زندگی نامه ورزشی اÙÂشینقÃ
KraljLicno
زندگÃ� �Å’ با مادرØ ®ÙˆØ§Ù†Ø ¯Ã™â€¡ ایراÙ� �€ ÛŒ Ùˆ باغبا Ù†ÛŒ آمریà ™Æ’ایی
به عنواà ™â€ اولی نپرسش از اÙÂشی٠†Ù‚طبی می‌à ™Â¾Ã˜Â±Ã˜Â³Ã›Å’Ù⠀¦ كه كجا Ùˆ در Ú†Ù‡ زمانی به دنیا آمد Ùˆ چرا از ایراÙ� �€ خارج شد Ùˆ او با آنلهجÙâ� ��¡ شیریÃ� �†Ø´ برای مانمی‌à šÂ¯Ã™Ë†Ã›Å’د:
«در بهمÙâ� �� سال 1343 به دنیا آمدم . راستش را بخواÙ� �€¡Ã›Å’د از خاطرÙâ� ��¦ رÙÂته كه در Ú†Ù‡ Ù…ØÂÙ„ÛÅ� �� به دنیا آمدم ØŒ نام مدرسÃ� �‡â€ŒØ§Ùâ� ��¦ هم یادم نیست. 13 ساله بودمà ˜Å’ در سال 1356ØŒ یك سال پیش از انقÙâ� ��žÃ˜Â§Ã˜Â¨ به همرا Ù‡ پدرم به كالی ÙÂرنی� �˜Â§ رÙÂتم. او زندگÃ� �Å’ جدیدÛ� �’ را در آمریà ™Æ’ا آغاز Ùˆ همسر جدیدÛ� �’ اختیؠ§Ã˜Â± كرده بود Ùˆ همیÙ� �€ امر باعث شد منهم با او به كالی ÙÂرنی� �˜Â§ بروم. در یك شهر كوچÙÆ� � در ØÂوالà ›Å’ لس‌Ø ¢Ù†Ø¬Ù„Ø ³ زندگÃ� �Œâ€ŒØ§Ù… را آغاز كردم.� �‚»
Ùˆ پس از آنبر اÙÂشی٠†Ù‚طبی Ú†Ù‡ گذشت؟
«اولی نماهââ� �¬Å’های ØÂضور در آنجا برایÙ� �€¦ سخت بود. زبانانگل یسی بلد نبودà ™â€¦ اما توانà ˜Â³Ã˜ÂªÃ™â€¦ در عرض سه ماه زبانانگل یسی را یاد بگیرÙ� �€¦Ã˜Å’ ضمناینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ هر روز صبؠÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž هم بازی می‌à ™Æ’ردم. ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž تو قلب Ùˆ خونن¦ بود، در ایراÙ� �€ هم بازی با بچهâ₠¬Å’Ù…ØÂÙ„� �¢â‚¬Å’ها یادم نمیâ⠂¬Å’رودØ Å’ هر روز ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž بازی می‌à ™Æ’ردیÙ� �€¦ Ùˆ علاق Ù‡ شدیدÛ� �’ به توپ Ùˆ تور داشتÙâ� ��¦. در هماÙâ� �� اواندر مدرسÃ� �‡ «جون� �›Å’وره� �˜Â§Ã›Å’سâ€Å� �هود» تØÂصیÙ� �€ž می‌à ™Æ’ردم Ùˆ توانà ˜Â³Ã˜ÂªÃ™â€¦ تیم ÙÂوتبØ� �§Ã™â€žÃ›Å’ در آنمدرسÃ� �‡ تشكیÃ� �„ بدهم .
