ندای مرد خاموش_قسمت دومmilad_dante

Day 900, 10:07 Published in Iran Iran by milad_dante

به نام خدا
امیدوارم حالتون خوب باشه
خودم الان که به زمان آخرین مقاله ای که دادم توجه کردم شوکه شدم.از آخرین مقالم سه ماه میگذره. قرار نبود قسمت دوم چاپ شه و رفته بود تو آرشیو ولی به لطف دوست عزیزم پژمان(که به من نامه داده بود که آقا من یه مقاله دادم تو رو تخریب کردم تو هم یه مقاله دادی در مقابل من حرفی نزدم تموم شد رفت انگار ما اینجا داریم خاله بازی میکنیم که یه بار ایشون موی منو کشید منم موشو رو کشیدم دیگه تموم شد دوستیم الان حالا چرا باز خودشون سر به دعوا میبرن خدا داند) مجبور شدم یه دفاع کوچک از خودم بکنم.حتما خیلیا قسمت اول این مقاله رو خوندن اگر نخوندین لینکش رو میذارم براتون:
http://www.erepublik.com/en/article/-milad-dante1-1166477/1/20
این مقاله دفاعیه ای هست در مقابل حرفایی که پژمان عزیز قبلا و همین امروز زدن.حرفهای امروزشون رو میتونین اینجا ببینین:
http://erepublik.ir/forum/showthread.php?t=7291&page=6
میدونم مقاله طولانیه ولی خوندنش 5دقیقه هم وقتتون رو نمیگیره شرمنده که زیاد شد

بخش دوم : جنگ مقابل رومانی مایه سر افکندگی ایران بود یا شکست در مقابل کانادا؟؟!!
اول بزارین در مورد منطقه الماس کانادا توضیح بدم.در دوره آتیلا که بنده خودم وزیر امور خارجه بودم بنا به نیاز و در خواست مجارستان منطقه هیلوجیانگ در عوض دو منطقه در کانادا که یکیش الماس غنی داشت معاوضه شد.نگهداری ازش کار سختی بود ولی عملا ما رو از نظر منابع اولیه به کل خودکفا میکرد.در دوره ریاست جمهوریه من یعنی دوره بعد از دوره آتیلا، در همون اوایل کانادا به کمک متحدینش دو انقلاب در این دو نطقه کرد و به طور موازی سه انقلاب در انگلیس و چند انقلاب در روسیه و مجارستان که همگی تا آمریکای شمالی پیشرفت کرده بودند شروع کرد.ما با تمام قدرت و با کمترین کمک از پیس تونستیم این دو منطقه رو حفظ کنیم در حالی که انگلیس هر سه شهر خودش رو از دست داد.پس اینکه دوست عزیزمون پژمان میگن نمیشد این دو شهر رو نگه داشت نقض میشه و نگه داشتنش بعید نبود و با کمی برنامه ریزی میشد این کار رو انجام داد.من به همراه کابینه و مردم عزیز جمعیت این شهر رو به 800 نفر رسوندیم و بیمارستان و سیستم دیفنس کیفیت 5 در اونجا نصب کردیم. با این حرکتمون رسما اعلام کردیم که این منطقه رو به همین راحتی از دست نمیدیم.یک منتقد فرانسوی که اون زمان داشت کشور ها رو نقد میکرد در مورد ایران گفته بود که ایران مجارستانی خاموش است و هر کاری ازشون بر میاد(دلیل این تشبیه این بود که مجارستان در اون زمان در اوج قدرت بود).کانادا یکبار دیگه هم سعی کرد ولی موفق نشد.جمعیت ایران با 7500 نفر و خزانه ای 7000 گلدی تحویل جناب پژمان شد.ایشون وقتی رییس جمهور شدن بنده و ان ای سی و آتروپاتس و بلاش رو کردن وزیر امور خارجه و سهندم اگر اشتباه نکنم به این تیم کمک میکرد.پیس از ما خواست که با بلوکه کردن کانادا راه رو برای مجارستان باز کنیم تا بتونه پیشروی کنه و همچنین کانادا رو از نقشه پاک کنه تا خیال ما راحت شه.اما ایشون با غرور و شعاراین که نباید نوکری یا به تعبیر خودشون پاچه خواری پیس رو کرد از این کمک سر باز زدن.بخاطر کمک نکردن ایشون نقشه پیس به اجبار تغییر کرد و عقب افتاد.فردای اون روز از خواب پا شدیم دیدم ایران به کانادا اعلام جنگ کرده و جناب پژمان لایحه رو به مجلسی برده که رییسش خودشون بودن و به دلیل رییس جمهور شدن و قانونی که نمیشه هم رییس جمهور بود هم رییس مجلس ازش استعفا داده بودند.مجلس با این لایحه موافقت کرد که من هنوز در عجبم که چرا؟؟؟جناب پژمان که به دلیل عصبانیت بخاطر اینکه کانادایی ها مسخرش کرده بودن این لایحه رو داده و رای هم آورده فهمیده بود چه اشتباهی کرده از ما تیم وزارت خارجه خواست که به پیس بریم و ازشون کمک بخواهیم.