مردا دو دسته هستند یا زن ذلیل هستند یا زر میزنند زن ذلیل نیستند

Day 2,721, 03:10 Published in Iran Brazil by arash irani3

همه چیز از یه شات شروع شد



البته متهم بعدا اعتراف کرد جوانی و جهالت باعث سو تفاهم شد ولی خوب

خانمها هیچ چیز رو فراموش نمیکنند مخصوصا اگر به نغعشون باشه


حتی رستم بد بخت هم مشکل داشت

این که محسنه



زن ذلیلی اصلا چیز بدی نیست حتی تو دنیایه حیوانات هم هست این هم مدارکش

[img]http://s4.picofile.com/file/8186415976/zanzalil.JPG[/img]

البته محققان معنقدند که مشکل اصلی زور بازو نیست

چماق منطق خیلی محکمه



بس بهتره که خودش رو ناراحت نکنی و از همون اول این کاره باشی داداش

مثل این داداشمون از اولش راه درست رو رفته



خلاصه برایه شادی روح آخرین مرد محسن جان از خود گذشته صلوات بفرستید

صداش به واشنگتن برسه


این هم شعر ظنزی از جناب هالو بخونید و بخندید


من شنیدم که روی منبر شیخ

گفت با مردمان آباده:

هر که از همسرش بود راضی

بنشیند ، بقیه استاده



همه از جای خود بلند شدند

کاسب و کارمند و بازاری

یک نفر همچنان نشسته به جای

تکیه داده به کنج دیواری



گفت شیخ: آفرین به همسر تو

هستی از همسر خودت راضی!

مرد گفت: ای جناب شیخ اجل

ایکه با خویش رفته ای قاضی



زن من دوش هر دو پای مرا

زده از بیخ و بن قلم کرده

کمر و ران و ساق پاهایم

گشته خرد و خمیر و حلورده



عذر بنده موجه است ای شیخ

چون که پا در گچ است و بسته کمر

ور نه من اول از همه مردم

می پریدم ز جای همچو فنر


خب، تا این جای قضیه که یه داستان قدیمی بود و همه شنیده بودید. ولی این ماجرا ادامه داره. ادامه ای که در هیچ جا نخوندید:



خواب دیدم به روز رستاخیز

داد دستور حضرت داور

که تجمع کنند و صف بکشند

همه ی زن ذلیل ها یک ور



مردها جملگی روانه شدند

همه، جر یک نفر که مانده به جا

همچنان ایستاده بر جایش

بر و بر زل زده به چشم خدا



گفت ایزد به او که: ای مردک

تو کری؟ یا که زن ذلیل نه ای

یا چو ابلیس گشته ای یاغی

ملکی؟ جنی؟ آدمی؟ تو که یی؟



نکند تو همان کسی هستی

که به دنیا زنت شلت کرده

کنج مسجد نشسته می گفتی

کمر و پات گشته حلورده



مرد گفت: ای خدای بی همتا

من ندانم که آن که گویی کیست

پام سالم، ولی نمی دانم

معنی زن ذلیل بودن چیست



من بری هستم از چنین تهمت

من و ذی ذی؟ خدا چه می گویی؟

از گناه نکرده می پرسی؟

روز روشن گناه می شویی؟



تو خدایی و حکم تو واجب

کرده تسخیر عشق تو قلبم

لیک تا خانمم نده دستور

بنده از جای خود نمی جنبم