حال و هوای میتینگ سه شنبه

Day 3,999, 07:27 Published in Iran Netherlands by J u m o n g


سلامی به بلندای آسمان به شما شهروندان ایران مجازی
قال الاامام الووت و الساب من الایمان / امام میفرمایند: وت و ساب از نشانه های ایمان است.
شاید رمز ماندن در اینجا برای خیلی از افراد این باشد که ایریپابلیک فراتر از بازی،
اجتماعی است که فارغ از دنیای بیرون نوعی از سبک زندگی را برای ما به اشتراک میگذارد که تجربه آن متفاوت و لذت بخش است و چه احساس قشنگی است دوست داشتن های واقعیمان در ایریپابلیک، تو گویی این روزها ایریپابلیک زیباتر از جهان اولی است که پا در آن گذاشتیم،تو گویی همه چیز برعکس شده است و هر چقدر شنیدن اخبار مصنوعی و بی معرفتی های دنیای اول ما ناگاوار شده در اینجا نگاه های واقعی میبینی که تعریف دوست داشتن،عشق و معرفت را از نو می سازد
همیشه دیدن و همنشینی با رفقای داخل بازی برایمان شیرین و جدایی از آن چه تلخ و دشواربوده است
قدر لحظه های باهم بودن را بدانیم زندگی دو روز است.
روز سه شنبه جای همه دوستان خالی مشرف شدیم به میتینگ برای زیارت دوستان و چه سخت است تحمل از است دادن رحمت امامی که نبود، امام بزرگواری که همواره سایه مراحمش بر سر ما بوده و امیدواریم زین پس هم باشد
ما که رسیدیم از در وارد نشده و از بد حادثه احسان را دیدیم که همانند راهزنی خشن جلوی در نشسته بود تا با شروع احوال پرسی در خواست شیرنی دهد چون جدیدا احسان برای جواب سلام هم شیرنی می خواهد.
ما که هنوزاز دیدن آخرین مرد مقام رنگمان پریده بود و به خودمان نیامده بودیم، هم دست ایشان یا بهتر بگویم اتاق فکر و استاد ایشان در امر شیرنی گرفتن یعنی آیدین عزیز را دیدیم که بعد از نشست آن روز فهمیدیم احسان استاد خود را هم در جیب مبارکش گذاشته و در امر شیرنی و باج گرفتن به مقامات عجیبی رسیده است که من همه این الطاف را از جانب حضور دوباره امام میدانم.
دید و بازدید با پژمان و فریبرز فرصت خوبی بود برای فرار از دست این راهزن ها و باج گیران سر گردنه
که آن هم شد بلای جانم چون بعد از خوش و بش با پژمان عزیز وقتی آمدم به آغوش فریبرز یادم افتاد کاری که فریبرز ازم یک ماهه خواسته انجام نداده ام و هرچه قدر خواستم با گرمی سلام علیک کنم تا یادش برود فایده نداشت و همان لحظه دم گشومان گفت همان که نباید میشنیدم.هاهاهاهاهاها
خوش حال شدیم که برای اولین بار جواد و آقا امین رو هم زیارت کردیم که متاسفانه آن روز چون از ذوق دیدن دوستان دچار اطاله کلام شده بودیمم فرصت چندانی برای صحبت کردن به جواد و امین عزیز نرسید
مازیار و علی بعدا به میتینگ اضافه شدند و با همنشینی این دوستان هم لذت بردیم
خلاصه بساط قلیان و استعمال دخانیات و چای هم که طبق معمول براه بود و چون همه ناهار صرف کرده بودند آقای دکتر همه ما رو توصیه به مصرف عصرانه سبک کردند . آقا چه املتی بود با کشک بادمجان و نان داغ ، من همیشه به اشتباه فکر میکرم فقط پژمان کشک بادمجون دوست داره نمیدونستم احسان به غیر از شیرنی کشک بادمجون رو هم تو چشم یه هم زدنی نیست و نابود میکنه، توفیق زیارت دکتر هم که همیشه دلنشین است
جای همه خالی خیلی خوش گذشت و بسی خندیدیم

From left to right:javadsd*amin1366*pejmaaan*The last man standing*J u m o n g*HEZARDASTAN*fari.borzz*ma zi yar*AyDiN.
از راست به چپ : آیدین.مازیار.فریبرز.اقای دکتر.حامد.احسان.پژمان.امین.جواد




from left to right:J u m o n g*The last man standing*javadsd*amin1366*pejmaaan*Mahsa.S*HEZARDASTAN*AyDiN*ma zi yar


سمت چپ تصویر کسی نیست جز علی تندر Ali.Tondar






غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست