حزبم تعلق میگیره
همچنین اعضای حزب هم هرکدوم که میتونه برای حزب و ارتش تبلیغ کنه به من پی ام بده



سالها پیش در زمان زمامداری سلسله ایرانی سلجوقی فردی خروج کرد بنام حسن صباح این شخص که مثل همه ایرانیان شاهنامه را خوانده بود زمانی که در مصر بود کتابهای تاریخی مصر را در مورد حکومت هخامنشیان برای اولین بار خواند این شخص در قرن 5 هجری دوستان خود را جمع کرد در قلعه های متروکه ایران ساکن شوند که الان در ایران بعد از گذشت 900 سال از آن موقع هنوز 2000 قلعه در ایران باقی است

این افراد در قلعه ها پنهان میشدند و افراد بیشماری را از مردم عادی به قلعه های خود میپذیرفتند و در دامنه ها به کشت و کار میپرداختند
طبیعتا حکومتیان بارها برای شکست دادن آنها میامدند ولی شکست میخوردند هم برای اینکه آنها پرتعداد بودند هم از درون قلعه سنگ پرتاب میکردند و دفاع میکردند

آنها هفت درجه داشتند گروهی از آنان در قلعه طبس ساکن بودند که به آنها فدائی مطلق میگفتند اینها فقط برای ترور و قتل ادمهای سرشناس حکومت سلجوقی بکار میرفتند این قلعه بر روی یک صخره بنا شده بود تا کنون معلوم نشده است سازنده این قلعه که بوده و به چه منظور این قلعه را ساخته است این صخره یک تکه به قلعه طبس منتهی میشده است این صخره به اندازه ی اینکه فقط یک نفر بتواند با اسب عبور کند راه مارپیچی از دامنه صخره تا خود قلعه داشت و به دروازه قلعه منتهی میشد تمام آنهایی که پس از تعلیمات فراوان به این قلعه آورده شده بودند خواجه بودند و دارای یک دشنه دوسر مخصوص بودند که یک دسته در وسط و دو تیغه در بالا و پائین داشت و برای اینکه صورتشان کریه و شبیه پیرزن ها میشد کلاه و لباس بلند میپوشیدند و معمولا آنها را با پیرزنها اشتباه میگرفتند دلیل اینکه اینها را خواجه میکردند این بود که به آنها پول زیادی برای سفر داده میشد و آنها که ممکن بود سالها در قلعه زندگی کرده باشند بروند و با این پول به کشور بسیار دور یا شهر دوری بروند و آن زمان هم میشد بین کشورها جابجا شد بدون اینکه کسی گذرنامه بخواهد ممکن بود آنها زن و فرزندانی بگیرند و از نقشه منصرف شوند و خواجه بودنشان باعث میشد زیاد به زنان فکر نکنند و بتوانند دائما ورزش رزمی بکنند بعد از انجام شدن هر قتل فدائی مطلق برای اینکه اسرار انجمن فاش نشود موظف بود خود را بکشد طبعا گاهی با دشنه خود را بقتل میرساندند و گاهی هم با داروی جوف تریاک که کافی بود روکش آن را بجوند تا در دم کشته شوند . بعضی ها هم میگویند آنها خواجه نبودند و شب قبل از قتل حشیش زیادی مصرف میکردند که این
assassins
هم به همین معنی است یعنی حشاشین و اینها بعد از اینکه بیهوش و مدهوش میشدند به مکانی انتقال داده میشدند که در آنجا زنهای زیبایی فراوانی وجود داشت و به شکل باغ بهشت بود بعد از چند روز مثلا یک هفته او را مجددا با حشیش بیهوش میکردند و از آنجا بیرون میآوردند بطوری که فکر میکرد اینها را در خواب دیده است و اینها آثار معنوی مصرف گیاه مقدس حشیش است پس باور میکرد که روش گروه حق است به هر حال آن چیزی که تاریخ گواهی میدهد اینست که حتی یک فدائی مطلق پیدا نشد که از انجام وظیفه سرباز زند و یا در انجام وظیفه نا موفق شود بعضی هم میگویند که حشاشین به معنی گیاه فروش است زیرا آنها داروهای گیاهی را به قیمت ارزان به اقصی نقاط ایران عزیز میفرستادند بعد از آن روشهای قتل توسط یکی از فرقه های مسیحی به وام گرفته شد این شد که assassin
ها در دنیا معروف شدند و
همچنین شوالیه های مسیحی فرقه
hospital
ممکن است دارو به رایگان فروختن آنها را تقلید کرده باشند