مصاحبه ای با برخی از سربازان جنگ اخیر! - آپدیت حشری!

Day 2,074, 16:55 Published in Iran Poland by Pahlevaan


!باختیم که باختیم
!بازی برد و باخت داره
والا
اصن حالا که اینطور شد دلم خواست مقاله بدم... صحبتیه؟ :دی
کسی جرات داره وت نده آیا؟

طبق معمول بریم سراغ چند تا جک مسخره تا عکس ها لود شن

(باز یه توضیحی بدم ..... چون تعداد مقاله هام یه کمی کوچولو زیاد شده ممکنه یه وقتی جک تکراری هم توش باشه... حرفیه؟ )



!تو عروسی می گفتند: نون و پنیر و نعنا ............ مادر عروس شد تنها

پدر عروس: پدرسگا ..... نون و پنیر و پونه ......... پس من چُسم تو خونه؟


با کی شوخی کنم آخه؟ 🙂

پهلوون میره دستشویی میگوزه سرش می خوره به سقف .... میگه : اه لامصب تو دنده بود
😃
! میاد بیرون میبینه همه بهش میخندن! میگه: نامردا میگوزن آب نمیریزن

والا با این گوزاشون



شوان برای اولین بار سوار قطار میشه به مسافر روبروییش میگه به سلامتی دارین برمیگردین؟



اسم پوشه های کامپیوتر دخترا؟

music

image

عکس های خودم

اسم پوشه های کامپیوتر پسرا؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

ujyhly۷i

lk; uiogh;

vhjddd۴ddddd

انکار نکن 😁))



:یعنی من عاشق این سوتی های جواد خیابانی ام خداییش

تورس میفرسته روي دروازه … جاي خود تورس اونجا خالي بود

واقعا عجيبه که در تهران ما الان هوا گرمه،ولي در افريقا الان هوا سرده

کريم انصاري فرد هيچ نسبتي با برادران انصاري فر نداره! بخصوص با محمد حسن



==========================================================================
خب از اونجایی که این مقاله زیاد عکس داره دیگه جک ها رو کشش نمیدم
....اما بریم سر اصل قضیه

راستش گفتم بعد جنگ اندونزی برم یه خبری از سربازان این جنگ بگیرم ببینم در چه وضعین

رفتم خونه روحیران که یهویی یه عکس از صحنه نبرد دیدم رو دیوار خونشون.... خداییش کرک و پر شدم!

میذارم خودتون ببینین نظر بدین!



!هیچی دیگه سریع گرخیدم اومدم بیرون


!گفتم یه سر میرم پیش مافیایی ها ببینم در چه وضعین
دیدم به به
!از بس جنگیدن دیگه نایی واسه حرف زدن نداشتن
دوتاشونو پیدا کردم هیولا و مهدی رستیو (خب این چه اسمیه که تو داری ! هر چی گشتم نتونستم لینکت رو بیابم!) که به طرز کاملا شگفت انگیزی مشغول خنک کردن کله ی مبارک بودن!



گفتم بیخیال یه سر میرم پیش

APSA

!دیدم بهله نشسته ابی رو اسکل میکنه




گفتم اینا رو ولش میرم سراغ رئیس جمهور !ببینم بعد این نبرد سخت در چه وضعیه



!دیدم سخت مشغول محاسبه ی زمان و مکان حمله ی بعدی ان
!خدا آخر عاقبت ما رو با این محاسبات به خیر کنه



خب تا خونه بعدی راه زیاد بود گفتم برم یه کافی شاپی کافی نتی کافی میکسی نمی دونم از این چیزا که دیدم به بهههههههههههه

!جمع دوستان وزارت دفاع جَمعه

ظاهرا با باقیمونده ی پول های ساپورت ...... بله دیگه....



ازشون آدرس گرفتم برم پیش یه جسور یه شجاع یه خفن!

!اما چه جسوری




از ترس نیروهای اندونزی!..... گفتمش جسور اندونزی ها رفتن .... گفت برو دم در ببین بعدش بیا حرف بزن!



!خداییش بهش حق میدم

خلاصه گفتیم بریم پیش یه آدم درست حسابی که خوبم جنگیده باشه رفتم سراغ آرش اما چه رفتنی
...بنده خدا از بس جنگیده بود




!ظاهرا اواخر جنگ یه گلوله تانک کنار گوشش فرود اومد و موجش سنگین بوده


...قصد کردم برم به سردار سیاوش سری بزنم که از اون شاید خیری به ما برسه

!که تو بیمارستان با این صحنه مواجه شدم

!سلامتی احیاگران جوان صلوات



(پخش ملودی کجاااااااااااااید ای شهیـــــــــــــدان خداییــــــــــ)


خواستم زنگ بزنم امیر121 دیدم همراه اولم سیم کارتش سوخته سریع یه ایرانسل خریدم
(راسته میگن ایرانسل از این جایزه ها داره؟)




شماره امیرو گرفتم رفتم سراغش!
دیدم امیر داره یه روز عادی رو سپری میکنه... البته یه کمی بدشانسی آورده میتونین نارضایتی رو تو چهره ش بخوین ....