جواب اونا هم مشخص بود یه سریشون میگفتند به همون دلیلی که ایران کمکمون نکرد ما هم شرمنده ایم و یکسری شونم میگفتند حالا ما کمک بفرستیم رییس جمهورتون چه فکری کرده که به یه کشور با 14 تا همپیمان نظامی که آمریکا و رومانی (بزرگان آتلانتیس) هم جزئشونن حمله کرده.خلاصه اینطور شد که به لطف پژمان عزیز ایران تنها ماند در مقابل 15 کشور.ایشون اینقدر دست دست کردن که 24 ساعت گذشت و کانادا که مطمئن هم بود پیروز میشه اینو میشد از مقالات تحقیر آمیزشون که در ایران کرور کرور چاپ میشد فهمید.کانادا به یوکان حمله کرد و تمام ایرانی ها با تمام قدرت جنگیدن و تا آخرین ریال و گلدی که داشتن رو استفاده کردن ولی به دلیل مدیریت غلط و بی برنامه بودن و کابینه ای متشکل از صاحب نظران و با تجربگان بود که هر کدوم اضحار نظر مختلفی میکرد( چون جناب پژمان عزیز برای اینکه هوای همه رو داشته باشه و از انتقاد گروه های سیاسی مصون بمونه سیاست به خرج داده بود و در هر پست از هر گروه یک فرد دعوت به همکاری کرده بود.این واضحه که دو فردی که مخالف هم هستند نمیتونن با هم کار کنند.مثال بارزش همون تیم وزارت خارجه است.من و ان ای سی که چندین دوره وزیر امور خارجه بودیم سعید آتروپاتس که ما رو قبول نداشت و خودش صاحب نظری بود و ازون ور بالاش که کلا چشم دیدن ما رو نداشت در یک جا جمع شده بودیم.ان ای سی که همون اول گفت نیست.سعید آترپاتسم که قبول نکرد و اگر کمکی میکرد تحت شعاع عضو کابینه بودنش نبود.منو بالاشم که وضعمون مشخص بود.شکست در مقابل کانادا در شهر اول راهشون رو به شهر دوم یعنی منطقه الماس گشود.روز بعد حمله کردن و به کمک پیس ما دیوار رو به +300 هزار رسونیدیم.اما به دلیل حرکتی آماتوری که دیوار 300 هزار تایی رو کوهی میپنداشتن و دقیقا این جمله از وزیر جنگ یادمه که میگفت رییس جمهور گفته دیوار وضعش خوبه و کسی تجهیز نمیشه به جز چند نفر تخریب بالا اون جهت احتیاط.شکست در مقابل کانادا و دفاعیه جالب دوست عزیزم پژمان که ادمین چیت زده و ما شکست خوردیم به کنار،ایشون حتی قبول به اشتباه نکره و جملات جالبی رو مطرح میکنن:
در زمانی که من در عین ناباوری جلوی کاندیدای حزب سبز( آتروپاتس)، برای دومین بار رییس جمهور شدم کانادا و آمریکا تقریبآ درتمامی جبهه ها بر نیروهای پیس پیروز شده بودند یا آنها را رام خود کرده بودند
در جنگ ما بین ما و کانادا من تصمیم گرفتم خرج بیخود نکنم و تنها 1000 گلد و حدود 30000 ریال برای مخارج در نظر گرفتم . لازم به ذکر هست که در اون زمان من مقدار موجودی خزانه رو به حدود 10000 گلد و حدود 70000 ریال رسونده بودم(6 دوره وزیر اقتصاد) و در زمانی هم که رییس جمهور شدم تنها در مدت چند روز 2000 گلد دیگه از بازار درآمد برای دولت کسب کردم . به هر حال من برای نگه داشتن اونجا و خرج گلد زیاد خیلی دو به شک بودم . چون در هر صورت آن منطقه مال ما نبود و به هر قیمتی ما آنجا را از دست میدادیم. چنانچه در روز اول اونجا رو نگه میداشتیم حتمآ در روزهای دوم یا سوم اونجا رو از دست میدادیم .چون تمام تمرکز کانادا و آمریکا روی آنجا بود و من مغز خر نخورده بودم که کل خزانه رو برای منطقه ایی که یک نفر با اشتباهی مهلک به ایران اضافه کرده به باد بدم
و این چیزی بود که به عنوان رییس جمهور نمیتونستم اعلام کنم و ما باید به هر ترتیب در حد معقول و منطقی سعی خودمون رو میکردیم. اشی بومبا در آن زمان وزیر جنگ بود و مسئول تجهیز کل مارشالها و ژنرالهای ایران بود
در یک حرکت کودتا مانند از6 ساعت قبل از پایان جنگ آفلاین شد و هیچکسی از مارشالها و ژنرالها رو برای جنگ تجهیز نکرد
در کنار اون تقریبآ بیشتر مارشالها هم آنلاین نشدند که اکثرآ از یک حزب خاص بودند و دقایقی بعد از باختن ما آتیلا مقاله استیضاح رو چاپ کرد

میبینید که حتی کوچکترین مسئولیتی قبول نکردن و با بهانه گیری تمام تقصیر ها رو به گردن دیگران انداختند.حالا جمله های ایشون رو براتون شفاف کنیم.
