داستان ضرب المثل_White.Owl
White.Owl
با سلام و تبریک سال نو خدمت همه دوستان
مطلب جالبی حین وقت گذرانی به چشمم خورد که بازنشر اون شاید چندان خالی از لطف نباشه
😜
داستان ضرب المثل ماست مالی کردن
قضیه ماستمالی کردن از حوادثی است که درعصر بنیانگذار سلسلۀ پهلوی اتفاق افتاد
و محمد مسعود این حادثه را در یکی از شماره های روزنامۀ مرد امروز به این صورت نقل کرده است
هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب تهران وارد شوند
از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور
خط آهن را سفید کنندن
در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود دیوارها را موقتاً سفید نمایند
و به این منظور متجاوز از یک هزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیه دیوارها را ماستمالی کردند
به طوری که ملاحظه شد قدمت ریشۀ تاریخی این اصطلاح و مثال از هفتاد سال نمی گذرد
زیرا عروسی مزبور در سال 1317 شمسی برگذار گردید و مدت ها موضوع اصلی شوخی های محافل و مجالس بود
و در عصر حاضر نیز در موارد لازم و مقتضی بازار رایجی دارد
چنانچه کسانی برای این ضرب المثل زمانی دورتر و قدیمی تر از هفتاد سال سراغ داشته باشند منت پذیر خواهیم بود
که دلایل و مستنداتشان را به نام خودشان ثبت و ضبط کند
آری ماستمالی کردن یعنی قضیه را به صورت ظاهر خاتمه دادن
از آن موقع ورد زبان گردید و در موارد لازم مورد استفاده قرار می گیرد
😂
البته درسته ماست و دوغ و قرقروت اینا از یه خانواده هستن ولی خب وقتی قرار به سفیدکاری با ماست باشه دیگه قرقروت رنگش وصله ناجوره حالا بگذریم از تداخل مزه و اینا
😝
امیدوارم از حکایت خوشتون اومده باشه و تعطیلات خوبی رو هم پشت سر گذاشته باشید
نمیدونم چند ، فروردین هزار و سیصد و خورده ایی
😊
ضرب المثل
https://www.erepublik.com/en/article/-white-owl1-2590019/1/20
Comments
ovo ne može biti istina
A funny but true story 😉
سلام بر جغد اعظم
عید بر شما مبارک و خجسته باد
مقاله بسیار جالب و به موقعی بود اول سالی :دی
فکر کنم امسال سال گاو باشه نه میمون
چون از همین اول سالی همه چیز با ماست و لبنیات شروع شده :دی
حالا چی شده بعده این همه وقت یه مقاله زدی اونهم در مورد ماستمالی کردن؟
اولش گفتم که میگشتم چشم خورد به این حکایت
دلوغ میگه
v
جالب بود
قشنگ بود 🙂
V
v
شیرینی بده یالا
قشنگ و تکراری بود 😐
voted
کجایی ای جغد سفید؟
long time no see 😃
از این داستان ها برای زمان رضا شاه زیاد میگن
مثل اینکه روز درخت کاری یکی از شهردار ها که درخت نکاشته بود یهو دید رضا شاه داره وارد اون شهر میشه با عجله شاخه های درختای بزرگ رو میبره و موقتا اونا رو توی زمین فرو میکنه
رضا شاه که از دیدن نهال هایی با اونهمه برگ های بزرگ تعجب کرده بود تحقیق میکنه و متوجه اصل مطلب میشه
چند تا دیگه از این داستانها شنیدم نمیدونم همشون راست هستن یا نه
حکایته دیگه حالا دوره رضاشاه نه دوره یکی دیگه 😉
عالی بود خیلی بجا بود . ولی نمیدونم چرا حس میکنم به مقاله ی اول یه ارتباطه غیره مستقیم داره😁))))))))))))))))
Voted 😉
v
v
یه ضرب المثل هم بود خوبه به داستانش بپردازی : شهر که شلوغ بشه قورباغه هفت تیر کش میشه :دی
اینم داستانش باید جالب باشه اگه جایی دیدم حتما یه وقتی مقالش می کنم
به به به به
البته توجه شمارو به این نکته جلب میکنم که برای ماست مالی کردن هم یا باید از بخشداران بود و یا از کارگران زحمتکش
وگرنه ماست دست آدم نمیدن که بماله به دیوار
همون تماشاچی عروسی میمونه ، کیک و شیرینیشو میدن میخوره و بعدش میگن به سلامت
da shahrdar olanan bizi saymisan tilfuna zada javab vermisan ossun 🙁
هارانون شهرداری الوب دی بو عوام فریب؟
😃
بله خب تو حکایت هم اومده که وظیفه عمله جات دولت بوده اونام چه ماست چه رنگ طبق وظیفه مالیدن به در و دیوار 😊
من هم یاد یک ضرب المثل افتادم:
شتر....شتر در خواب بیند پنبه دانه .....
خواب شتر چپه 😜
اینروزا همه ماست می خورند شما چطور 😃
سالاد ترجیح میدم 😉
مرا به پسته نوروز امید نیست ، تخمه آفتابگردان برسان
VoTe
I dont know what any of it says, but a Vote anyway 😉
Tnx 😊
اول 😁
like