ژانر_محرم

Day 2,179, 23:39 Published in Iran Iran by Behnam MDN

یه پیج پرطرفدار تو فیسبوک هست به نام ژانر که متن های جالبی میذاره و البته هیچکدوم کپی پیست نیستن!
تصمیم گرفتم یکی از این متن ها رو تو روزنامم بذارم اگه خوشتون اومد ادامه میدم.توضیح ضروری اینکه میخواستم از صاحب پیج واسه بازنشر مطالبش اجازه بگیرم ولی چون منو بن کرده نتونسم!به من چه میخواست بنم نکنه! خخخخخ

این به مناسبت محرمه:


*این امیرعلی که سایر ماه‌ها اورجی می‌زد تو پارتی و همیشه پوزیشن‌های "رو"کار رو دوس داشت؛ ولی به زودی سیاه پوشان با طیب خاطر میره "زیر" عَلَم.
یه چیزی تو مایه‌های فیلم فارسی و اینایی که قبل از محرم ساقی بودن و خماری ملت رو رفع رجوع میکردن، لیکن عن‌قریب با ترک مسکرات، سر دیگِ امام حسین به یاد طفلان مسلم طرح اطعام ایتام دارن.



*این الی که پارسال عضو کانون آتئیست‌ها بود و استتوس میذاشت "دین افیون دافی‌هاست"، ولی الان واسه اینکه این ماه بخیر بگذره و "بیبی چک"ی که دیروز خرید اشتباه نشون داده باشه نتیجه رو، کل دهه‌ی اول رو زیارت عاشورا و امن یجیب میخونه.

*این آقا مقداد که فرصت دوباره‌ای پیدا کرده تا like a boss عربده بکشه سر کوشیارها که "صف رو درست کن با صدای طبل!" و در خلال این وقایع "آقامون دلبره"گویان جهت هماهنگ کردن اعضای هیئت با ریتم مداح یه چند تا سینه حسینی پسند هم بزنه.

*این آق بیوک که هم ناراحته هم خوشحال؛ عرق کمیاب شده و PMC هم قطعه. اما از اونطرف تاسوعا عاشورا رو میتونه بندازه جاده چالوس و بکوبه بره کلاردشت... تو ویلا هم یه چارلیتری عرق کشمش خونگی داره. عید فطر امسال که شمال بودن به فکر همین روزا بوده.

*این کامی که محاله برای گوزیدن هم کونش رو از زمین بلند کنه و نهایت انفاق و دستگریش از دیگران شِیر کردن عکس بچه‌ها گرسنه‌ی آفریقایی با توضیحِ "🙁((((((((((" هستش، اما برای رسوندن شله زرد به دافای محل "آسیمه‌سر دوان است". وقتی هم دافا با لبخند میگن "قبول باشه" فی اللحظه وسط کار خیر هارد آن میکنه.

*اینایی که ناله‌ی کون گداز داریوش از هدفون بغل دستیشون تو مترو براشون حکم غنا داره و عربده میزنن که "قطعش کن نامسلمون!"
اما در این ایام ماشینشون رو میدن Pimp my ride براشون سیستمِ بکوب بذاره تا "سَین سَین" کردنِ سیب سرخیش سامانه‌ی بشار اسد رو در قلب دمشق به لرزه در بیاره.
این افراد همونایی‌ان که تا 4 تا بچه توی کوچه گل کوچیک بازی می‌کردن، مثل شمر میدوئیدن و توپشون رو پاره می‌کردن، با این منطق که "مردم مریض دارن"؛ اما این روزها ساعت 12 شب یهو یه جوری صدای مداحی رو تو هیئتشون زیاد می‌کنن که خشتک اهالی محل سه کوچه اونورتر تبدیل میشه به پرچم سه رنگ کشور عزیزمون ایران.

*اینایی که در مهمونی‌ها و دورهمی‌ها با تأسف سرشون رو تکون میدن و میگن: "غذای نذری رو بدن به بدبخت بیچاره‌ها عوض این ریخت و پاش و فامیل بازی".
بعد همینا با استفاده از نرم افزار "غذایاب" تک تک هیئتا رو از 20 روز قبل محرم نشون می‌کنن و انقدر تو این ده روز قیمه نذری میخورن که میشه از بوی چُس‌ این افراد به غلظت لپه در اثنی عشرشون پی برد.



*این ریغوهایی که جهت گنده گوزی جلو در و داف و پیشبرد پروسه مخ زدنشون، میرن زیر علم. اما پیرو اتفاق مذکور مصدوم شده، و تا 6 هفته نمی‌تونن روی تشک حاضر بشن.

*این خپلا که تو هیئت لخت میشن تا مصداقی باشن بر فیلم تحسین شده‌ی Fat shaker. البته در این میون یه سری گولاخِ تمام عضله هم هستن که چون شمع در میان جمع میدرخشن و دائم وقت سینه زدن جلو بازوشون رو چک می‌کنن که دَم کرده و رگش زده بیرون.

*این بساط طبل و دهل و سنج هیات‌های عزاداری که سِت درامز جوی جوردیسون جلوشون به جولان پشه در عرصه‌ی سیمرغ میمونه.
پیشنهاد میشه علاوه بر اضافه کردنِ الکتریک و بیس به بند، از هلالی و کریمی هم بخوان که با کمی تغییر در حالت نعره، مقداری هم در گوشه‌ی دث آواز رو اجرا کنن.
انشاالله سال بعد مراسم عزاداری رو تو مصلای رود رانرز باحضور افتخاری مداح مخلص و با تقوا برادر کوری تیلور هر چه پر شورتر برگزار کنیم.

*این دسته‌ها که وقتی از خیابون رد میشن جوری با وسایل نقلیه‌ی ملت برخود می‌کنن که انگار مال ابن زیاده و باید منتقمانه حالش رو بگیرن. لذا یه ذره سر اون معامله رو کج نمی‌کنن که به شیشه و آینه و بدنه ماشین مردم نماله.