رهایی
sorena131
ایستاده بود کنار پنجرهی اتاق کوچکش و عجیب نبود اگر هوای ابری آن بیرون برایش جذابتر از زخمهای شخصی من باشد. آن لحظه میدانستم که دیگر این اتاق و تراپیست خوشاشتهایش را نخواهم دید. ولی از آنجا که آدم باید از همه اتفاقهای زندگیاش درس بگیرد و از قطعی اینرنت و گرانی و خمیازه تراپیست به نفع رشد فردیاش استفاده کند، آن تراپیست هم به من درس بزرگی آموخت. جلسه اول ازم پرسید: فرض کن طنابی توی دستت است که سر دیگرش را یک اژدها گرفته و بینتان یک دره است. اژدها مدام طناب را میکشد و تو به لبه پرتگاه نزدیک میشوی، چه کار میکنی؟ مثل آدمهای احمق جواب دادم تا جایی که زورم میرسد، تلاش میکنم و طناب را میکشم. گفت ولی او یک اژدهاست و زورش از تو خیلی بیشتر است، چیزی نمانده تا سقوط کنی. مستأصل نگاهش کردم. گفت چرا طناب را رها نمیکنی؟ آن لحظه ناگهان روزنهای به رویم باز شد، لابد دری به آگاهی. قاعدهها عوض شدند و اژدها خوار و خفیف شد. آن موقع طنابهای زیادی توی دستم بود، همزمان داشتم با چند اژدها طنابکشی میکردم. جنگیدن بیهوده، مقاومت باطل، تلاش هرز همین است. پافشاری بر اتفاقی که نمیافتد، اصرار بر امر غیرممکن، وقتی میتوانی طناب را زمین بگذاری. زور تو همیشه کفایت نمیکند، رها کردن ضعف نیست، پذیرش این نکته است که تو جنگجوی هر مبارزهای نیستی و نجات یافتن گاهی در نجنگیدن است
@MyDream97
Comments
کلا دایورت کردن همیشه جوابه
😁
دایورت.... و کنارش هم یک سوت بلبلی بزنی ردشی بری
vote
شاید اژدها می خواسته کمکت کنه از دره رد بشی بری اونور، وگرنه چرا باید طناب تو دستت بوده باشه اصلا؟
اگه می خواست بکشتت که راه های بهتری بلده
🤔
فک کنم تراپیستت از اون دوزاریای اینستا باشه ها
😋
زاویه نگاهت رو دوست داشتم😂😂
درود
wdwd
میخوام اسم اکانتو بذارن اژدهای طناب به دست
هر وقت تو جنگا با هم دمیج دادیم تو استپ کن بذار من مدال بزنم
من که اندک دمیجی دارم و زوری ناچی😂
👌👏 قشنگ بود
07
Voted
o7
متن قشنگی بود
sdsdsds
ووت
ووت
o7
همونجا که گفت تو اون هوا آش میچسبه معلوم بود چیزی بارش نیست 😁)
عجب عجب
راضیم
خوب است
باید اینطوری باشه
تشکر
خوبه
باشد که رستگار شویم