و حالا من مرده ام

Day 2,614, 10:08 Published in Iran Iran by L.E.G.E.N.D. OF. P.E.R.S.I.A
همه چیز از اونجا شروع میشه که تو چیزی میبینی...

دیشب که داشتم مقاله ی وزارت فرهنگ رو با یک مقاله دیگه به نام من و عمو شاموئل مرتب میکردم، برای تنفس رفتم چند تا دوست ادد کنم

رفتم صفحه ی آخر
یه اکانت جدید دیدم
تو ی تب دیگه باز کردمش
از بچه های مهر و پرشین آرمی بود
وقتی ادد کردمش از بچه های مافیا و پرشین آرمی بود
حالا خودتون اختلاف رو پیدا کنید
کنجکاویم گل کرد
رفتم بهش پی ام دادم و خسته نباشید گفتم
اومدم بیرون
دیدم آف شده
برگشتم به تب اصلی رفرش زدم دیدم یکی دیگه عین همون اولی اومد ، مراحل رو طی کرد
و رفت
دیدم این قضیه بو داره

اسکرین شات رو روشن کردم و افتادم دنبال سوژه
رفتم تو حزب دیدم همون 68 تاییم
بعد به یکی از کاندیداها رای دادم
وقتی مشاهده کردم که 46 بر 55 داره میرسه به صاق صدای افتادن ی سکه ای وجودم رو پر کرد
آری اینگونه بود که دوزاریم افتاد




در همین لحظات محمد جغد سفید پیغام داد منو بگیر

بهش زنگ زدم و حدود چهل پنجاه دقیقه راجع به فیلم نامه و لوکیشن و بازیگر و خلاصه همه چیز ازش مشورت گرفتم
و قرار شد برای هماهنگی بیشتر فیلم نامه رو براش میل کنم
اسکرین شات هم ازش ندارم بذارم
و اگر نه ی عکس از خودم در حال صحبت با تلفن میذاشتم

تو این مدت
مشاوه با محمد اون افراد مشغول فعالیت بودن
منم تند تند به هرکدوم که آن میشدن نامه میزدم
یکی دوتاش جواب دادن که به علت کمبود وقت اس اس رو موکول کردم بعد

در اولین اقدام در شات باکس





بعد به صادق پیغام خصوصی


بعد علی قاف رو بیدار کردم

و قضیه رو علنی کردیم








از یک مولتی نامه اومد که زیاد جوش نزن و ما اگر بخوایم با اختلاف زیاد میبریم و دلمون سوخت و...

منم نمیدونم چه بی احترامی کردم که یهو بد دهن شد و فحش داد طوری که روم نشد از فحشش حتی اسکرین شات بگیرم
تو دلم به خلاقیتش تو ساخت همچین فحش هایی تبریک گفتم
و ی لبخند براش فرستادم

کثافت چهار خط ی نفس فحش داد و تحدید کرد
منم ترسیدم و مانیتور رو خاموش کردم


خلاصه
اگه تو قضیه شاموئل بلایی سرمون نیومد
اینجا قشنگ بگا رفتم
ی بگا میگم ی بگا میشنوی



حالا نمیدونم ریپورتشون قوی بود
یا من وقتی صادق رو میاوردم بالت سوتی دادم
به هر حال اتفاقیه که افتاده

این اکانت مثل بچه ام بود

1200 ساعت قرار داد

زمین ها فول

کلی کارخونه

حدود 2000 گلد توش بود

عضو هیئت دولت

عضو قطار همیاران

عضو مافیا

تازه قرار بود برای مافیا روزنامه سفارشی بزنم

سه تا مقاله آماده کرده بودم که دوتاش قرار بود پنج صبح چاپ بشن

تازه رفته بودم مجلس
فقط هیف که جوون مرگ شد و دسترسی به مجلس نگرفت

کلی دوست خوب پیدا کرده بودم که باهاشون میحرفیدم

تو یکی از تئاتر هایی که بازی میکردم نقش ی اعدامی رو داشتم که خوانوادش اومده بودن آخرین ملاقات
تا چشمم بهشون افتاد زدم زیر گریه، اون سه تا هم گریه کردن
کل صحنه ی ده دقیقه ای فقط گریه کردیم و نتونستیم دیالوگ بگیم
تاکارگردان دو تا سرباز فرستاد که منو بردن برای اعدام
بعدش منتظر بودم کارگردان پرچمم کنه ولی اومد روم رو بوسید گفت همه سالن گریه
کردن
الآن احساس میکنم اون نقش رو بهتر میتونم بازی کنم
و میتونم دیالوگ بگم

جواد داداش شرمنده نشد سر قرارمون تو وزارت فرهنگ باهات بمونم
بخدا براش کلی برنامه داشتم

حسین ، وحید ، بچه های قطار سوار، ببخشید که بد موقع رفتم

علی 96 دیدی چی شد

بچه های مافیا مافیایی بمونید
این سومین و آخرین باره برای مافیا بن میشم

پژمان داداش من بازی رو از رستیو یاد گرفتم ولی با دلپی و پرشین آرم شروع کرم
روزی که به بازی اومدم تو رئیس جمهور بودی و مشغول جنگ با ترکیه. خدایی خیلی با جنبه ای، دمت گرم

محمد ها ...

آرش ...

فرید 70....

امین66...

صادق...

حمید...
...
بچه های میتینگ

بچه های مافیا

بچه های جی و پرشین آرمی

بچه های ارپ

ببخشید تنهاتون میذارم و دیگه نمیتونم ادامه بدم

ببخشید تو روزنامه هام اگر حرفی زدم یا شوخی کردم

این فقط ی بازیه
ولی من توش زندگی کردم
وحالا مرده ام

طعم دفاع را فقط کسانی میدانند که کشته شده اند

تنها قسمت قشنگ این جریان اینه که اون جریمه ی استیضاح رو به مجلس ندادم

البته میدونم یروز که از خواب بلند میشم میبینم پایین یکی داره با بابام صحبت میکنه و میگه به پسرت بگو اون گلد ها رو به مجلس بده بعد هر جا دلش خواست بره
از پنجره که پایین رو نگاه میکنم میبینم ی شاسی بلند جلو دره و ی فرد کچل عصبانی جلوش ایساده اونی هم که با بابام میحرفه پیرهن آبی با عینک دودی داره
بیشتر که دقت میکنم میبینم ینفر ته ماشین نشسته و به یک سکوت عمیق فرو رفته طوری که صدای نفس هاش هم شنیده نمیشه ، از این روپوش های دکتری هم تنشه
اومدن قانون رو به اجرا برسونن


بچه ها نمیشد بی خداحافظی برم

برای همین تو اکانت دوستم روزنامه رو چاپ میکنم
ببخشید اگه روزنامه مثل همیشه پر اسکرین شات نیست

تو زندگی واقعی هم طبیعیه که بعضی دوستان از دنیا میرن و ما رو تو دنیای خودمون تنها میذارن
و حالا من مرد ه ام

زنده باد ایران

زنده باد ایرانی

احسان
kia70

روز2614
پایان