اولا گفتند خزانه ایران 10000 گلد بوده همچین چیزی نبوده این یک توهم محض هستش خزانه ایران در ایده آل ترین شرایط طی این دوسال از 7000بالاتر نرفته که یکبار در دوره گنده این مقدار جمع شد و یک بار هم در دور سوم ریاست جمهوری بنده یعنی یک دوره قبل دوره جناب پژمان.در مورد جمع کردن خزانه در همون چند روز که میگن 2000 تا جمع شد.اینو بگم که ایشون قبل این دوره شون وزیر اقتصاد بودن با اختیار تام.در کل 30 روز ما با توجه به فعالیت عالیمون تونستیم 1500 گلد جمع کنیم که به خزانه اضافه شد ایشون که رییس جمهور شدن در اقتصاد که چیزی تغییر نکرد خودشون نظارت کامل داشتند.چطور تونستند 2000 گلد تو 10-12 روز جمع کنن؟حتما منظورشون مقدار گلد کلی بوده و خرج کردشونم در نظر نگرفتن.ایشون درآمد گلدشون منفی بوده چون اگر به فرض 2000 گلدی که میگن در آمد داشتن بیش از 3000 گلد خرج جنگ کانادا کردن.پس بهتره از خواب زیبا بلند شیم و بدونیم اگر در آمده گلد داشتیم اونم اینقدر،خالص نیست شما باید خرج کرد دولتتونم ازش کم کنین تا مقدار درآمد خالص مشخص شه.جالب اینجاس میگفتیم پژمان جان پول این جنگ رو از کجا آوردی؟با کدوم سرمایه حمله کردی؟میگفتند از خزانه نبوده.
یکی از بهونه هاش این بود که ما وقتی جنگ اول رو باختیم ایشون اعلام کرد که ما داشتیم نقشه پیس رو اجرا میکردیم و اونا پشتمون رو خالی کردن در صورتی که این دیگه واقعا یه دروغ محض بود چون پیس نقشه اش رو به خاطر همین آقا عوض کرده بود.بهونه بعدشون اینه که من عقلم از دست ندادن که پول هدر بدم دفاع کنم.خب این قضیه بی کفایتی یه رییس جمهور رو میرسونه که نمیتونه تصمیم درست بگیره.اگر نمیخواستین خرج کنین چرا حمله کردین.این همه ضرر در جنگ اول زدین به ایران.جنگ دومم که یکی از ده جنگ افتضاح دنیا شد.بهونه چیت زدن یه بهونه دیگه.این قضیه مارشال ها هم که بسیار جالب بود من و خیلی از مار شال های دیگه به علت اینکه در جنگ اول تمام سرمایه شخصیمون رو از دست داده بودیم و در جنگ دوم منتظر تجهیز بودیم تجهیز نشدیم و دست خالی جنگیدیم.
