!دانشگاه آزاد زیاد هم بد نیست

Day 3,235, 03:52 Published in Iran Israel by Red SP Goat


من درسم را خوب خوانده بودم
آماده برای کنکوری موفق
! همه چیز داشت خوب پیش میرفت
...از روی برنامه قبلی با تست ادبیات شروع کردم
!که ای کاش این کار را نمیکردم
سوال اول آرایه ادبی بود
.... شعری از هوشنگ ابتهاج

"بسترم ...صدف خالی یک تنهاییست
و تو چون مروارید
...."گردن آویز کسان دگری


!... نتیجه این شعر ....کنکوری با رتبه افتضاح بود
و من
سر جلسه کنکور
!تمام داستان های خفته در این شعر را به چشم دیدم
!دیدم که اینگونه پریشان شدم
همه سرگرم تست زدن
!....و پسرکی سرگردان در خیابان

..........................................

!می دانی عزیزم
شاید تو در چشم دیگران خیلی هم زیبا نباشی،اما برای من زیباترین زن جهانی
آنها ندیده اند که تو با چه نازی به من می نگری
آنها هیچوقت لبخند تو را بعد از دوستت دارم های من که روی لبانت می نشیند را ندیده اند که از باران پاییزی هم زیباتر است
.آنها نمی فهمند که زیبایی ، لبخند و مهربانی توست
.روزی به آنها خواهم گفت که آغوش تو چگونه همه اخبار جهان را برایم بی معنا می کند
می خواهم بدانی؛
.آرایش غلیظ نمی خواهم
.موی بلوند هم نه
مشکی پر کلاغی با چند جوی آب طلایی که با دستهای من بافته میشن
.و تو مشغول صحبت با منی هستی که غرق درآرامش با تو بودنم



.........................................

نمیدانم هوشنگ ابتهاج را نبخشم یا مشاور را که گفت با ادبیات شروع کن ...حتما 100 میزنی
هیچ کدام فکر این جا را نکرده بودیم که قرار است طراح سوال
....با یک شعر نیم خطی
!گذشته را گره بزند به ترس از آینده
.
.... فدای سرت
!دانشگاه آزاد زیاد هم بد نیست
"Mili"



ایران جاوید
ایرانی سرافراز
احسان
1395/07/07
14:30