زندون عشق

Day 2,062, 02:54 Published in Iran Iran by Navid.Demon
سلام دوستان
امروز با یکی دیگه از سری مقاله هام در خدمتتون هستم
دوست داشتید ووت و ساب و شات بدید ممنونتون می شم

از اون جایی که من زن می خواستم یه کیس خوب گیرم اومد و منم ازش خوشم اومد ولی....ولی
NEW F
باعث شد من هفته ی قبل شکست عشقی بخورم و این متنو بنویسم (شوخی کردم):دی

Verse 1

دست به سینه رو به تقویم منتظر یه روز خوب
همون روزی که من ولو تو بغل اون
تو یه مود عشق بازی و با هم بودن
واسه آرامش تو و عشقت برام خوبن

حاضرم برا با تو بودن بریزم صد تا خون
حتی اگه لازم بود میتونم واست بدم جون
ولی خواهشم اینه پیشم بمون
با این که بدی ولی عاشقتم اینو بدون

تو رو می خواستم ولی نه واسه پول بابات
منو عصبانی کردی با بد رفتاری و کارات
تو خودم می ریختم و به روت نمی اوردم
تا ناراحت نشی از این که بد بودم باهات

دیگه تموم شد دارم سعی میکنم فراموشت کنم
از این بعد دایورتی می خوام خاموشت کنم
تو رو می بینم با اون خوش حالی همین بسمه
گلم بهترین ها رو واست آرزو می کنم




Chorus:

خیلی دوست داشتم من از اون اول
تو زندون عشقه تو مثه یه برده ام
بیا دستتو بذار تو دستای سردم
بگم عاشقه تو ام گلم من
بیا زمزمه بکن در گوشم
می خوام لباسه عشقتو من بپوشم
کنارت باشم تا آخر عمر
تنهایی بسه بیا توی آغوشم



Verse2:
چند وقتیه که خیلی نسخم
مثه آدمای بی کارو بی هدفم
که زندگیم شده عرق و سیگار
تو شبایی که تا صبح به یادت بودم بیدار

اونقدر کشیدم که داره خوابم می بره
خدا این چیه داره از حالم می بره
داره هرچی یادمه از خاطر می بره
می خواد هرچی از تو دارمو با خودش ببره
بگو چیکار کنم این خیال از سر من بپره
باید حتما برم خودکشی کنم
)یا یه لیوان ویسکی اینا رو از بین میبره( 2x

کارم شده شعر نوشتن واسه آروم شدن
تو رو که با اون دیدم نابود شدم
د لعنتی بسه دیگه تحمل ندارم
تو همین جا بهت می گم که چه قدر دوست دارم

Chorus:

خیلی دوست داشتم من از اون اول
تو زندون عشقه تو مثه یه برده ام
بیا دستتو بذار تو دستای سردم
بگم عاشقه تو ام گلم من
بیا زمزمه بکن در گوشم
می خوام لباسه عشقتو من بپوشم
کنارت باشم تا آخر عمر
تنهایی بسه بیا توی آغوشم




خوش بختی تو از هر چیزی برام مهم تره
هر چقدر بگم دوست دارم ولی بازم کمه
انتخاب خودت بود که با اون لاشی باشی
دیگه کاری ندارم باهات تا آروم باشی

می دونم یه روز سرت به سنگ میخوره بر میگردی
اون موقع می پرسم ازت که چرا ترکم کردی؟
چرا وقتی گفتم دوست نداره
جلو عالم و آدم خرابم کردی

Verse 3 :

پنج سالیه که توی زندون عشقت حبسم
نمیتونم فرار کنم از این می ترسم
که دوباره تو رو با اون پست فطرت ببینم
مجبور شم برم کنجه سلولم بشینم و

به تو فکر بکنم به یادو خاطراتت
به اون عوضی که اومد سر راهت
یا به عشقمون که فروختیش و رفتی
شکستی قلبم و خیلی راحت و ساده

ولی این نبود جوابه علا قه ای که بهت داشتم
منی که واسه بودن با تو زمین و زمان رو کشتم
تو تلافی کردی اما با یه بیلاخ
نمی خوای باهام باشی عشقمو پس بیار


تنها عشقت بودم وقتی عشقت نبود
اینه داستانه دلم زیره گنبد کبود
همدردت بودم و یه سنگ صبور
هر وقت تاراحت بودی از یه عالمه حسود

در گوشم میگفتی نوید با من بمون
نرو از پیشم نرو به من بگو
که دوسم داریو دیگه جایی نمیری
حتی اگه مرگ بخواد باشه بینمون