ملیؠªÃ¢â‚¬Å’هاà ›Å’ مختل ÙÂÛŒ در آنمدرسÃ� �‡ تØÂصیÙ� �€ž می‌à ™Æ’ردنØ ¯ Ùˆ به همیÙ� �€ خاطر اعضاÛÅ� �� تیم ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž اینمدرسÃ� �‡ هم از كشورÃ� �‡Ø§ÛŒ مختل ٠بودنà ˜Â¯. چیزی كه یادم می‌à ˜Â¢Ã›Å’د اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ در آنجا با ÙÂردی آشنا شدم كه پدرش ایراÙ� �€ ÛŒ Ùˆ مادرØ ´ مصری بود. او معلÙâ� ��¦ مدرسÃ� �‡ ما بود Ùˆ یك مدرسÃ� �‡ ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž هم داشت. یك روز كه در ØÂال ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž بازی كردنبودمà ˜Å’ او را دیدم Ùˆ آنآشناÃ� �ŒÛŒ باعث شد روابؠ·Ã¢â‚¬Å’ماà ™â€ بیشتؠ± از گذشتÙâ� ��¡ شود، او مثل یك برادر بزرگ تر برای منشد Ùˆ مرا در مدرسÃ� �‡ ÙÂوتبØ� �§Ã™â€žÃ˜Â´ ثبت‌ نام كرد Ùˆ منزیرنà ˜Â¸Ã˜Â± او آموزà ˜Â´ دیدم. از هماÙâ� �� روزهà ˜Â§Ã›Å’ اول كه به اینشكل ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž را ادامÃ� �‡ دادمØ Å’ دلم می‌à ˜Â®Ã™Ë†Ã˜Â§Ã˜Â³Ã˜Âª علم ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž را یاد بگیرÙ� �€¦. دلم می‌à ˜Â®Ã™Ë†Ã˜Â§Ã˜Â³Ã˜Âª بیشتؠ± به جای اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž بازی كنم؊’ ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž آموزà ˜Â´ بدهم . ضمناینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ مدرسÃ� �‡ معروà ™ÂÛŒ هم داشتÛÅ� ��Ù…. در اینمدرسÃ� �‡ «جانویت» بازی می‌à ™Æ’رد، در ضمنبگویÃ� �… كه از اواسؠ· دهه Ù‡ÙÂتاÃ� �¯ میلؠ§Ã˜Â¯Ã›Å’ آمریà ™Æ’ایی‌ها به ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž رویâ€� �’ آوردÙ� �€ د Ùˆ به سرماÃ� �ŒÙ‡â€ŒÚ ¯Ã˜Â°Ã˜Â§Ã˜Â±Ã›Å’ پرداØÂ� �تند. هماÙâ� �� سالâ€� �’ها بود كه تیم ثروتÙ� �€¦Ã™â€ د كاسمà ™Ë†Ã˜Â³ آمریà ™Æ’ا، بازیÙ� �’نانÃ� �Å’ چونپلهØÅ� �� بكنââ‚� �ŒØ¨Ø§ÙˆØ¦ ر Ùˆ یوها نكرایÃ� � Ø±Ø§ به استخد ام خود درآوؠ±Ã˜Â¯Ã™â€¡ بود. در مدرسÃ� �‡ ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž ما هم بازیÙ� �’نانخوبی (نوجÙË� �اناÙâ€� �) از كشورÃ� �‡Ø§ÛŒ مكزی ك، ایراÙ� �€ ØŒ مصر، ژاپنÃ� �Å’ چینو Ø¢ÙÂریÙ ⯤ ØÂضور داشتÙâ� �� د. به همیÙ� �€ خاطر تیم ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž مدرسÃ� �‡ ما بینââ‚� �ŒØ§Ù„Ù…à ™â€žÃ™â€žÃ›Å’ شد Ùˆ در مسابÃ� �‚ات بینمدارØ ³ هم به مقاÙâ� ��¦ اول در كالی ÙÂرنی� �˜Â§ رسید. منآنزمانمربیà ¢â‚¬Å’شانبودم. اینروند ادامÃ� �‡ داشت تا اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ 17 ساله شدم.»
ØÂضور در دانشÚ ¯Ø§Ù‡
«در 17سالگà ›Å’ به دانشÚ ¯Ø§Ù‡ معروà ™Â «یو.سà ›Å’.ال» رÙÂتم كه دانشÚ ¯Ø§Ù‡ معتبØ ±ÛŒ است Ùˆ به نوعی معروà ™Â‌تریندانشÚ ¯Ø§Ù‡ كشور آمریà ™Æ’است Ùˆ آنسال (1981) سی هزار دانشØ ¬Ùˆ داشت. به آنجا كه رÙÂتمÃ� �Å’ خیلی سریع به عضویØ ª تیم دانشÚ ¯Ø§Ù‡ آنجا درآمØ ¯Ù… Ùˆ تنها ایراÙ� �€ ÛŒ تیم ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž آنجا بودم. كوچÙÆ� �‌اندام بودم برعكؠ³ دیگر بازیÙ� �’نانكه از انداÃ� �…‌ تنون¦Ã™â€ دی برخوؠ±Ã˜Â¯Ã˜Â§Ã˜Â± بودنà ˜Â¯. مربی آلما Ù†ÛŒ داشتÛÅ� ��Ù… كه نامش «زیگ ایشلà ›Å’د» بود Ùˆ بعدهØ § مربی تیم جوانà ˜Â§Ã™â€ آمریà ™Æ’ا شد Ùˆ همچÙ †ÛŒÙ†Ù¾Ù†Ø¬ سال رهبرÃ� �Å’ تیم گالكà ˜Â³Ã›Å’ لس‌Ø ¢Ù†Ø¬Ù„Ø ³ را برعهØ ¯Ù‡ گرÙÂت. او ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž را خیلی خوب می‌à ˜Â´Ã™â€ اخؠª Ùˆ منالÙÂبÃ� �§ÛŒ ØÂرÙÂÙ‡Ã� �€ŒØ§ÛŒ ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž را از او آموخà ˜ÂªÃ™â€¦...»