حالا این موضوع چه ربطی به جنگ ایران و رومانی داره الان میگم:

بحثی بین من و پژمان شکل گرفت در مورد جنگ رومانی و جنگ کانادا.نقل قول از پژمان عزیز:
صحبت شکست رو هم نکن
حداقل من وقتی که رییس جمهور بودم و جمعیت 4000 نفر بود با تمام کار شکنیها و نبودن وزیر دفاع( اشی بومبا) جلوی کانادا با کمک همه بچه ها وایسادیم تا آخرین لحظه جنگیدیم
و جنگ کانادا رو در ثانیه های آخر با اختلاف 5000 تا باختیم
اونم جنگی که در لحظات آخرش فقط 180 مارشال از تمام دنیا داشتن فایت میزدن
دیگه تعداد ژنرالها مشخص نبود زیاد
بعد از اون جنگ تونستیم از قدرت تبلیغات و بازتاب اون جنگ استفاده کنیم و جمعیت ایران رو دو برابر کنیم عزیزم
ولی مثل اینکه زمان خودت یادت رفته که همین اشی بومبا وزیر دفاعت بود و قرار بود یک ایالت بدیم به چین تا یک سد بشه جلوی حمله رومانی به ما و اونموقع شما 6-7 تا ایالت انقلاب کردی و عقب نشینی کردی و کلی همه به نقشه های ایران خندیدند تا تونستی بلاخره یک ایالت حائل بین خودمون و رومانی درست کنی
صحبت جنگ رو نکن لطفآ

در مورد جمعیت دولت من جمعیت رو با 7500 نفر تحویل ایشون دادن پس 4000 نقض میشه.وزیر دفاع ایشون دوست عزیزم اشکان اچ جی بودن نه اشی_بمبا.اختلاف 5000 تا هم که خیلیا میتونن شهادت بدن که بیشتر ازین حرفا بوده.ایشون مارشالهای اونا رو دیده و کمک پیس به ما که یادشون نیست که اندونزی برای ما سنگ تموم گذاشت.در مورد تبلیغاتم منظورشون همون مقالات تحقیر آمیز آتلانتیس بود و استیضاح شدن ایشون و محصور شدن ما در آسیا بین همپیمانانمون که دیگه به هیچ جا نمیتونستیم حمله کنیم چون تمام همسایگانمون دوستانمون بودند.تا اونجا که بنده یادمه ایران در بهترین حالت 10000 نفر جمعیت داشته که این رشد جمعیت وقتی شروع شد که بنده رضا فوتو عزیز رو به جمع کابینه ام اضافه کردم و به کمک ماسکتییر و ددی جابری این روند رشد به 7500 در پایان دوره من و به 10000نفر در پایان دوره سعید آتروپاتس رسید که مطمئنا دلیل این رشد تبلیغ ما برای شکستمون در مقابل کانادا نبوده دلیلش این بوده که این دو رییس جمهور یعنی پژمان و آتروپاتس عزیز وزرای بنده در تبلیغات رو ابقا کرده بودند و این روند رشد دلیلش همون ادامه دادن راهکاری بود که در دوره بنده آغاز شده بود.موضوع بعدی این بوده که میگن اشی بمبا نبوده و تجهیز نکره اونم از 6 ساعت قبل.خب بودجه اضطراری برای چیه؟
حالا در مورد جنگ رومانی:رومانی وارد آسیا شد و ما برای جلوگیری از رسیدن رومانی به لیونانگ با جمعیت 2000 نفریمون که جلوی 10000 نفر نمیتونستیم بایستیم.با چند انقلاب جلوی پیشرفت رومانی رو گرفتیم اونم در ایام عید که اکثر بچه نبودن.بعد حتی به رومانی حمله کردیم و به کمک پیس تخریبی عالی زدیم در بار اول نتونستیم شکستشون بدیم و در بار دوم که درست فردای استیضاح شدن بنده و در دولت آقای لرد آف الموت بود تونستیم حتی یه شهر هم از رومانی بگیریم که مطمئنن این پیروزی نیاز به برنامه ریزی چند روزه داشت و لرد آف الموت نمیتونسته به تنهایی این کارو بکنه.خاطر نشان بشم که کابینه ایشون همون کابینه بنده بود.پس قضیه این جنگ اینطور بوده.حالا شکست جلوی کانادا مایه آبروریزی بوده یا فرار از رومانی اونم به خاطر اینکه ما میدونستیم جلوی رومانی هیچ شانسی نداریم و هرچی رومانی منو تحت فشار میزاشت و مسخره میکرد هیچ وقت عکس العمل نشون ندادمو بی گدار به آب نزدم.
خودتون قضاوت کنین که ایجاد انقلاب برای گریز از شکست و نجات لیونانگ با جمعیت 2500 نفری مایه آبروریزیه یا حمله به کانادا با 14 متحد و شکست مفتضحانه خوردن با جمعیت بالای 7000 نفر؟
میدونم این مقاله بازم نتیجه بسیاری نخواهد داشت و خیلی ها همچنان کور کورانه حمایت میکنن از این دوست عزیز و همراهانش،کسانی که در سایه پرچم مبارزه با دیکتاتوری خوب دارن دیکتاتوری میکنند و دست به خیلی کارها میزنن
منتظر قسمت سوم این مقاله باشین
با تشکر
میلاد_دانته
منابع:
http://www.erepublik.com/en/article/pejmaaan-1-1102150/1/20
http://www.erepublik.com/en/article/pejmaaan-1-1126249/1/20
http://www.erepublik.com/en/article/pejmaaan-1-1146944/1/20
http://www.erepublik.com/en/article/-milad-dante-1089901/1/all#commentsall