پوریم _ .White Owl

Day 3,415, 09:07 Published in Iran Iran by White.Owl


سلام به همگی

، امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید و ادامه بدید و دیگه نمی دونم همینا که هر سال کم و بیش به هم میگن و میگیم و اینا


🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
از قدیم گفته اند، اگر دروغی را برای خود بارها و بارها تکرار کرده و بخود بقبولانید که یک حقیقت است، بتدریج آن دروغ، مبدل به واقیعت خواهد شد! یکی از این دروغ های بزرگ در تاریخ که امروزه برای بسیاری مبدل به یک واقیعت تاریخی شده است، داستان "استر و پوریم" است. این افسانه که در اصل بابلی بوده است و در سده یکم پیش از میلاد وارد متون مذهبی کلیمیان گشته و امروز مبدل به یک رخداد تاریخی و واقیعت شده است؛ و حتی آرامگاهی که بنام استر و مردخای در همدان وجود دارد، در زمان ایلخانیان بنا شده و بطور کل جعلی و ساختگی می باشد

بیگمان بسیاری، بویژه ایرانیان از افسانه ی "استر و پوریم" که مبدل به یک رخداد تاریخی شده است آگاه می باشند، که نویسنده این نوشتار با بهره وری از پژوهش های باستانشناسان و تاریخنگاران نامی جهان، نشان داده است که این یک افسانه ی بابلی بوده که یهودیان با تکرار آن، آن را مبدل به یک واقیعت تاریخی ساخته اند؛ بگفته ای ساده تر، نه زنی بنام "استر" وجود خارجی داشته است، که روسپی دربار و مورد علاقه یا ملکه خشاریارشاه شود، نه وزیری بنام "هامان" و نه "مردخایی" در کار بوده و مهمتر، "پوریم" هرگز در تاریخ رخ نداده است

== داستان استر و پوریم براساس کتاب 'تنخ'
[تورات عبری]
"کتاب اِستِر" که بخشی از 'کتاب تنخ' یا 'تورات عبری' است، داستانی را نقل قول می کند که شاهنشاه ایران بنام 'اخشورش' ("اهشوارش" در عبری، که بسیاری آنرا خشاریارشا، فرزند داریوش بزرگ و نوه دختری کورش بزرگ می پندارند[1]) همسر خود بنام 'وشتی' را طلاق می دهد. او در زمان جستجو برای همسری تازه که شایستگی ملکه گی شاهنشاهی هخامنشی را داشته باشد، به دختری یتیم و بی سرپرست عبری بنام اِستِر بر می خورد، که تحت سرپرستی عمویش، مردخای، زندگی می کرده است! بنابر ادعای کتاب استر (۱۱:۲)، مردخای یکی از خادمین دربار خشایارشا بوده است که به استر سفارش می کنمد تا نژاد و دین خود را از شاهنشاه پنهان نگاه دارد تا بتواند ملکه ایران شود

کتاب استر ادامه می دهد، که استر پس از به همسری خشایارشا در آمدن و ملکه شدن، مردخای نیز مشاور شاهنشاه می شود، ولی نخست‌وزیر دربار هخامنشی، که یک فرد غیرایرانی(!) بنام هامان که از سرزمینی [ناشناخته] بنام Agagite (یاجوج!) آمده است، با مردخای سر ستیز و دشمنی را می گذارد، زیرا مردخای از سجده کردن به او خودداری کرده بوده است (کتاب استر۳:۵). هامان پس از توهین مردخای، در صدد آن برمی آید تا همه یهودیانی که در قلمرو شاهنشاهی ایران می زیستند را قتل‌عام کند! برای این امر، به خشایارشا می گوید که یهودیان قصد شورش بر ضد او و شاهنشاهی را دارند، که خشایار به او پروانه کشتار همه یهودیان را می دهد! هامان فرستادگانی به تمام ساتراپی ها (استان ها) ایران می فرستد و دستور می دهد تا در روز ۱۳ آدار همه ی یهودیان کشته شوند

