(یادش بخیر(بدون غرض-بدون مخاطب
dark vipper
يادش بخير
پاسكال بود و جيب سي كينگ
و روز هاي درس و مدرسه و كنكور
و صداي زنگي كه هميشه
منتظر آمدن زندايي بود
نمازهاي سر وقت
صداي عطسه هاي بي هواي مادر
كه مثل بمب خانه را مي تركاند
شب هاي پنجشنبه و
سوسيس تخم مرغي و
نوشابه هاي شيشه اي
و انتظار يك هفته اي براي
جمعه و بستني قيفي
.
.
.
.
.
.
راستي رفيق
ما چه كرديم
يا چه شديم ؟
پاسكال منسوخ شد
و جيب سي كينگ
حنجره اش را بر سپيدار عمرش
آويزان كرد
و زندايي ديگر پاي آمدن ندارد !!!
و ديگر يادمان نيست
كه اول مسّ سر بكشيم
يا مسّ پا؟
و مادري كه عطسه هايش را مي خورد
تا پدر هميشه خسته ام از خواب نپرد
و تف به ذات زم زم و كوكا كولا و پپسي و ...
كه ليتر ليتر
لذت پنجشنبه هايمان را خراب كردند
و ما هنوز
درگير
كلاس و درس و مدرسه ايم
هنوز دوست داريم كسي بزند زير گوشمان
تا باورمان شود
كه ما هنوز كودكيم
.
.
.
قربان كرمت خدا
حالا كه نگاه مي كنم
مي بينم
سيلي كه روزگار بر گوشمان زده را هيچ
آموزگاري نزده است
.
.
.
و چه روزگاری بود با بچه های مدرسه همت با تمام تلخی ها و شیرینی ها
مدرسه موش ها
.
.
.
.
از اين واژه ها كه بگذريم خواستم بگويم
در اين بي وزني واژه هاي درد
باور داشته باشي يا نه
من همان پسرك گيتار بدست دهاتي ام
كه سرخ ماهوت لبهايش
دلت را مي برد
اری اینجا منم همان سعید همیشگی
فقط کمی تغییر کرده ام با گذر روزگار
اری من همان خرم!!!!!!
Comments
(یادش بخیر(بدون غرض-بدون مخاطب
http://www.erepublik.com/en/article/-1-2327578/1/20
for shout
اول
شیرینی من فراموش نشه
به کامنت زیر مراجعه شود که چه پاسخی دادم:دی
نامرد یه وری
😃
دمت گرم
چقدر نوستارلوژیک بود
خواهش میکنم
ما اینیم دیگه:دی
ساندویچ کثیف دم مدرسه رو فراموش کردی
بار ها مادرم لقمه نون و پنیر و سبزی میذاشت و من نمیخوردم میدادم اراذل کوفت کنند خودم از دیوار مدرسه میرفتم
بالا الان عشق دارم یه لقمه واسم بگیره ولی نیست .........
میرفتم ساندویچ میزدم و بر میگشتم
دبیرستان سیگار هم بهش اضافه شد
از بین کارتونها سند باد عالی بود و پینوکیو به عشق فرشته مهربون میدیدمش
زمان جنگ و موشک بارون همه چیز صفی بود از پنیر و کره و روغن بگیر تا پتو و چادر مشکی
و من نه تنها واسه خودمون صف وا می ایستادم برای همسایه ها هم وامیستادم
پسر خاله ای بودم واسه خودم البته مجانی هم نبود یه مشت کشمش تاکستان ازا ین همسایه
یه دبه ماست گلپایگان از اون همسایه و ....
حموم عمومی یادتون نمیاد آی حال میداد حموم عمومی صبح های جمعه اون موقع نمیدونستم چرا ملت همش جمعه ها صبح میاند حموم
من تا هفت سالگی هم حموم عمومی زنونه میرفتم تا اینکه دیگه زن دلاک راهم نداد و مجبور شدم بیرون
بشینم
هنوز خاطرات مبهم دارم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
همین قدری رو که نوشتم اشکم در میاد 🙁
سن ما به همه اینایی که تو گفتی قد نمیده
ولی این دفعه مینویسم:پی
من 15 تومن به سرایدار دبستان بدهکارم هنوز . هتوز یادمه که ازش آدامس خریدم پول ندادم گفتم بعداً میارم . 15 تومن : D
تو که کلا بدهکاری چه به ادمین چه به سرایدار مدرسه
اول
یادش بخیر
دارم پولامو جمع میکنم فول ترین بشم:دی
شیرینی خبری نیست:دی
حالا یه بار ما اول شدیما ! :دی
زدی به کاهدون:دی
عَجَبزگ
ها؟😐
آها
یادش بخیر.......
ووت اولد ساب.
V/s
هشتم
@white.Owl
بیلاخ :دی
🙂
از همه چی با حال تر مدرسه موشها بود
خیلی خوب بود
🙂
چی؟کجا؟
چرا نگفتی باوشه؟:دی
برای اینکه مقاله خیلی خوبیه
آفرین
نظر لطفته 😉
Voted
وتوت شد
voted !!!
v
to haman khari ? 😐
خیلی هم خره :دی
😃
wow
bravo
خیلی عالی بود
وت
یه الون3 یه درایور2 یه چیز این طوری هم میزاشتی بد نبود:دی
از همه باحال تر خونه مادر بزرگه بودو نوک سیاه و هاپو کومار که من مس سگ ازش میترسیدم 🙂 از حق نگذریم چاق و لاغرم که پخش میشد من باز مثه سگ میترسیدم :دی
از اون پلیس آهنی جاکش
من از خونه مادر بزرگه بدم میومد:دی
و ديگر يادمان نيست
كه اول مسّ سر بكشيم
يا مسّ پا
الان دکلمه کردی؟:دی
الان ادم شدم؟:دی
تقریبا
صدا هم میپیچه
توقع نداشته باش با یه مقاله این اتفاق بیفته :دی
تازه مگه فرشته بودن چه ایرادی داره؟
کلا این روزا نحوه حرف زدنم عوض شد دیگه
شیطان هم فرشته بود:دی
شیطان جن بود مجید جان
پس خدا به فرشتگان گفت سجده کن شیطان میگن سجده نکرد پس چیه؟دی
شیطان نخودی بود
خدا که فرشته ها رو صدا میزد، این بنده خدا هم زود به خودش میگرفت
خلاصه توی همه ی کارا ، تا خدا میگفت یا ایها الملائکه و الروح .... شیطانم میگفت :" ها؟ با موئی؟!" .... اینقد خودشو قاطی کرد تا خدا قاطی کرد !! :دی
v + s
🙂
Voted......
vote
o7
😁
v&s