امروز فقط یه کوسه گرفته! فقط!
اینطوریه دیگه .... من عاشق آبودانی هام




تو راه برگشت از برزیل (همون آبودان خودمون) به تهران بودم که وسط راه یه چهره ی آشنا رو دیدم.. مرتضی بود... منتهی نمی دونم سپاه ایران تو صرب چه میکرد! یحتمل دنبال ارشاد جوانان صربی بوده دیگه!



از تهران بلیط گرفتم یه ضرب رفتم مشهد سراغ خانم معلم دیدم شدیدا مشغوله! ایـــــــــش! لـــــــوس!



بله دوستان من

!این شد کاسبی ما

این دو تا عکسم به افتخار خودمون:

!چهره ایران بعد از جنگ با اندونزی



:اینم بدون شرحه دیگه



!البته از دوستان اندونزیایی هم بی خبر نبودیم
!سربازان اندونزی بعد از جنگ با ایران



گویا البته خانم هاشان طور دیگری خوشحالی می کردن! (عکس متحرک)



!بعضی هاشون هم زیادی خوشحال بودن



خب نکن خواهر من این چه نوع رقصیه آخه؟ خب اینطوری ضایع میشی آخرش افسردگی میگیری دیگه!



و در آخر یه نکته ی کنکوری واسه درس ادبیات :




راستی
یه عکسی گذاشته بود ادمین تو فیسبوک گفته بود هر کی یه جایزه انتخاب کنه و خودشو رو عکس جایزه تگ کنه! قرعه کشی می کنیم جایزه میدیم
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10151817099583322&set=a.56482528321.63831.26897053321&type=1&relevant_count=1&ref=nf

یعنی ناخودآگاه یاد یارانه افتادم
خودتون برین چک کنین! دریغ از یه چُسه جا رو بیگ بمب که بشه آدم خودشو تگ کنه
خخخخخخخخخ






...و اما مسابقه ی پهلوون
تو این عکس ثابت شده 2+2 =5 میشه
مرحله اول مسابقه : آیا درست است آیا؟ (جایزه یک جام بلورین فود کیو 1)
مرحله دوم: در صورت غلط بودن کجاش غلطه؟ مردی بگو! (جایزه! خفن!)




از کسایی که باهاشون شوخی کرد عذر میخوام و میدونم جنبه شون بالاست و ناراحت نمیشن
از کسایی که باهاشون شوخی نکردم هم عذر میخوام و میدونم جنبه اونا هم بالاست ایشالا بعدا از خجالت ایشان هم در میایم


یادمان باشد همیشه
ذره ای حقیقت پشت "فقط یه شوخی بود"
کمی کنجکاوی پشت " همینطوری پرسیدم"
قدری احساسات پشت "به من چه اصن!"
مقداری عصبانیت پشت " چمیدونم!"
و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" وجود دارد...

آپدیت 1:
بچه ها میدونم خیلی ها زحمت کشیدن واسه این جنگ چه از نظر نظامی و چه از نظر اقتصادی و وقتی که گذاشتن و خلاصه خیلی چیزای دیگه..
اما خب مقاله زیاد گنجایش نداشت که از خجالت همه در بیام!
خلاصه ببخشید اگه اسمتون نیتس اینجا
😁)
:آپدیت حشری

البته بعد از زدن مقاله پیگیر بعضی دیگر از دوستان شدیم
!من جمله مجید

با کلی تلاش و مافیا بازی تونستم ردشو بزنم و عکس ایشونو هنگامی که در سواحل اندونزی مشغول بررسی شرایط جنگی بودن پیدا کنم
🙂
!اون بررسیت تو حلقم



!چه خوشتیپ هم کرده بود با اون کت شلوارش

البته بعد از جنگ هنوز خبری از مجید به دست نیامده..... کسی اندونزی آشنا نداره آیا؟


بله دوستان اینگونه شد

البته نمی دونم

دو دلم

یه عکس دیگه دارم

هی این دلم میگه بذار

!اون دلم میگه نذار

!دلو میزنم به دریا دیگه

بعد جنگ گندش در اومد که بهههههههههله

.....!پیمان که آواتار فریبنده ای هم جدیدا گذاشته بالاخره در کارش موفق شده بود و تونست

!هر چی می خواستم هیچی نگم دلم طاقت نیاورد

!اصن خودتون ببینین

رابطه ی صمیمی ولی نا مشروع پیمان وزیر خارجه ایران با طرف های اندونزیایی :دی



!وطن فروش حیا کن
!آواتارو رو رها کن


پوزش اگه حوصلتون سر رفت
با تشکر
پهلوان