کوچه ی معرفت
The last man standing
کوچه ای را بود نامش معرفت
مردمانش با مرام از هر جهت
سیل آمد کوچه را ویرانه کرد
مردمش را با جهان بیگانه کرد
هرچه در آن کوی بود از معرفت
شست و با خود برد سیل بی صفت
از تمام کوچه تنها یک نفر
خانه اش ماند و خودش جست از خطر
رسم و راه نیک هر جا بود و هست
از نهاد مردم آن کوچه هست
چونکه در اندیشه هم اینگونه ای
حتم دارم بچه ی آن کوچه ای
فریدون مشیری
ما را در ارائه مطالب زیباتر یاری فرمایید.
احسان
Comments
aval
اول و زهر مار
جای این قرتی بازیا، به نشریه کمک مالی کن
Marg
Be nafare aval shirini bede bishakhsiat
به جوونیت رحم نمیکنی به پولت رحم کن
ورشکسته نشی!
haminam ziadete 😃
بذار رئیس بیاد
کمک مالی رو از اون یاد بگیر 😛
man age pul dashtam khob man reis budam na un 😃
تو پول هم داشتی، کسی جز خودت بهت نمیگفت رئیس
ریاست باید به آدم بیاد
خدایی به تو میاد؟
نه خدایی بهت میاد؟
bejaye in harfa bia boro in ruzname ro sub kon khoda ro khosh bia😛
https://www.erepublik.com/en/newspaper/pand-nameh-305368/1
Vote
Vote
V O T E
V
V S
v
cm
رای
چه شاعر پاچه خاری
پاچه خوار؟
عمرا" تا صد سال دیگه هم یکی شبیه فریدون مشیری پیدا نمیشه!
cm
0__0
v
عالی بود شعرش
voted