کتاب استر می افزاید، زمانی که مردخای از دسیسه هامان و فرمان‌ خشایارشا آگاهی می یابد، از استر می خواهد تا در نزد پادشاه برای یهودیان میانجی‌گری کند و نگذارد تا کشتار انجام شود. در اینجا استر برای نخستین بار، هویت اصلی خود را آشکار کرده و به شاهنشاه اعتراف می کند که او از مردمان عبری و دینش یهودی می باشد، و هامان قصد دارد همه یهودیان را در شاهنشاهی ایران قتل عام کند، تنها بخاطر آنکه مردخای به او سجده نکرده است! چون شاهنشاه به این دروغ و دسیسه ی هامان پی‌ می برد، به خشم آمده و دستور می دهد که بجای کشتن یهودیان، خود هامان، بهمرا ه خانواده‌ و افراد قومش کشته شوند. بر اساس کتاب استر، در شهر شوش که پایتخت سیاسی هخامنشیان بوده است، هامان بهمراه ۵۰۰ تن، از جمله ده تن از پسرانش کشته و به درخواست استر، پیکرهای بیجان آنان در سراسر شهر برای تماشای مردم به دار آویزان می شوند! ولی چرا این داستان دروغ است؟

پیش از پرداختن به ریشه ی این افسانه که بابلی بوده است، علت اینکه این داستان نمی توانسته در زمان خشایارشا و حتی در ایران هخامنشی رویداده باشد، بقرار زیر می باشد

-- ۱ - بی اصل و نسب بودن استر
در میان ملل باستان که انگشت شمار می باشند، از جمله در ایران هخامنشی، ازدواج های شاهنشاهان و خاندان سلطنتی، 'خونی' و 'سیاسی' بوده است، که حتی تا یکصد سال پیش در بسیاری از جوامع، که سامانه سیاسی آنها پادشاهی بوده است، از جمله کشورهای اروپایی، این سنت ادامه داشته است! ازدواج های 'خونی'، بخاطر مستحکم ساختن روابط خانوادگی بوده است، از جمله ازدواج داریوش بزرگ با 'اوتَئوثَه' (آتوسا)، دختر کورش بزرگ، که نتیجه آن خشایارشا و ملکه ایران بوده؛ و ازدواج های سیاسی، دوباره همانند ازدواج های داریوش بزرگ با دختران شش تنی که او را به پادشاهی رساندن، یاری کرده بودند را می توان نام برد. بنابرین، خشایارشا نیز از این سنت مستثنی نبوده است و نمی توانسته است که یک دختر یتیم و ناشناس که حتی اصلیت عبری و یهودی او بر او پنهان بوده، به همسری خود برگزیند و به ملکه گی شاهنشاهی هخامنشی در آورد! براساس این داستان، استر درحقیقت یک دختر بی نام و نشان یا به بگفته عوام "بی سروپا" یا بی اصل و نسب بوده است، که در عقل هیچ انسان عاقلی نمی تواند بگنجد، که شاهنشاه تنها امپراتوری جهان، بدون آگاهی از اصل و ریشه ملکه آینده خود، با او ازدواج کرده باشد و نیز بزرگان نظامی و کشوری (خاندان های پارسی و مادی) هم برضد او نشورند

-- ۲ - خشایارشا اگر امروز زنده بود او را یک نژاد پرست می خواندند
خشایارشا، همانند پدر خود، داریوش‌ بزرگ به پارسی بودن و ایرانی/آریایی نژاد بودنش افتخار می ورزیده است و در سنگنبشه های نقش رستم (DNa.14)، تخت جمشید (XPh.13) و شوش (DSe.13) که هنوز بجای مانده، خود را اینگونه شناسایی میکند: " . . . من یک پارسی هستم، فرزند یک پارسی؛ من یک ایرانی، متعلق به نژاد ایرانی (آریایی) هستم
[2]
اکنون شاهنشاهی که تا به این اندازه بر پارسی بودن و ایرانی/آریایی نژاد بودن خود تکیه کرده و تعصب می ورزد، به هیچ رویی نمیتوانسته بپذیرد که ملکه شاهنشاهی و مادر فرزندانش، یک غیر ایرانیِ، و آنهم بی اصل و ریشه باشد - بویژه آنکه هرودوت گزارش می دهد که شاهنشاهان هخامنشی، همسران خود را از میان هفت خاندان پارسی بر می گزیده اند
[3]