Ùˆ نقش خانوà ˜Â§Ã˜Â¯Ã™â€¡Ã˜â€º آیا مخال ٠بودنà ˜Â¯ یا مواÙÂ� �™â€šÃ˜Å¸
پدر Ùˆ مادرØ ®ÙˆØ§Ù†Ø ¯Ã™â€¡Ã¢â‚¬Å’ام به تشویÃ� �‚ منپرداØÂ� �تند، به خصوص مادرØ ®ÙˆØ§Ù†Ø ¯Ã™â€¡Ã¢â‚¬Å’ام كه برایÙ� �€¦ خیلی زØÂمت كشید Ùˆ در شكلââ‚� �ŒÚ¯ÛŒØ±ÛÅ� �� شخصیؠª اجتمØ §Ø¹ÛŒâ€Œà ˜Â§Ã™â€¦ خیلی به منكمك كرد. او در ایراÙ� �€ دنداÃ� �â€ Ã™Â¾Ã˜Â²Ã˜Â´Ã™Æ ’ بود.
Ùˆ شغل پدر را Ù†Ú¯ÙÂتÃ� ��ŒØ¯ØŸ
پدرم در ایراÙ� �€ معلÙâ� ��¦ بود. آنها مثل مندر ابتدا ÛŒ ØÂضور در آمریà ™Æ’ا مشكنžÃ˜Â§Ã˜ÂªÃ›Å’ داشتÙâ� �� د Ùˆ از طرÙÂÛŒ باید ØÂواس شانبه منهم می‌à ˜Â¨Ã™Ë†Ã˜Â¯ چرا كه سنین13 تا18 سالگÃ� �Å’ برای شكلââ‚� �ŒÚ¯ÛŒØ±ÛÅ� �� شخصیؠª یك ÙÂرد خیلی مهم است Ùˆ آموزà ˜Â´ باید درست باشد. از طرÙÂÛŒ پول زیادÛ� �’ هم نداشتÙâ� �� د كه امكاà ™â€ ات زیادÛ� �’ در اختیؠ§Ã˜Â±Ã™â€¦ بگذار ند اما تمام تلاش شانرا كردنà ˜Â¯ كه منبه شكل ØÂرÙÂÙ‡Ã� �€ŒØ§ÛŒ ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž را ادامÃ� �‡ بدهم .
به طور ØÂتم تلاش زیادÛ� �’ كردی. همیÙ� �€ ‌طور است؟
از كودكà ›Å’ Ùˆ بعد هم نوجو انی سعیâ€Å� ��ام همیؠ´Ã™â€¡ اینبود كه روی پای خودم بایسؠªÃ™â€¦. از هماÙâ� �� روزهà ˜Â§Ã›Å’ ابتدا یی ØÂضور در آمریà ™Æ’ا، با اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ در دبیرؠ³Ã˜ÂªÃ˜Â§Ã™â€ تØÂصیÙ� �€ž می‌à ™Æ’ردم Ùˆ ÙÂوتبØ� �§Ã™â€ž هم بازی می‌à ™Æ’ردم، دلم نمی‌à ˜Â®Ã™Ë†Ã˜Â§Ã˜Â³Ã˜Âª پدرم را اذیت كنم Ùˆ او بیش از ØÂد برایÙ� �€¦ خرج كند. درك می‌à ™Æ’ردم كه زندگÃ� �Å’ در غربت سخت است Ùˆ منهم باید به عنواà ™â€ یك عضو از خانوà ˜Â§Ã˜Â¯Ã™â€¡Ã˜Å’ خرج خودم را دربیؠ§Ã™Ë†Ã˜Â±Ã™â€¦. شاید باورؠªÃ˜Â§Ã™â€ نشودà ˜Å’ مدتی روزنà ˜Â§Ã™â€¦Ã™â€¡Ã¢â‚� �ŒÙÂروØÂ� �ÛŒ می‌à ™Æ’ردم، مدتی هم در خانه مردم باغبا Ù†ÛŒ می‌à ™Æ’ردم تا درآمØ ¯ كمی برای خودم داشتÙâ� ��¡ باشم Ùˆ ØÂداقÃ� �„ خرج خودم را دربیؠ§Ã™Ë†Ã˜Â±Ã™â€¦. اینچیزÙâ€� �ا را برای شما بازگÙË� �� كردم كه بگویÃ� �… زØÂمت كشیدÃ� �… تا به اینجà ˜Â§ رسیدÙ� �€¦. از بچگی برای منهمه چیز مهیؠ§ نبود. از هماÙâ� �� دوراÙ� �€ سعی كردم خوØÂ
Comments