قوانین برای همه

Day 2,772, 00:20 Published in Iran Serbia by SA33D ATRO

با سلام

اصولا تو این بازی ما از دو قانون پیروی میکنیم، یه عده خرن، یه عده گاون، یه عده هم میگن تو این دوتا دسته نیستن، ولی واقعا تو این دوتا دسته هستن من بهشون میگم قوانین این دست ها چطوری هست :

قانون گاو:

گاو سرشو می‌اندازه پایین و کار خودشو انجام می‌ده، کاری نداره کسی چی می‌گه! از شاخش هم استفاده نمی‌کنه، چون بهترین شاخ زن‌ها رفتن توی میدان گاو بازی و نابود شدند.
برای مثال شما قصد داری به عیادت کسی در بیمارستان بری، بهترین راه اینه که راه خودت را بگیری و مستقیم وارد بخش بشی و به کسی هم توجه نکنی، حالا مثلا اگر از نگهبان بپرسی که “الان ساعت ملاقات هست؟” یا اینکه “می‌تونم برم تو؟” اگر هیچ مشکلی هم وجود نداشته باشه نگهبانه برای اینکه قدرت خودشو بهت نشون بده جلوت را می‌گیره. این قانون در جاهایی که قوانین مسخره و دست و پا گیر داره هم کاربرد داره، یعنی خیلی موانع قانونی (یا بهتر بگم سنگ اندازی‌ها) در مرحله آغازین کارها بیشتر جلوه می‌کنند، وقتی شما بی توجه به همه‌ی آنها کارت را آغاز کردی، اکثر آنها خود به خود کنار می‌روند یا مجبور می شن خودشونو با شما وفق بدهند ....

قوانین خر:

قانون اول:
هر گاه خری در یک کنج مثلث و منبع غذا در کنج دیگری باشد،خر مورد نظر همیشه مسیری را طی می کند که از یک ضلع مثلث می گذرد.
...
نتیجه گیری: در دبیرستان می گفتند که این خر هم می فهمه که اون راه نزدیکتره، اما در اصل اینه که همیشه کوتاهترین راه، بهترین راه نیست و فقط خر کوتاهترین راه را انتخاب می کنه!!

قانون دوم:
هرگاه خری در فاصله مساوی بین دو منبع غذایی قرار گرفته باشد. آنقدر بین انتخاب نزدیکترین منبع تردید می کند و به سمت هیچکدام نمی رود تا از گرسنگی بمیرد.

نتیجه گیری: خیلی وقت ها تصمیم گیری بین دو یا چندگزینه در نتیجه عمل تاثیر چندانی نمی گذارد، پس تا فرصت نگذشته سریعتر تصمیم گیری کنیم.

قانون سوم:
هرگاه در مسیری دو خر از روبرو (شاخ به شاخ ) به یکدیگر برسند، و مسیر به قدری تنگ باشد که این دو باید کمی از وسط جاده کنار رفته ، به دیگری راه بدهند تا بتوانند رد شوند،هیچکدام از خرها از جای خود تکان نمی خورند.

نتیجه گیری: خیلی وقت ها برای رسیدن به نتیجه مطلوب بایستی به طرف مقابل امتیاز بدهید، به بازی «برد- برد» بیندیشیم.

چرا این قوانین رو گفتم ؟ چون خیلی ها جدیدا خر شدن، برای رسیدن به سری مقاصد کوتاه مدت دارن خریت خودشون رو بیشتر از قبل نمایان میکنن، ما خرها رو دوست داریم ولی خریت رو دوست نداریم، میگن ما خر نیستیم، ولی خریت که شاخ دم نداره در رفتار نماین میشه. احساس میکنن پشت هر چی که بشینن شاخن ولی یادشون رفته که میگن : خر همون خر فقط پالونش عوض شده.

ولی گاوهای عزیزمون، این دوستان همینطوری سرشون انداختن پایین دارن میرن، کاری هم به کسی ندارن نه شاخ میزنن نه دعوا میکنن نه چیزی، ولی این خرها هی میان تو گله اینا نتیجه که این گاوها قرار بخورن رو در کوتاه ترین مدت میخورن، ولی خب کسی نیست به این جماعت خران بگوید آقایون خر همیشه کوتاهترین راه، بهترین راه نیست !! یه عده از این خران خودشون رو هم فیلسوف و خودروشنفکر میدونن، ولی خب اگر با کپی پیست کردن پانویس های ویکیپدیا ما روشنفکر میشیم پس خوب خدا رو شکر من سردسته روشنفکرها هستم چون خیلی از مقالات کامل کردم !! 😁

«من در حقیقت یک آدم خیلی معمولی هستم. ده‌سال است که یک زن دارم و دو بچه که بسیار دوستشان دارم. من فکر می‌کنم آنقدر نقش آدم‌های عصبی یا فرهیخته یا روشنفکر را خوب بازی کرده‌ام که مردم گمان می‌کنند در زندگی واقعی نیز چنین هستم! (اما) درخانه واقعأ یک آبجوخورِ تلویزیون ‌نگاه‌کنِ تی‌شرت‌پوش هستم نه کسی که توی نخ کی‌یرکه گارد و اسپینوزا است!»

وودی آلن

اوه راستی قبل از اینکه مطلب رو تموم کنم، منم تو این دسته بندی هستم همه عالم تو این دسته بندی هستن.

و همچنین دلواپسان نیز به خود نگیرن 😃