-- ۳ - تاریخنگارانی که هم زمان با هخامنشیان می زیستند و درباره هخامنشیان بطور مفصل نوشته اند، از جمله هرودوت، کتزیاس، پلوتارک و گزنفون، هیچکدام از آنان هیچ اشاره ای به چنین ملکه ای یا رخدادن چنین مساله ای از جمله دستور کشتار یهودیان و غیره نکرده اند! همچنین، نام ملکه ایران و همسر خشایارشا، که مادر اردشیر یکم بوده است، 'آمستریس' ('آماستری'، بچم 'زن نیرومند') دختر 'اتانس' (هوتن) ضبط نموده اند.
[4]


-- ۴ - هیچ اشاره ای به استر، مردخای و رویداد پوریم در تورات عهد عتیق نشده است
از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۶ حدود یک صد قطعه از طومارهای بحرالمیت در قمران یا اسفار گوناگون عهد عتیق یافت شده‌اند، که هیچ نشانی از کتاب استر در آنها یافت نشده اند. تومار بحرالمیت مربوط به گروه اسنیان از یهودیان است، که هم اکنون برگردان این مخلوطات نیز به چاپ رسیده و دسترس همگان می باشد. دیگر آنکه در عهد جدید، هم هیج نقل قولی یا اشاره‌ای به کتاب استر نشده است. بانبرین، در متون کهن مذهبی یهودیان کتاب استر وجود خارجی ندارد

-- ۵ - نویسنده کتاب استر ناشناخته و این متن برای نخستین بار در حدود ۱۵۰ پیش از میلاد وارد متون مذهبی یهودی میشود
[5]

-- ۶ - هامان، از سرزمین "ماجوج" که تا به امروز روشن نیست در کجا واقع شده بوده است، نمی توانسته نخست وزیر خشایار و شاهنشاهی هخامنشی بوده باشد! ساختار سیاسی و نظامی شاهنشاهی هخامنشی و بزرگان کشوری و لشکری بدون استثنا ایرانی نژاد، بویژه از دو قوم پارس و ماد بوده اند. البته بدون هیچ گمانی مشاورین غیر ایرانی شهروند شاهنشاهی در دربار هخامنشیان بوده اند تا شاهنشاه را در مورد مسایل سرزمین های خود آگاه سازند، ولی این که یک غیر ایرانی نخست وزیر شاهنشاهی شود، این ادعا بدان اندازه مضحکانه است، که کسی ادعا کند، یک هندی نخست وزیر ملکه ویکتوریا بوده است، ملکه ای که امپراتوری بریتانیا را بنا گذاشت؛ هر آنچه هم که شایسته این مقام بوده باشد (بگذریم از آنکه انگلیسی ها در زمان ویکتوریا، هندی ها را انسان بشمار نمی آوردند!) همچنین، نام "هامان" در متون یهودی، نام نخست وزیر فرعونی بوده است که یهودیان مدعی می شوند، موسی و عبریان را از مصر اخراج کرده بوده است، و نویسنده کتاب افسانه استر، با بهره وری از تنفر یهودیان از نام "هامان"، آنرا در افسانه خود گنجانده و نخست وزیر خشایارساخته است

.
== اصل و ریشه بابلی این داستان
در اینکه استر، هامان، کشتار یهودیان و پوریم یک افسانه می باشد و هیچ پایه اساس تاریخی ندارند، اکثر تاریخشنسان نامی جهان، با یگدیگر در این باور همسو و همراه می باشند، ولی درباره ریشه و اصل این افسانه و نیز در چه زمانی کتاب استر نگاشته شده است، باورهای گوناگونی وجود دارد

‍'امیلی کورت' (Amélie Kuhrt) هخامنشی شناس آلمانی مقیم بریتانیا (او یک اروپامحور بشمار می رود و برخی بر این باورند که او یک ایرانستیز و پان-هلنیستی می باشد[6])، بر این باور است که کتاب استر در دوره سلوکیان نوشته شده است، زیرا تصویری که از دربار هخامنشی در کتاب ارائه استر داده می شود، همانند نوشته‌های یونانی درباره سلوکیان است.[7] ولی 'شائول شاکد' استاد ارشد و پژوهش‌گر رشته تاریخ یهودیت، زبان پهلوی و فرهنگ باستانی ایران در 'دانشگاه عبری اورشلیم' بر این باور است که این کتاب در زمان اشکانیان و سده دوم یا سوم پیش از میلاد توسط یک یهودی ایرانی یا بابلی نوشته شده است
[8]

