...این مقاله چرندنامه ای بیش نیست
آورده اند که روزی شیخ العالمین، نگارنده مکاتب المعروف ارپابلیه عالم دیده عصا به دست گنده مکان دهر الزمان در اینترنت به طریق ایرپابلیک خیره می نگریست که ناگاه به هجویه ای رسید از مریدان عمام سوپر الاف التحیه که ناگذار به بیان مفهوم کلمه خواجه شد. پس همانا خشتک به دست مریدان را به صف کرد و به بیان مکر و حسد مرید عمام از منظر خود پرداخت همانا. ـ
شاه سلطان امپراطور سماخ دی گریت اول که به همراه لشکریون از کارزار سالامیس رهسوار بیت سلطان می بود سخنان شیخ بشنفت و شمشیر از نیام برکشیده در یک دم مریدان را متواری ساخته و بفرمود: تو را یک سخن بگویم؛ چه خوب که راستی آغاز کردی به کوه و بیابان برون روی به آن سخن که میان خلق راه نیست،ــ
لیکن هر کتیبه ای غیردولتی در این دیار زنبیلی از عمام نمایان باید باشد والا ابطر همی بود. ـ
:شیخ نگاهی اندر سفیه به سلطان کرد و قصد در کردن سخنی بس سنگین داشت که ناگاه خود مرید ظاهر گشته بگفت
مرا ای شیخ از تو رنجی نرسید و لکن مصیبتی از این بزرگتر چه باشد که جاهلی مرا بستاید و کار من او را پسندیده آید، ندانم که چه کار جاهلانه کرده ام که به طبع دست نوشت نزدیک بوده است و شما را خوش نیامده و سی دربند دایره کرده و مرا بگرخیدانیده ای، لیک نه ترس عصای شما مرا باشد نه فشاری از نداری تا به خشتک شما چشم بدوزیم
به این غم از آن است که هنوز نه اندرخم کوچه هم نیستیم که ملت ترینینگ گراندشان فول شود، سلوک ما همانا وزیر اسپممان داند و بس 😛
ـ
.و مریدان شیخ از میان جماعت اطراف کم کم بازگشته و بگریستند
~~~~
ايكه بودي دو سه مه پيش در اين ملك خراب
نان سنگك كه دگر پشمك و حلوا نشود (ایرج میرزا)ـ
~~~~
.نکته آنکه بینش این مکتوب همانا گسیخته از کتابتش باشد
http://www.aparat.com/v/F061Y
سخن فراوان است ليكن مجالی نیست
این عکس هم از مقاله مستان کپی کردم دگه دیروز روز بزرگداشت مولانابود 😛
Comments
aval 😃
هااا ؟؟؟
o_O
کی من ؟؟؟ 😐
v
v
v 🙂
V
v
شما فهمدیدید چی شد؟
آری
لعن الله
بر عمامان قلابی
همه از سماخیم و به سویه سماخ میرویم
آرش تو نمیخوای شیرینی بدی ؟؟ 😐
من که نفهمیدم ..... سماخ دی گریت اول .....چه کار به امام سوپر داشت......؟
سماخ دگریت اول در پی سرنگون ساختن عمام سوپر قلابی می باشد همانا 😛
v
جان خودم اگه فهمیده باشم چی شد 😐
فکر کردی فقط خودت نمیفهمی ما هم میتوانیم نفهمیم
🙂))))))))
زکی! من خودمم نفهمیدم 😃
روزی مریدان سر به کار خویش داشتند
که ناگهان شیخ از افق پدیدار گشت
.
همانا چیزی گفت اما مریدان متوجه نشدند
.
باری دیگر نیز به همین منوال گذشت
.
بار سوم همان حرف را زد
که ناگهان یکی از مریدان سرش را بلند کرد و
گفت:
what the fuck ya shaykh?!?
.
شیخ ضایع شد و در افق محو گشت
😐
همانا مقاله ای بس زیبا و پر محتوا بود
البته مخمان همی پوکید تا منظورش را دریافتیم:دی
😁
منظورش را درنيافتيم
همچنان در غيبت به سر مى بريم
:دى
اين هم شبحى بيش نيست كه كامنت مى ده و با نت رفقاشه:دى
[removed]
[removed]
[removed]
[removed]
من که حوصلم نکشید بخونم
خوب کاری کرد
o7 😃
مالک جووون ♥♥♥