ساعت شوم
Red SP Goat
حتی فاعل ترین فاعل ها روزی به مفعول های مفلوکی بدل می شوند
زندگی چیزی نیست جز یک سلسله فرصت های پیاپی برای زنده ماندن
از خانه ای نیمه مخروبه کودکی بیرون دوید که فریاد می زد دریا را در یک صدف یافته . پدر انجل صدف را به گوشش گذاشت به راستی دریا آنجا بود
قبلا هم رمان مشهور صد سال تنهایی از نویسنده مشهور گابریل گارسیا مارکز رو خونده بودم ولی مرور اون تو تعطیلات اخیرم باعث شد به سمت رمان دیگر این نویسنده که خیلی تعریفش رو شنیده بودم( یعنی ساعت شوم ) برم که واقعا لذت برم
این رمان داستان زندگی روزمره یک شهر و شهروندانش هست با کشیش و شهرداری که هر کدوم سعی دارند مردم را به شیوه خودشان رهبری کنند . اتفاقات ساده ای که در حین حل کردنشان چه اتفاقات عظیم تری را باعث می شوند و...
خوندن این کتاب برای شخص من که آدمی نیمه مذهبی و نیمه سیاسی هستم لذت بخش بودو هیفم اومد که تو صفحات اجتماعی از جمله اینجا به دوستان پیشنهادش نکنم
در پایان هم سیزده خط زندگی معروف مارکز رو میذارم که مقاله خالی از لدف نباشه
امید به اینکه اقا معلم که اواتار راسل رو گذاشته برترالد راسل رو تو مقاله ای معرفی کنه
😉
سیزده خط برای زندگی
دوستت دارم نه بخاطر شخصیت تو بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام باتو بودن پیدا می کنم
هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی هم که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود
اگر کسی تو را آنطور که می خواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد
دوست واقعی کسی است که دستان تو را بگیرد و قلب تو را لمس کند
بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید
هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو گردد
تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای بعضی افراد تمام دنیا باشی
هرگز وقتت را برای کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران
شاید خدا خواسته است ابتدا بسیاری از افراد نا مناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را
بشناسی ،بدین ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکر گزار باشی
همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی تو را آزرده دو بار اعتماد نکنی
به چیزی که گذشت غم مخور به آنچه پس از آن می آید لبخند بزن
خود را به فرد بهتری تبدیل کن ومطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد
زیاده از حد خود تحت فشار نگذار بهترین چیزها زمانی اتفاق می افتدکه انتظارش را نداری
کانال اهورا مزدا
👇
@ahooramazda95
خردگرایان و زرتشتیان
👇
@kharadmandan
کارخانه انسان سازی
👇
@ensansazi1
ایران جاوید
ایرانی سرافراز
احسان
1395/07/20
09:30
Comments
firt
فرت؟
V
[removed]
[removed]
والا زمانی ک 16 سال داشت مطالعه نمود
به همان میزان ک گلشیری ب کارش وارد بوده در امر برگرداندن لغات به همان میزان ارتباط با اینکه همه به نوبه ی خودشون از شهردار تا کشیش سعی میکردن جبهه ی هدایت خودشون رو داشته باشن تنها نکته ی قابل درک بود به همان میزان عادی پیش رفت به همان میزان معمولی
بیشتر از رمانتیسم بودن(ک اصلا نبود) رئالیسمی بود ک ساختار ذهنی مارکز ساخته بود چجوری بگم ، برای او زندگی عادی یعنی دنیای عادی مارکز ،ساخت حکایت از گس یه اتفاق ساده نمیدونم چجوری بیانش کنم والا پیامدار گونش میشه بد نبود به یکبار تگری با تف و میزانی اندیشه
میارزید.
والا پیامدار
ب میزانی نت کند است ک 4بار فرستادم 🙂
نمی فهمم چرا میگید رمان؟!
