شکرستان 2

Day 2,479, 04:10 Published in Iran Iran by Naghme2013

دووووووستان، عزیزان، خودتون میدونید دیگه :دی لطفا کامنت، ووت و ساب، جبران میکنم 🙂


مخاطب خاص ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اگه بیشعور بازی در نمی آوردی ...
الان بچمون داشت روزه ی " کله گنجشکی " می گرفت
دختره اسم آی دی ش رو گذاشــته جوجو ! 2 ساعت باش فک زدم آخـــر سر ازش پرســـيدم چند سالته گلم م م م ؟
میگــه: 38
خو لامصب چرا اسم خودتو گذاشتى جوجو؟ تو ديگه يه شتر مرغ بالغى
آقو ما يه بار مغز پروانه خورديم رفتيم زن گرفتيم،
يني شيرين ترين و فرحبخشترين لحظات عمرمونو در زندگي زناشويي تجربه کرديم...
مي رفتيم سر کار زنمون مي گفت:
چرا انقد ميري سر کار؟
چرا به من نمي رسي؟
ميمونديم تو خونه مي گفت:
چرا نميري سر کار؟
پس کي ميخواد پول بياره تو اين خونه؟
مي شستيم رو مبل مي گفت:
من بايد از صبح تا شب تو اين خونه جون بکنم
جنابعالي رو مبل لم بدي؟
پا مي ششديم کمکش کنيم مي گفت:
اومدي خرابکاري کني؟
قيافه مون ژوليده پوليده بود مي گفت:
تو اصلاٌ به خاطر من به خودت نمي رسي!
به خودمون مي رسيديم مي گفت:
داري خودتو برا کي خوشگل مي کني؟
از دستپختش تعريف نمي کرديم مي گفت:
تو اصلاٌ قدرشناس زحمتاي من نيستي!
تعريف مي کرديم مي گفت:
ها؟ چه گندي زدي که حالا با اي حرفا ميخواي وجدانتو راحت کني؟...
ها ها ها ها ها...
آقامون خدابيآمرز راست مي گفت:
"اگه يه روز بهت گفتن بين زن گرفتن
و سرطان گرفتن يکي رو انتخاب کن
بگو سرطان،اصلاٌ از اسمش نترس...
با شيمي درماني درست ميشه!"
بازوی دوس پسر خود را گاز بگیرید و گردنش را تا کبود شود
تا دختران دیگر
نشانه ی حاکم بزرگ را ببینند و متفرق شوند...

از کتاب "التفرّق الرّقیب"
تو زیر زمین داشتم مشروب میگرفتم . مامان بزرگم دادمیزنه پاشو که بسیج اومده هرچی بود و خالی کردم تو چاه اومدم بالا میگه به گوشیت بسیج اومده!!

من موندم با ۴ تا ۲۰ لیتری که رفت تو مظطراب...