مختارالسلطنه
mamali aryaee
یه متن خوندم واسم جالب بود گفتم واسه شما هم بذارم شاید واسه شما هم جالب باشه
القصه
به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !
وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند!وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين......
Comments
aval 😃
تعداد 50 جنس با موفقیت به aligh1996 منتقل شد
mer30
🙂)))))))))))))
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
این داستان واقعیه و زمان کریم خان زند اتفاق افتاده
قبلا شنیده بودم خیلی گشتم دنبالش تا دقیق ترشو پیدا کنم ( اسم شخصی که این کارو کرده بودو میگم ) تا بالاخره یافتم
:دی
راضیم ازت :دی
خوبه مثه اولین نفری که یافت کرد بی لباس نپریدی وسط خیابون داد بزنی یافتممممممم یافتممممم :دی
خواستم این کارو بکنم ولی ترسیدم تو این سیاه زمستونی سرما بخورم رودستت بمونم
🙂
Voted
v
V
من الان ماستمو کیسه کردم 😐
من ماست چکیده (کیسه ای) دوست میدارم
ولی تورو بیشتر از اون دوست میدارم
Like
رای
رای
ساب 18
وت 11
حکایت جالی بود
چشات جالب میبینه
😉
حکایتی از سرزمین من
نوچ حکایتی از سرزمین ما
خداوند بیامرزادش
خدا رفتگان شماروهم بیامرزه
تو شادیاتون جبران کنیم
جالب بود
دکی چشات جالب میبینه
دمش گرم
دم شما هم گرم که تشریف آوردین
\o/
خیلی هم عالی
c v
جالب بود :دی
Voted
😁
v
[removed]
VoTe