پروفسور ویلیام دیویس در کتاب تاریخ یهودیت دانشگاه کمبریج می نویسد که نویسنده کتاب استر هیچگونه آگاهی از چگونگی جغرافیایی کاخ شاور در شوش و نیز مسایل سیاسی دربار ایران هخامنشی را نداشته‌ است و بخاطر این اشتباهات، کل کتاب و تاریخی بودن آن را زیر پرسش می برد. او بر این باور است که انگیزه نگارش کتاب استر بدان شوند (علت) بوده است، تا پوریم، که یک جشنی کهن غیر یهودی بوده است، را توجیه و جنبه یهودی بدان بخشد![9] و بهترین واشکافی را پرفسور سموئل کندی درباره کتاب می‌کند
[10]
"کتاب استر سرشار از اندیشه‌ها و پندارهایی است که از ادبیات اساطیری بابل سرچشمه گرفته است. چرا که اندیشه چیرگی یک زن بر پادشاه بیگانه، بیشتر با روحیه بابلیان سده پنجم پیش از میلاد همسو است تا با اندیشه های یهودی. افزون بر این، نام هیچ یک از قهرمانان کتاب استر، نام های راستین یهودی نیستند، به استثنای شاه اخشورش (خشایارشا) و بقیه، نام خدایان بابلی و عیلامی دارند. نام استر برابر «ایشتار» است. بانوی قهرمان داستان حتی در باب دوم، آیه هفتم، 'هدسه' خوانده می‌شود که از القاب ویژه رب‌النوع بابلی است. استر و مردخای بابلیانی هستند که نقاب یهودی به چهره زده‌اند. دشمن آنان، هامان را نیز می‌توان بر مبنای زبانشناسی با 'هوما'، که یک خدای عیلامی است برابر دانست. 'وشتی'، ملکه پارس هم، به همین ترتیب، می‌توان با 'مشتی' یک رب‌النوع عیلامی برابر دانست."

از این روی، کندی بر این باور است که اساس کتاب استر در عهد عتیق، یک افسانه بابلی سده پنجم می‌باشد که کشمکش و درگیری مردوخ و ایشتار را با اخشورش بیان می‌کند. همانندی‌های این دو داستان به آن اندازه زیاد است که نمی‌توان آن را رخداد و اتفاقی تلقی کرد

میانرودان شناس و یهودی شناس نامی آمریکایی بنام پرفسور 'رابرت ج. لیتمن' (Robert J. Littman)، که به طور مفصل در اصل و ریشه داستان استر پژوهش کرده است، نتیجه پژوهش هایش همانند سموئل کندی است! او نیز پس از پژوهش و بررسی متون بابلی/اکدی به این نتیجه می رسد که داستان استر در حقیقت یک داستان بابلی بوده است.[11] البته بایستی اذعان داشت که نخستین پژوهشگری که بر بابلی بودن افسانه استر آگاه شد، میانرودان شناس آلمانی 'یوهنسن' بوده است، که دیگر پژوهشگران نامی کار او را ادامه داده اند
[12]

نیز پژوهش های 'تئودور گَستر' (Theodore Gaster) یهودی شناس آمریکایی نشان می دهد، که جشن پوریم در حقیقت "جشن نوروز" ایرانیان بوده است، که یهودیانی که در بابل و قلمرو شاهنشاهی هخامنشی می زیستند، آنرا پذیرفته و بخشی از سنت و آداب و رسوم خود ساخته بودند، ولی در سده های دیرتر، نویسنده کتاب استر، با بهره گیری از افسانه بابلی، بدان رنگ یهودیت بخشیده تا آنرا یک جشن خالص عبری سازد! دقیقا همان کاری که مسیحیان با کریسمس که یک آئین میترایی و زادروز میترا بوده است، انجام داده و با افسانه سازی مدعی می شوند که عیسی در ۲۴ دسامبر زاده شده است؛ - یا یک سنت دیرنیه کشاورزی هندوایرانی را که مردمان عبری آنرا مبدل به یک مراسم یهودی ساخته و آنرا "پسح" (Passover) نامگذاری کرده اند
[13]


در پایان پرفسور بیکرمن نیز در کتاب خود بنام "چهار کتاب عجیب و غرب انجیل" یادآورد می شود، که استر و مردخای و هامان، قهرمانان افسانه ای همچون افسانه های هزار و یکشب هستند و تنها رنگ یهودیی این افسانه اینست که مردخای یهودی خوانده شده و نبایستی این افسانه یا رمان را جدی گرفت
[14]

