وسط

Day 2,588, 00:24 Published in Iran Iran by dandeey
امروز یاد یه نوشته ی قدیمیم افتادم هیج ربطی به ارپ نداره صداتون در نیاد بخونید حوصله ندارم




تجربه ثابت کرده وقتی‌ زیپت بازه مردم شاداب تر به نظر میرسن، البته یه

چیز دیگرم ثابت کرده که



اصلا وسط جای خوبی‌ به نظر نمیاد ،آدم معذب ،احساس میکنی‌ دارن بهت تجاوز می‌کنن.



خوشبختانه من که توی تاکسی‌ نبودام ، اونم وسط ،اونم بین تو تا که دهناشون بوی سگ مرده بده و یهو تصمیم بگیرن



حوادث روز دنیار و به بوتهٔ نقد بکشن.



تًف بهت وسط ، احساس می‌کنم بازیگر فیلم پورنو شدم و دو تا گی‌ دارن گردنم و میخورن ،



الاناس که زیپ‌ام و باز کنم و ببینم اگه ... سر بالا بره قورباغهٔ دیوث بازم ابو عطا می‌خونه؟



ولی‌ نه زیپم که باز بود ،یادم باشه اینجاش و کات کنم ،



کیفم و باز کردم ، آره خودش ،اسلحه هارو دراوردم در حالی‌ که میذاشتم رو شقیقه‌هاشون تو چشم‌های دوتاشون خیره شده بودم که سمت چپی در هاله ای از ترس و ابهام گفت " چرا خزعبل می‌نویسی چه‌جوری امکان داره هم زمان تو چشم‌های دو نفر که تو دو سمت متفاوتن خیره بشی‌؟!"



حرف حق زد چون جوابی‌ نداشتم عصبانی تر شدم سیگار برگ و تف کردم و گفتم "جامعهِ به دو تا علاف بوگندو احتیاجی نداره

بوخش بوخش(صدای شلیک)

راننده که داشت از ترس کالبد تهی میکرد گفت "پسرم بهتر نبود میگفتی‌ ۲تا منتقد مسأئل سیاسی بوگندو؟!



نشونه گرفته و نگرفته سیگار برگ دومم تًف کردم و گفتم"نه چیز خاصی‌‌ام نگفتم" بوخش(صدای شلیک) ،



ماشین پره خون بود همهٔ خون‌ها جم شدن وسط لعنتی ، در حالی‌ که دیگه نمی‌تونستم نفس بکشم یاد زیپم افتادم



،بسته نمی‌شد تًف .
بوخش (صدای شلیک)