زادروز فروغ بانوی شعر نوی پارسی

Day 1,865, 00:57 Published in Iran Netherlands by Lord.jax

امروز 8دی زادروز فروغ بانوی شعر نوی ایران زمین هستش به این بهانه یکی از شعرهای زیبای ایشون رو انتخاب کردم تا شما از خوندنش لذت ببرید

دوست داشتن

امشب از اسمان ديده ي تو

روي شعرم ستاره مي بارد

در سکوت سپيد کاغذها

پنجه هايم جرقه مي کارد

شعر ديوانه ي تب الودم

شرمگين از شيار حواهش ها

پيکرش دوباره مي سوزد

عطش جاودان اتش ها

اري اغاز دوست داشتن است

گرچه پايان کار نا پيداست

من به پايان دگر نينديشم

که همين دوست داشتن زيباست

از سياهي چرا حذر کردن

شب پر از قطره هاي الماس است

انچه از شب بجاي مي ماند

عطر سکر اور گل ياس است

اه بگذار گم شوم در تو

کس نيابد زمن نشانه ي من

روح سوزان اه مرطوبت

بوزد بر تن ترانه ي من

اه بگذار زين دريچه ي باز

خفته در پرنيان روياها

با پر روشني سفر گيرم

بگذرم از حصار دنياها

داني از زندگي چه مي خواهم

من تو باشم تو پاي تا سر تو

زندگي گر هزار باره بود

بار ديگر تو بار ديگر تو

انچه در من نهفته دريايي ست

کي توان نهفتنم باشد

با تو زين سهمگين طوفاني

کاش ياراي گفتنم باشد

بس که لبريزم از تو مي خواهم

بدوم در ميان صحرا ها

سر بکوبم به سنگ کوهستان

تن بکوبم به موج درياها

بس که لبريزم از تو مي خواهم

چون غباري ز خود فرو ريزم

زير پاي تو سر نهم ارام

به سبک سايه ي تو اويزم

اري اغاز دوست داشتن است

گرچه پايان راه نا پيداست

من به پايان دگر نينديشم

که همين دوست داشتن زيباست


این شعر رو هم به افتخار یکی از بهترین دوستام به مقاله اضافه میکنم

کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه ، چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ، شعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من ...
همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم
چهره تلخ زمستانی جوانی
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز بودم