حکایت خرکی

Day 3,873, 19:57 Published in Iran Iran by AMIN1367


خر همان خر است ، پالانش عوض شده

ممد زاغی سر دسته اشرار محل بود ، البته هنوز هم هست منتها رژیم عوض کرده و به رویه محترمانه تر و غیر مستقیم تر خون مردم را توی شیشه میکند .

این ممد زاغی عادت داشت به هر دلیلی پاپیچ مردم شود و دعوا راه بیندازد اگر روزی هفته ای احتمالا دعوایی به طورش نمی خورد ، توی گذری ، کوچه تنگی ، جایی ، خودش را به کسی میزد و در چشم بهم زدنی دعوا میگرفت .

چند ماه پیش داشته از گوچه " سادات صفوی ها " رد میشده که دیده یه عده دارند برای دختر آسید اسماعیل واعظ مزاحمت ایجاد می کنند و راه را می بندند ! از آنجایی که مدتی بود دعوای بدنش پایین افتاده بود با خودش گفت چی از این بهتر ؟! یک کله رفت و همه شان را آش و لاش کرد نوچه هایش هم از پس ، کار نیمه کاره اش را تمام کرد !

در محل چو افتاد که ممد زاغی با اشرار درگیر شده و به داد دختر آسید اسماعیل رسیده ! خود ممد زاغی هم شغل جدیدش شده بود تعریف ماجرای بزن بزن کوچه سادات صفوی ها ! که البت هر بار به یک شکل تعریفش می کرد و هر دفعه این نزاع از نوبه قبل خطرناک تر و خونین تر میشد تا جاییکه دیگر یک قبضه اسلحه حسن موسی هم جایش را در ماجرا باز کرده بود . همین یک قلم کم بود که آسید اسماعیل هم روی منبر از ممد زاغی تقدیر و تشکر کند تا دیگر ممد زاغی رسما به صف مشروطه خواهان یا حزب جنگل بپیوندد ! :دی

همه می گفتند ممد زاغی سر به راه شده ، خود ممد زاغی پی برده بود که این حرفه جدیدش را بیشتر از قبلی می پسندد ! اما برای شکوفایی این فن جدیدی بزن بزن های قبل حتما لازم بودند !

سرتان را درد نیاورم ، سر به راه شدن ممد زاغی برای محل ما تنها به قیمت هدفمند شدن دعواهایش تمام شد نه کاهش آنها ! به این شکل که ممد زاغی یک عده از نوچه هایش را به شکل ساختگی سر گذر می گذاشت تا مزاحم نوامیس مردم شوند و بعد خودش با یک عده دیگر می پریدند وسط و دِ بزن !

تا احساس می کند ویتامین ممد زاغی از چو پیچه های ِ خاله زنکی محل کم شده دوباره تنور را داغ می کند! رحیم شیره ای میگفت از خود ممد زاغی شنیده تا یکی از این نوچه ها را شهید نکند ول کن نیست !

همان روز اول که همه از رشادت های ممد زاغی می گفتند ، خانجون خوب گفت که گفت : خر همان خر است فقط پالانش عوض شده ...