شده ام مرد، شدم مثل همه !!!
Shayan Rmz
اگه وقت داری خوندنش ضرر نداره رفیق
🙂
دست من رنگی شد، چهره ام نیز نقاب. کودکی رفت و دگر بار نمی آید باز.
دیگران هرچه بگویند ولی، من که خود میدانم، دگر آن روح سپید، همدم دست دل رنگی نیست ......
آسمان بر سر من آبی نیست. بر درختان اثر از سبزی نیست و دگر این دلم از بوییدن یک غنچه گل پر نکشید.
در دل کودکی ام، در همان حال و هوای دیرین، روز های شیرین، گاه بی گاه که از کوچه مان پیرزنی با سبدش رد می شد، تا که شاید به فروشی اندک، روز بی روزی خود را به شبش بسپارد، دل من زار برایش می سوخت.
با خودم میگفتم: می توانم بروم، بروم تا بزنم داد که مردم! بخرید، بخرید از این ها، پیرزن نای ندارد که بگوید بخرید.
این منم کودک آن خانه همان جا سر نبش. پیرزن خسته و آزرده دل است، و صدایش به بلندای عبور، از سر پنجره و درها نیست.
آن قدر نیست بلند، کز سر پنجره هاتان به سهولت گذرد.
من صدایش هستم. بخرید ای مردم، بخرید و بخرید.
قصد کردم، بروم؛ ولی افسوس که این مادر نازک دل من گفت که آخر نکند گم بشوی. نکند طعمه ی بی مغزی مردم بشوی.
بگذر تا دو سه سالی که از این روز گذشت، بعد از آن باز سراغش برگرد.
گرچه حرفش به دلم خوش ننشست، لیک بگذشت از آن روز، سپس روزی چند هفته ها، ماه و سپس سالی چند .... و من اکنون شده ام مرد، شدم مثل همه.
شده ام مثل هم آنانی که، بی تفاوت به غذای شب یک پیرزن اند. یا هم آنان که صدای پیرزن، از سر پنجره هاشان ز بلندی نگذشت.
بی خیال از شب و روز همه ی دلشدگان، در کتاب و سخن و بحث، پی شوکت انسان رفتم.
لیکن امروز به حق می دانم؛ راه انسان ز همان کوچه مان می گذرد. کوچه ای که در آن پیرزنی با سبدش، چشم در چشم خدا دوخته است.
دست من رنگی شد، چهره ام نیز نقاب. کودکی رفت و دگر بار نمی آید باز...
«مهدی عسگری»
اسم روزنامم بلست هست یعنی انفجار مهیبی که همراه با صدای زیاد هست
ولی تا اینجاش مقاله هان بیشتر جوک بوده تا جدی باشه
ول این تکه متن (شعر سپید، موج نو یا هرچی بهش میگن) لا اقل واسه من یکی مثل انفجار مهیب بوده
هرباری که میخونمش برام تازست انگار بار اوله
گفتم شاید برای شما هم جالب باشه
باعث فکر به خودمون بشه
از این که خوندینش متشکرم
بدرود
Comments
شده ام مرد، شدم مثل همه !!
http://www.erepublik.com/en/article/-1-2351040/1/20
اینجا تبعیض نداریم بین اول و آخر فرق بذاریماااا :دی
دی بگو شیرینی نمی خوای بدی تبعیضش چی بود خخخخخخخخخ
o7
o7
عالی بود .. ممنون
وت و سابم که واجبه
متشکرم
o7
vote
لذت بردم از خوندن مقاله ت
ممنون شايان جان o7
خواهش میکنم
خوشحال شدم که شما هم لذت بردی
o7
منقلبم کردی!
متشکرم
\o/
متشکر که وقت گذاشتی
\o/
خوب بود خوووب
به خوبی خودت نیست رفیق 😉
o7
عزیزی
v
W OOOOOOOO W
خیلی قشنگ بود شایان،دمت گرم خعلی حال کردم
V&S
07
چاکرتم
o7
I nothing understand, but I voted.
thx for vote my friend
Its a kind of poem about humanity and seeking it in books while you should find it in your neighbor 😉
If I got chance maybe I translated it, but you know these new poems 😃 no rhyme just rhythm
فیس بوک شیرش کردم
سرور مایی
o7
خوب بود ولی کاش منبع رو هم ذکر میکردی
نویسندشو گفتم
موقعی که سال 3 دبیرستان بودم تو مقدمه کتاب حسابان انتشارات خیلی سبز بود
vote
بسیار زیبا
نه به زیبایی جغد سفیت 😛
خیلی قشنگ
آورین
وت
ممنون 🙂
دست من رنگی شد، چهره ام نیز نقاب. کودکی رفت و دگر بار نمی آید باز...
v , s
GL
thx 😉
vvVvv
v&s....
عالی. بیست
متشکرم 🙂
خیلی زیبا بود رای به علاوه اشتراک
خیلی متشکزم 🙂
چاکرتم جیگر
زیبا و معنی دارررررررر
خوشحالم که نظرتون اینه 🙂
دست من رنگی شد، چهره ام نیز نقاب. کودکی رفت و دگر بار نمی آید باز.....
طبق معممول :دی
آوران آوران
حس شعر بود برات گوسفند نامه می سرودم لدتشو ببری
من که کیف کردم :دی
مرسی
من نوکرتم اسیدی
v
😃
آقا مارو افسرده ناک نکن 😛
خنده و شادی، گریه و غصه جزء زندگیه رفیق
تو یه سری از مقاله هام سعی کردیم با هم به خندیم
حتی تا چند روز پیش به مقاله ای که نامه بزنید عجقولکم شیرینی بده با حمید کلی خندیدیم :دی
هموجور که خندیدیم گاهی افسرده ناک هم بشیم بد نیس :دی
در کل مرسی که خوندی
عالی و پر از مفهوم بود
خسته نباشی
سلامت باشی
خودت عالی :دی
vVv
به به
چقدر قشنگ
o/