فرشته ی تخس ، شیطونمی
2ali2
دارم به چندسال پیش فکر میکنم ،
نمیدانم از کی شروع شد این روزاهای تب دارِ عاشقی ،
نمیدانم از کی زندگی ام به لبخندهایت گره خورد ُ
نازِ نگاهت را به جان خریدم ..
شاید همان وقت که بی حوصله پای تلویزیون لم داده بودم ُ
یک هو در مشکیِ چشمانت غرق شدم ُ
همه ی اطرافم را سیاهی گرفت ..
ولی میدانی ، تو هیچ وقت سیاه نبودی ، همه ی عالم رنگِ همان مشکیِ جذاب را به خودش گرفته بودُ تو رنگی بودی !
رنگیِ رنگی .. لبخندت همیشه سبز بود ، نگاهت همیشه آبیِ آسمانی ..
شاید همان وقت که پشت چراغ قرمز گیر کرده بودم ُ به زمین و زمان بد و بیراه میگفتم ،
یک هو فکر تو بود که آرامم کرد ، نقش لبخندت بود که مرا از بوق زدن بازداشت و برای عابر پیاده صبر کرد ..
شاید وقتی خسته ی خسته پیاده رو هارا با قدم هایم متر میکردم ، عاشق شدم !
همان وقتی که از کنارم رد شدی ..
تو فقط رد شدی .. همین ..
ولی من ماتِ آن لبخندِ شیرینت بودم ..
ای به فدای لبخند هایت ؛ برایم بخند ؛
شاید دلنشین ترین اجبار دنیا این باشد که تورا مجبور کنم برایم بخندی ،
حالا که دستِ منِ عاشق رو شده ستُ رسوای عالم شده ام ..
حتی اگر دستی را که برای نوازش کردن موهایت بلند میکنم را ، در هوا الکی تکان بدهم و بگویم :
وای چقدر هوا گرمه !
این قلبِ لعنتی را چه کنم که صدایش تا بی نهایت ِ چشم هایت میرود ؟!
ببینم اصلا ً ، میتوانی برای منِ رسوا نخندی ؟!
بشنوید :
http://s7.picofile.com/file/8253084634/%D9%85%D9%86_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C%DA%A9.mp3.html
بازش کنید
پ.ن.ط: من که دوست دختر ندارم ازینا براش بخونم ، شما اگه دارید بخونید براش
😁)) باشد بنای خیری
😁))
Comments
اول عایا ؟؟
قشنگ بود
o/
v
V
V
V
بیمار خندههای توام؛ بیشتر بخند
🙂
cm
cm