اسپمران قهار وارد می شوند 4_ کاری از اسپم تپه
PIER5362
با سلام خدمت دوستان بسیار عزیز خودم
دم همتون گرم
جنگ دیروز رو تر کوندید
و دوتا تشکر کنم از پژمان و احمد رضا بخاطر اینکه بدون اینکه بدونن 500 گلد تا 1000 گلد هر کدوم خرج جنگ کردند و این رو هر گز نمی دونستند .
و یک تشکر ویژه دارم از جناب فاگیان که یه حال اساسی به پژمان و احمد رضا داد
آقا دیروز میتینگ بود و خوش گزشت . با خیلی ها آشنا شدیم و کلی دور همی حال داد جای شما بسیار خالی بود . البته من خودم جای دوستان رو با گزینه مناسب پرکرده بودم
منتها باز نبودتون حس میشد .
خلاصه اینکه به زودی مقاله میدم تپل با عکس و کمی شرح وقایع تا یکم هم آبروی دوستان رو برده باشم
و هم کلی دور همی بخندیم به خودمون دوستانیکه حضور داشتند .
اما نشریه اسپم تپه این روز به صورت اجباری به داستان نویسی تعلق داره تا عکس های میتینک به دست من برسه و بتونم یه حال اساسی به همشون بدم .
و اما اصل مطلب اینکه
در شماره قبل اسپم تپه خواندید که چه بلایی سر هیراد اوردند که من انتظار بیشتر از اینها رو داشتم . منتها خیلی این بشر خر شانسه چه میشه کرد . داستان این بود که
در همان حوالی که گوسفندان چرا می کردند جوانکی کم سن و سال بود
آن جوان ببعی را خیلی دوست داشت پس تصمیم گرفت چوپان بشه
اما برای چوپانی زیادی کوچک بود برای همین هم تصمیم گرفت بره به شهر و اونجا کمی تجربه اندوزی کنه
شهر زیاد دور نبود
فقط کافی بود که کوه رو رد کنه
شال و کلاه کرد
بقچه اش رو بست
و به راه افتاد
چهار ساعتی بود که تو راه بود
که یک دفه غریبه ای رو دید که از دور داره میاد
وقتی بهش رشید
پرسد
آقا ببخشین
اینورا چشمه هست
خیلی تشنمه
غریبه کوزه ای از کوله درآورد و به جوانک داد
جوانک با سر تشکر کرد و جرعه ای نوشید
و گفت
آقا من شما را تا بحال ندیده ام
شما کی هستین
غریبه گفت
من ژولیوس سزار هستم
منو نمیشناسی؟
هیراد گفت نه . ولی چهرت اشناس.
غریبه گفت من وحیدم.همون اتیلا فسیل.
تازه هیراد فهمید چه بلایی سرش اومده.
هیراد بدبخت ما افتاده بود تو قبیله ادم خورا
اتیلا تا فهمید که هیراد داره متوجه ماجرا میشه پرید و هیراد رو با مشت و لگد بی هوش کرد
هیراد بعد از چند ساعت به هوش اومد خودش رو توی یه محفظه بسته دیده
که ناگهان تلوزیون روبروش روشن شد یکی مثل جیکسو (فیلم اره) تو فیلم گفت 10 دقیقه وقت داری تا دستت رو توی لوله ای که گوشه ای از شیشه هست بکنی تا دستت قطع بشه در عوض در شیشه باز میشه و زنده میمونی
باید انتخاب میکرد
تو زندگی همیشه انتخاب کردن ، باعث کاهش وزن میشه
انی حس که این انتخاب تو رو چقدر بالا میبره یا پایین میکشه
این قیاس
همیشه یکی از مشکلات نوع بشر بوده
و این چوپانک ما هم نوعی بشر هست
با خودش گفت کاش یه یکه بود
ما شیر خط میومد
دست دیگه اش رو که آزاد بود کرد تو شلوارش
ولی دریغ از یک سکه
همچنان به تصویر کریه اون مرد در تلوزیون خیره شده بود
که یادش اومد تو پیرهنش یه سکه هست
شکه رو به زحمت با یک دست از جیبش در آورد
بهش یه نیگاه کرد
حس عجیبی داشت
شید از این که داشت اینچنین با آرامش انتخاب میکرد ، احساس غرور میکرد
شاید هم ترسی بود نهفته در تاریکسرای درماندگی
هیراد هاج و واج مونده بود چیکار کنه فکر میکرد داره خواب می بینه ولی نه جدی جدی داره یه اتفاقی میوفته تایمر عدد 9:30 رو نشون میداد
یه نگاه به شیشه کرد یه نگاه به دستش باز یه نگاه به شیشه یه نگاه به تایمر 8:00
و با صدای بلند داد زد آتیلاااااا
کسی هست!!! نیست؟!!! خدااااا
ولی یکدفعه یه اتفاق عجیب افتاد برقا رفت همه جا تاریک شد تایمرم خاموش شد
یکی داد زد اااااااه بازم یادت رفت پول برق رو بدی ابلاه
اون یکی جواب داد قربان اخه پژمان پول نداد