.
== آرامگاه خیالی استر و مردخای در همدان
در شهر همدان آرامگاه یا بُقعه ای بنام "اِستِر و مردخای" وجود دارد که جزء مهم‌ترین زیارتگاه های یهودیان ایران بشمار می رود، ولی یهودیان غیر ایرانی این سنت را باور ندارند و در تلمودهای بابلی یا اورشلیمی هم اشاره ای به این ساختمان نشده است

باستان شناس نامی آمریکایی ارنست هرتسفلد پس از بررسی و پژوهش های باستانشناسی بر روی این ساختمان، زیرزمین این ساختمان راکهنترین بخش آن شناسایی کرد و آنرا به دوران ایلخانیان نسبت داده است. او نیز آرامگاه بودن استر و مردخای را رد کرده است.[15] این گمان وجود دارد که این ساختمان در زمان ایلخانیان و صدارت رشیدالدین فضل‌الله همدانی، وزیر یهودی ایلخانیان ساخته شده باشد

.
== پوریم و بهره برداری سیاسی از آن در تاریخ معاصر ایران و جهان
همانگونه که این فسانه بابلی و عید نوروز ایرانی، امروزه مبدل به یک بخش جدایی ناپذیر سنت و تاریخ یهودی شده است، و گویی که از سوی خدا بر روی سنگی حک و برای آنان فرستاده شده است، ایرانستیزان و نیز یهودیستیزان
در تلاش بوده اند، تا از آن بهره برداری سیاسی نمایند. در زمان حکومت نازیها در آلمان و اندیشه های یهودی ستیزی، با آنکه ایرانیان را جزو ملل آریایی بشمار نمی بردند[16] ولی این شوندی نبود تا آلمان هیتلری از بهره برداری سیاسی نکند

'یولیوس اشترایشر' (Julius Streicher)، ناشر و سردبیر هفته نامه نازی 'در اشتورمر' (Der Stürmer)، در مقاله ای آتشین در روزنامه خود، افسانه ی استر و پوریم را یک حرکت ضدآریایی خواند و مدعی شد[17] (چکیده داستان)
"استر، که یک روسپی یهودی مورد علاقه خشایارشا بود، بهمراه عمویش مردخای و یهودیان ساکن شاهنشاهی پارس، در زمان غیبت خشایارشا که به یونان لشگرکشی کرده بود، میخواستند که کودتایی انجام داده و شوش که پایتخت سیاسی شاهنشاهی هخامنشی بود را بدست خود گیرند. ولی هامان وزیر ایرانی در راس یک ارتش و گارد شاهنشاهی سد راهی برای آنان بود! برای این منظور از هامان برای صرف شام دعوت میکنند و خواک و کباب های گوناگون برای او فراهم می سازند. پس از پایان شام از هامان می پرسند که آیا خوارک مورد تبع او بوده یا نه؟ که پس از پاسخ مثبت هامان، به او می گویند که کبابی که به او خورانده شده بوده است، از گوشت دو پسر او تهیه شده است! هامان با شیندن این مساله، عقل خود را از دست داده و دیوانه وار به ارتش شوش دستور قتل عام همه یهودیهان را میدهد! این دستور قتل عام به یهودیان این اجازه را میدهد، که تحت نام دفاع از خود، به قلع و قمع هفتاد و پنج هزار پارسی آریایی بپردازند - از جمله به دار آویختن ده پسر هامان! ولی سرانجام در برابر ارتش آریایی شکست خود و ناکام میشوند که در همانزمان خشایارشا ناگهانی از جنگ بازمیگردد. استر و مردخای، همه ی گناهان را بر دوش هامان وزیز گذاشته و چون او مغز خود را از دست داده بود و توان دفاع از خود را نداشت، خشایارشاه دستور میدهد که هامان اعدام شود! استر و مردخای از هراس آنکه حقیقت آشکار شود، به بهانه آنکه جان آنان در شوش امن نیست، از خشایارشا میخواهند تا به فلسطین بازگردند! پس از بازگشت جشنی آریایی كُشی بپا کرده و نام آنرا "پوریم" می گذارند. "پور" در زبان آریایی بمعنی پسر است و "یم" پایانی آن، جمع در زبان عبری، و بچم "پسران"، که اشاره به کشتن ده پسر هامان است
پس از انتشار این داستان از سوی 'اشتورمر'، در روز ۱۰ نوامبر ۱۹۳۸، آلمان هیتلری برگزاری پوریم را توهین به نژاد آریایی خواند و برگزاری آنرا ممنوع کرد
________________________________



* - استر و پوریم، از افسانه بابلی تا تبدیلش به تاریخ قوم یهود:
http://bit.ly/2gFXXOY و در فیسبوک: http://bit.ly/2noNudt

1 - Law, G. R. "Identification of Darius the Mede", USA: Ready Scribe Press (2010), pp. 94–96.

