وزارت فرهنگ 3

Day 2,374, 11:40 Published in Iran Iran by LaWsH
آفرین جان آفرین پاک را
آنکه جان بخشید و ایمان خاک را

سلام عرض میکنم خدمت دوستای گلم

همون طور که قبلا اطلاع داده بودیم برنامه داشتیم یه سری مسابقات داستان نویسی و نقاشی داشته باشیم

متاسفانه فقط 2 تا کار بدست ما رسید
ولی گفتیم این کارا واقعا قشنگن و حالا اگه مسابقه هم برگزار نشه ارزش دیدن و خوندن رو دارن

باید دستانی سرد داشته باشی تا بفهمی چرا هر بار به نام او شروع میکنم
این بار هم به نام او، به نام دوست!

داستان از shayan RmZ


در شهری در جنوب ایران زندگی میکنی که شاهد آنی که بعد از 10 سال دانه های سفیدی از آسمان می آید که به دل زمین خوش مینشیند
.
.
.
تنها! در اتاقی که مال توست
دو در دارد و یک دیوارش تماما پنجره به بیرون
.
.
!!شادمانی
مثل همه ی مردمی که برف را دوباره ملاقات کرده اند

بیشتر و بیشتر آرزو میکنی
شهری سفید، که سال هاست به جز آخرین باری که در کودکی او را سفید دیدی، جز سیاهی رنگی به تن نداشته
.
.
نمیدانم چرا؟
ولی شب هنگام، همان برف سفید مشعوف کننده معنای سیاه زمستان را به تو نشان میدهد

سیگارکی بر لب، پشت دیوار شیشه ای اتاقت به بیرون مینگری

پشت پنجره ای مضطرب .. پریشان خاطر و نگران استاده ای

دیدم که به درختان سبز تشنه ای مینگریستی که صبح امروز به تمنای جرعه ای آب مشتاقانه چشم به راه برف خیس بودند و چه شادمان گذشت بر ایشان
و چه مبارک آمدنش


هنوز به روز بعد نکشیده


آرام تر میگویم تا بقیه نشنوند:


این درختان سفیـــد، کـمـــر شــکــســته اند!!!!


طراحی از IRTIGER




با تشکر

وزارت فرهنگ

روز 2374 ایران مجازی