دوباره یارو داد زد اون خسیس... ااااااه برین بیارینش بیرون اون بچه رو بعداً تفریح می کنیم
این شد که یه نفر با ماسک دلقک اومد توی اتاق ، یقه پسرک رو گرفت و کشیدش بیرون. گفت حالا که اینقدر خر شانسی ، معلومه که میتونی به درد بخوری ، این حوالی یه شهری بود به نام رستاخیز آباد ، چند وقت یه دکتر اومد توش کودتا کرد و کلی از مردم شهر رو دار زد ، اگه تو بتونی اون ده رو از چنگ دکتر در بیاری ، میذاریم حاکمش باشی
خلاصه هیراد رو بردن و توی ده رها کردن هیراد هم یاد دوران چوپونیش افتاد و با تجربه ای که داشت تونست رهبر اون ده بشه و به قول خودش اولین حکومت دموکراتیک کدخدایی رو راه اندازی کنه
و اما به علت شانس خوبی که جناب فاگیان داره
امروز نو بت خودشه که بلا بیاد سرش
در دهکده ای که کد خدای آن اولین راه اندازنده کدخدایی دموکراتیک بود جوانکی می زیست
را دیو تو دنیا فراونه ولی فقط ایرانه که اسپم داره
رادیو یو یو یو اسپم پم پم پم
Comments
در دهکده ای که کد خدای آن اولین راه اندازنده کدخدایی دموکراتیک بود جوانکی می زیست
1
alan vaghte maghale dadane?😃(😐
تنها ببعی تپل دنیا با لول 21
چطوری پیر؟میبینم که همه بچه های میتینگ تازه بیدار شدن و مقاله میدن شات میزنن. کلا جالبه. ولی وحید هنوزم نیست. مرده از خواب فکر کنم.
این جوان ادم منزوی و گوشه گیری بود.
تنها تفریح این جوان ما دزدی بود.
ارین قصه ما دست بر قضا مشکلات جنسی نیز داشت و علاقه به برقراری ارتباط با هم جنس خودشو داشت.
احمد نامرد مگه چقدر گلد خرج کردم که زدی مارو همجنس باز کردی ؟
خدا به دادم برسه وقتی پژمان میاد
@PIER5362
v
عکسهای میتینگ رو هم بزار حتما
می گم این فکر کدوم نابغه ای بوده که
روزای اول عید میتینگ بزارن؟
لااقل یه موقعی میذاشتین که چهار نفر بتونن بیان
خدا به دادت برسه وقتی وحید عکساتو بزاره.
مخصوصا اون عکس زیر لاهافتو
چه وضعیته اخه؟
مملکته نداریم؟
در مورد آرین هم باید بگم اگه ادمین دونیت لیست رو بر نمیداشت
بر همه شما عیان می شد که او کیست و چه میکند :دی
آرین از جاش چه خبر فراست رو میگم :دی
Mohammad.R.G has transferred 150 Weapons to your storage.
5 hours ago
Mohammad.R.G has transferred 6 Weapons to your storage.
6 hours ago
Mohammad.R.G has transferred 6 Weapons to your storage.
7 hours ago
Mr Woldy has transfered 10 GOLD to your account.
2 days ago
این دونیت های من تو 5 روز اخیر بوده
حالا سریع عیان کن که من کیم و چیکار میکنم
وگرنه مجبور میشم چند تا لغتی که لیاقتشو داری نثارت کنم
اگه قرار بود هر کسی مثل تو بیاد میتینگ رو عمومی میکردم. یادم نبود باید اجازه بگیرم.
کلا اون میتینگ به سن و سالت نمیخورد پسرم. زیاد تو کارش نباش
@fagyan
اینطوری که قبول نیست لااقل عکسشو می زاشتی
هنوز جفتک میندازی؟ یه سال دیگه هم گذشت تو دست از این کارات برنداشتی:دی
@alisdghpr
تو میتینگ گذاشتی؟
مگه مغض خر خوردم پاشم بیام تو میتینگی که تو هستی
پس بگو میتینگ بازنشسته ها بوده
خوب شد گفتی منم زیاد با اینجور میتینگ ها که یه مشت
پیر پاتال میرن میشینن شطرنج بازی میکنن حال نمی کنم:دی
maghalaro to 3 4 khat kholase kon pls
maghale tulani mibinam aslan yadam mire vote & sub bedam che berese be khundan xD
ایول
خیلی باحال بود
وت و ساب
داستان رو ادامه بدید چر منگا
متینگ هم میتینگ های قدیم
30 نفر توش بودند
سری بعدی میتینگ منم خبر کنید
نزدیکیم به تهران تاختی میایم تاختی برمیگردیم
وای به حالت آرین :دی
در دهکده ای که کد خدای آن اولین راه اندازنده کدخدایی دموکراتیک بود جوانکی می زیست
این جوان ادم منزوی و گوشه گیری بود.
تنها تفریح این جوان ما دزدی بود.