2 - Dr Oric Basirov, "The Origin of the Pre-Imperial Iranian Peoples", CAIS SOAS (http://www.cais-soas.com/CAIS/Religions/iranian/Zarathushtrian/Oric.Basirov/origin_of_the_iranians.htm).

3 - Herodotus, Histories III, 84

4 - Herodotus, vii. 61, 114, ix. 108—113

و نیز - Schmitt, R., "AMESTRIS", Encyclopaedia Iranica, http://www.iranicaonline.org/articles/amestris-gr

5 - Netzer, A., “FESTIVALS vii. JEWISH”,Encyclopædia Iranica. vol. 9. New York: Bibliotheca Persica Press (1999). pp. 555-560. http://www.iranicaonline.org/articles/festivals-vi-vii-viii#vii

6 - Farhid, T., "Anti-Iranian Campaign during American Tour and Exhibition of Cyrus the Great Cylinder", http://iranian.com/posts/view/post/15105

7 - کورت، آملی، "هخامنشیان"، برگردان مرتضی ثاقب‌فر، تهران (۱۳۹۱)، برگ ۱۹.

8 - Shaked, Sh., "The Book of Esther", Encyclopaedia Iranica, http://www.iranicaonline.org/articles/esther-book-of

9 - Davies, W. D., et al, 'The Cambridge history of Judaism', Cambridge University Press (1990) pp. 366-367.

10 - به نقل قول از: شاکر، م. و فیاض، م.. "هامان و ادعای خطای تاریخی در قرآن!"، قرآن شناخت، بهار و تابستان، ش. ۵ (۱۳۸۹): ۱۴۵ تا ۱۶۴

11 - Littman, R. J., The Religious Policy of Xerxes and the "Book of Esther", The Jewish Quarterly Review, New Ser., Vol. 65, No. 3. (Jan., 1975), pp. 145-155.

12 - Jensen, P., "Wienev Zeitschvift fziv die Kunde des Movgenlandes" , 6
(1892) 47ff., 209 ff.

13 - Theodore Gaster, Puvivn and Hanukkah (Kew York 1950), Julius
Lewy, "The Feast of the 14th Day of Adar," HUGA 14 (1939) 127-151.

14 - E. Bickerman, "Four Strange Books of the Bible", New York (1967), pp. 202-203.

15 - Netzer, A., “Esther and Mordechai, Encyclopaedia Iranica.
http://www.iranicaonline.org/articles/esther-and-mordechai

16 - بر اساس "قانون نورنبرگ" (۱۹۳۶ میلادی) آلمانها حق ازدواج با ایرانیان، همانند یهودیان، مصریان و عراقیها را نداشتند - در حالیکه مردمان ترکیه، از این قانون مستثنی و نامشان در فهرست ملل متمدن قانون نورنبرگ ذکر شده بود! در همان زمان، نوری اسفندیاری سفیر ایران در آنکارا به هیات آلمانی و نیز سفیر ایران در برلین، شکایت رسمی ایران را تسلیم وزارت امور خارجه آلمان نمود و خواستار توضیح شده بود که "چرا ایرانیان، که نخستین تمدن آریایی را بنا گذاشته بودند و مادر ملل آریایی هستند"، شامل در فهرست قانون نورنبرگ نشده اند! دولت آلمان آنرا دروغی ساخت فرانسویها اعلام کرد، ولی نام "ایرانیان" هرگز به آن فهرست نیافزود!
Ansari, A., "Perceptions of Iran: History, Myths and Nationalism from Medieval Persia to the Islamic Republic", I.B.Tauris in association with the Iran Heritage Foundation (2013), p. 134.

17 - Randall, B. L., "Landmark Speeches Of National Socialism", College Station: Texas A&M University Press (200😎, p. 91.




برگرفته از تاربرگ خلیج فارس
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



انگار طولانی شد ببخشید 😛