داستان روباه دانا و جغد مکار

Day 2,662, 13:04 Published in Iran Iran by Shotor The Great
در ابتدا لازم میبینم که با نام آن متعالی کشنده ی انتخابات ها آغاز نموده ذکره حالی را

پس همه با هم پنج مرتبه میخوانیم :

آن پیش از ادمین، آن آخر بی ابتدا، آن ایران را کشتیبان، آن روح بی جان، آن ادمین را داده غذا، آن مصدر حدیث کسا، آن عامل دعوای وحید و بلاش، آن ملتی داده عزا، آن بانی ایراسترایک، آن در دماغ نمرود پشه، آن آورنده بلال از حبشه، آن صلیب عیسی را میخ، آن منکر تقلب از بیخ، آن حامی انواع مشنگ، آن عامل انفجار بیگ بنگ، آن ممنوع کننده آواز داوود نبی، آن کشنده جیغ های عصبی، آن نگهبان پارک ژوراسیک، آن اولین آورنده فول پیک، آن اطلبوا ولو بالصین، آن حلقه گمشده داروین، آن عضو دائم هر شورا، آن جُغدِ جغجغه صدا، آن آمده از بلاد اهواز، آن سرآمد اوتاد مجلسیان، آن باعث هر مصیبتی و محنتی، شیخ الشیوخ مولانا بجمان، رئیس دائم مجلس بود، و آمده از بلاد اهواز بود، و عزرائیل را دشمن پیدا و نهان بود.

چند سال پیش جنبشی در اعتراض به انتخابات راه افتاد یه عده شدن فتنه سبز و عده ی دیگر شدن هاله نور دارانی با شال گردنی سبز معصوم بودند اینان و به مانندشان
پیدا نمیشد ! نه علم تقلب را دارا بودند و نه علم زبان را کلن بلد نبودند ولی معصوم بودند ! مملکت به شهر توریستی رفت و برگشت ورفت و چون اینان معصوم بودند پس کار کاره
فتنه بود و اگر 300 میلیارد تومن گم میشد اثری از فتنه به جایش پیدا میشد
قانون گزار بودند و ممنوعیت و محصوریت و معدومیت پس از همدیگر برای این اهل خبیث فتنه وضع میکردند غافل از کوتاهی شب و آفتاب سوزان صبح :ذی

دوستان بالادار و نمیرالمومنین من
بدانید که با تغییر رای حقیقی مردم دارید به مملکت خیانت میکنید و مجازات خیانت از مرگ بدتر است عواقب کارتون با خودتون باشد ولی بدانید که قدرت از آن مردم است
و با مولتی های خویش نتوانید حتی یک جنگ تمرینی را جمع کنید :دی
نزدیک غروب آفتاب است و من صبح را دوست دارم
به داپی جان ناپلئون سر ماجرای قمر گفتن که علت دعوا درباره صدای مشکوک « سوء تفاهم»
بودهٍ داد زد گفت: « چرا می گی سوء تفاهم٬ بگو سوء هاضمه.» حالا هم خیلی وقت ها مشکلات ماها بخاطر سوء تفاهم نیست٬ دقیقا بخاطر سوء هاضمه است.