ارین قصه ما دست بر قضا مشکلات جنسی نیز داشت و علاقه به برقراری ارتباط با هم جنس خودشو داشت
کار به جایی رسیده بود که این جوان مردهای همسایه رو شبانه میدزید و تا صبح در بغل میگرفت
تا یک روز که یکی از زنهای دهکده این موضوع رو فهمید و به بقیه زنها خبر داد
....
صبح وقتی بیدار شد و با فیفی خدافظی کرد (فی فی دوستش بود) فیفی رفت بیرون و بعد یکدفعه
پرید تو و گفت ینفر با ساتور بیرونه آرین هم که ادم کله گاوی بود گفت هه برو کنار بیبینم فی فی رو هل داد کنارو در حالی که فیفی النماس می کرد درو وا نکنه باز کرد و یک مرتبه یه مرد گندبک پرید تو پشت سرشم چند نفر اومدن آرین افتاد رو زمین
نگاه که کرد دید پژمان جلوه بقیه هم پشت سرش
پژمان داد زد بکشین این مرتیکه ملعون رو کارای خلاف شرع می کنی بچه بازی می کنی؟
آبتین بخاطر تو داستان رو یه بار دیگه عوض کردم
اما هرچی گشت پیدا نکردش هیشکی نبود تنهای تنها شده بود اون شب
پس زد زیر گریه و به خودش قول داد که گنده ترین آدم دنیا بشه وهمه جلوش خم و راست بشن
پس رفت لب مرز و با بدبختی وارد ترکیه شد و از اونجا با بدبختی رفت صربستان که بتونه آدم بزرگی بشه اونجا
بابا داستان قاط زد
پیمان بیا درستش کن
قاطی شدن داستان 3 نفر قبلی هم ادیت شد :دی
متین آرین یکدفعه گریش گرفت و گفت متین عزیزم دلم برات تنگ شده بود و از اینجور حرفا
متینم براش تعریف کرد که بعد رفتنش کلی افسرده شد و ضد حکومت کار کرد و از کشور پرتش کردن بیرون
آرین رفت پیش متین و اونجا توی یه باند مافیایی عضو شد که کارشون کشتن ترکا بود
منبع در امدشونم از یه کلوپ هم جنس گراها تامین می شد
قبلا مشاعره بود حالا شده
دستان
ادمین ! به دادم برس
اسپم هم اسپم های قدیم
تو عمرم اسپم مزخرفتر از این ندیده بودم :دی
بیشتر تلاش کن
🙂)
به کجا کشید
ببعی کلا میگفتی چه ها ماجرای میتینگ رو تعریف کنن بهتر بود که. 2تا عکسشم میزاشتی که با سند حرف زده باشی.
احمد خوشت نمیاد مجبور نیستی که :دی
من عاشق داستانم :دی
بگذریم از حاسیه ها و اتفاقات خلاصه آرین تو دنیا خیلی معروف شد
و همه میشناختنش
وقتی برگشت ایران تو فرودگاه پژمان رو دید اول می خواست در ره و رفت عقب رسید به نگهبانا نگهبانا گفتن نمی شه برین تو باند آرین گفت نه شما متوجه نیستین یه نفر می خواد منو بکشه وبر می گرده عقب رو نگاه می کنه
پژمان بدو میاد
نگهبانا هم گیج شدن پژمان می رسه میگه آرین دوست من
آرین هاج و واج پژمانو نگاه می کنه
پژمان آرین رو بغل می کنه و می گه اااااه چقدر دیر
اومدی ایران دوست قدیمی
Copy paste خرابه sorry :دی
من چه گی جنایتکار و نامرد و بیمعرفتی بودم و خودم خبر نداشتم :دی
بمیری پیمان
آرین عصر فایت کرد
اونی که راند آخر ...ش پاره شد و فایت زد من بودم
اون موقع تو نان استاپ داشتی فک می زدی
😃
این عدل پلاتو کجاس اخه ؟
چرا تا به من رسید همه داستان نویس شدن ؟
@mamylo :
ها ها ها
فکر کردی می تونی مفت در بری ؟؟؟
فکر کنم سری بعد خودت سوژه بشی :دی
@fagyan :
حقته
تا تو باشی واسه فان بازی نکنی :چشمک
MAtin
می خواستی به من گیر ندی فهش بد ندی نزنی اذیت نکنی
حالا یجور از دلت در میارم بزا داستان جلو بره
Fagyan
اولا پلاتو نه ادمین
بت پرستی می کنی پدر سوخته
دوماً
سوماً
چهارماً
fagyan
چشت کور می خواستی درخواست ندی نفر بعد تو باشی
mamylo
چرا من بمیرم این فاگیان تلف بشه که دیروز 1600 تا گلد رو به باد فنا داد
alisdghpr
با کدوم عکس
العان آتیلا و ماسکتیر توی مرزهای ترکیه هستن
مشاعره یا داستان بگو کسی حق نداره بیشتر از یه خط بنویسه اینجوری مسخره می شه :ناراحت
آقا ابن اسپم نبود داستان سیاسی بود استیضاح به من ربطی نداره