اسکندر مقدونی و داستان سنگ قبرها [Ramin]

Day 3,271, 19:01 Published in Iran USA by Divine DEMON



اسکندرمقدونی ، هنگامی که در یکی از شهرهای ایران از گورستان عبور می کرد از مشاهده سنگ قبرها بشدت متعجب شد.

پیرمردی که آنجا بود را خطاب قرار داد و پرسید که چرا در شهر شما همه مردم در سنین کودکی یا نوجوانی می میرند؟ و به سنگ قبرها اشاره کرد که روی آنها نام متوفی و مدت زندگی او را نوشته بود و همه عدد ها بین یک تا ده بود.

پیرمرد سری تکان داد و گفت در شهر ما رسم بر این است که بجای عمر طبیعی افراد، میزانی که شخص در عمرش مفید بود را به عنوان عمر واقعی و ارزشمند او حساب می کنیم،

هر کسی در آخر عمرش، روزهای مفید آن را می شمرد و حساب می کند که چند سال می شود، اگر بطور مثال جمع همه روزهای مفید بشود دو سال، ما روی سنگ قبر او می نویسیم "مدت زندگی 2 سال.

اسکندر کمی در خود فرو رفت و از پیر مرد پرسید اگر اسکندر کبیر در شهر شما بمیرد، روی سنگ قبر او چه خواهید نوشت؟ آن مرد روشن ضمیر پاسخ داد روی سنگ قبر تو می نویسیم: اسکندر ،مردی که هرگز زاده نشد