اینکه دو معنی متصور بشیم براش؟
مثل مکتب کلاسیسم ، رمانتیسم هم یک مکتب نه یک لغت
مثل مکتب کلاسیسم ک به اشتباه به کتب قدیمی به هر نحو ک باشند برچسب کلاسیک بودن چسبیده میشه(به دلیل قدمت) به تمامی کتب قرن حاضر هم رمان گفته میشه
و این بن اشتباه است
والا پیامدار
راجبه سبکش اگر اشتباه نکنم باید بگم بیشتر مجیک رئاله
راجبه رمان گفتنش هم فکر کنم درست باشه
رمان جنبه ی عام داره و ی اصطلاح کلی هسش
والا جان اون رماتیسمه نه رمانتیسم
رماتیسمم یه مرضه نه یه مکتب نگارشی
برو به جای اینکه فقط کتاب دندی نامه بخونی چهارتا کتاب علمی بخون
😃
پیامدار بهت ایمان آورده بودم
حالا بیشتر اوردم
دمت گرم ...یکی مثل ادم مقاله زد..دستت درد نکنه ..
با عرض پوزش از جمیع دوستان به بعضیها باید گفت ...بچه برو در خونتون بازی کن ...اه ه ه ی ی ی ی
خوبه که اینجا لااقل چندتائی ادم اهل مطالعه وجود داره
اگه وقتش رو داری بهت چندتا کتاب ناب معرفی کنم بری حالش رو ببری
کتابخونه پدرم الان نزدیک به پنج هزار جلد کتاب داره که من لااقل ربع اونها رو تونستم بخونم
کاش همه فکرشون مثل شما باز بود
نوشته های مارکز خیلی زیباست ولی رو اعصابه
وت
v
رای
پیداش کنم میخونم
رای
راستش من رمانهای خیلی بهتری نسبت به نوشته های مارکز هم خوندم نمیدونم شاید من نمیتونم ارتباط خوبی با نوشته هاش برقرار کنم سر کتاب صدسال تنهاییش دهنم سر اسامی شخصیتاش سرویس شد اینقدر این اسمها پیچیده بودن
پیچیده بودن اسم ها یک شیوه است که خواننده رو مجاب به دقت و مرورو متن کنه
نویسنده های روسی تو این کار استادن
تولستوی و چایکوفسکی پوشکن چخوف و .. که الان از هیئت اومدم نه اسمشون نه اثرشون یادم نمیاد
برای همینه که همیشه نویسنده های روسی تو صدر نویسندگان جهانن
یکیشون اینقدر دیوس بود اسمش ناگبینه هنوزم زنده است
اینقدر دیوسه مثلا تو ی رمان که بخاطر صدای طبل اسمش یادم نیست و اگر یادم بیاد بهت میگم توهم بخونیش یک اسم رو روی شیش تا شخصیت گذاشته
من برای خوندنش اسم ها رو روی کاغذ مینوشتم میذاشتم لای کتاب
حساب کن ی رمان توش ده تا علی داشته باشه
😃
چقدر ازین مقالات خوشم میاد
نمیدونی چقدر ناراحت شدم مقاله یکی از دوستان به اسم "نان و شراب" که فقط معرفی یه کتاب بود فورفیت خورد
چشم چشم
هرچند راسل تو یه مقاله جا نمیشه ولی راسل رو هم معرفی میکنیم 🙂
خیلی خیلی وقت پیش میخواستم یه مجموعه مقالات بزنم به اسم "تکرار شد آنچه اتفاق افتاد" که ترجمه همون فوقع ما وقع تو کتابا زمان مدرسمون هست
خیلی اون زمان سرم شلوغ شد کلا یه دونه بیشتر ازش نزدم
ولی به زودی هم اونو ادامه میدم هم راسل رو یکمی ازش میزنم
بازم ازین کارا خوب بکن
راسل کارش درسته
البته مثل اینکه با علامه جعفری خودمون حشر و نشری داشته
الان زدم تو گوگل برترالد راسل
مقاله ی خودم اومد بالا
😃
خیلی حال داد
.
منتظر مقاله ام
O/
[removed]
برید بشینید کتابهای سامرست موام رو بخونید تا بفهمید اینها جلوی اون نوشته ها لنگ میندازن
مخصوصا کتاب ماه و شش پنی :دی
ماه و شش پنی رو ی ادم تو دنیای واقعی بهم هدیه داد
گفت بخون بدردت میخوره
یکی از شخصیت هاش شبیه خودته
هنوز نخوندم
طرف یخرده تو دانشگاه باهام مشکل داشت
یکی مثل ارش ایرانی خودمون شده بود
برای همین جرئت نکردم بخونم هنوز
😃
xXxX
مقاله رو باز کردم گفتم شاید عذرخواهی از دولت قبل بخاطر تهمت ها و دروغ های بود که بهشون بستی. بعد دیدم نه بابا از این مقاله ها شبه روشن فکری کافه نشینی هست.
[removed]
V