زندگی نامه ورزشی افشین Ù‚Ã

Day 97, 05:47 Published in Iran Bosnia and Herzegovina by KraljLicno


زندگÃ� �Å’ با مادرØ ®ÙˆØ§Ù†Ø ¯Ã™â€¡ ایراÙ� �€ Ã›Å’ Ùˆ باغبا Ù†ÛŒ آمریà ™Æ’ایی
به عنواà ™â€  اولی Ù† پرسش از افشیÙ † قطبی می‌à ™Â¾Ã˜Â±Ã˜Â³Ã›Å’Ù⠀¦ كه كجا Ùˆ در Ú†Ù‡ زمان ÛŒ به دنیا آمد Ùˆ چرا از ایراÙ� �€  خارج شد Ùˆ او با آن لهجÙâ� ��¡ شیریÃ� �†Ø´ برای مان می‌à šÂ¯Ã™Ë†Ã›Å’د:
«در بهمÙâ� ��  سال 1343 به دنیا آمدم . راستش را بخواÙ� �€¡Ã›Å’د از خاطرÙâ� ��¦ رفته كه در Ú†Ù‡ محلÛÅ� �� به دنیا آمدم ØŒ نام مدرسÃ� �‡â€ŒØ§Ùâ� ��¦ هم یادم نیست. 13 ساله بودمà ˜Å’ در سال 1356ØŒ یك سال پیش از انقÙâ� ��žÃ˜Â§Ã˜Â¨ به همرا Ù‡ پدرم به كالی فرنی� �˜Â§ رفتم. او زندگÃ� �Å’ جدیدÛ� �’ را در آمریà ™Æ’ا آغاز Ùˆ همسر جدیدÛ� �’ اختیؠ§Ã˜Â± كرده بود Ùˆ همیÙ� �€  امر باعث شد من هم با او به كالی فرنی� �˜Â§ بروم. در یك شهر كوچÙÆ� � در حوالà ›Å’ لس‌Ø ¢Ù†Ø¬Ù„Ø ³ زندگÃ� �Œâ€ŒØ§Ù… را آغاز كردم.� �‚»

Ùˆ پس از آن بر افشی٠† قطبی Ú†Ù‡ گذشت؟

«اولی Ù† ماهââ� �¬Å’های حضور در آن جا برایÙ� �€¦ سخت بود. زبان انگل یسی بلد نبودà ™â€¦ اما توانà ˜Â³Ã˜ÂªÃ™â€¦ در عرض سه ماه زبان انگل یسی را یاد بگیرÙ� �€¦Ã˜Å’ ضمن اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ هر روز صبح فوتبØ� �§Ã™â€ž هم بازی می‌à ™Æ’ردم. فوتبØ� �§Ã™â€ž تو قلب Ùˆ خونن¦ بود، در ایراÙ� �€  هم بازی با بچهâ₠¬Å’محل� �¢â‚¬Å’ها یادم نمیâ⠂¬Å’رودØ Å’ هر روز فوتبØ� �§Ã™â€ž بازی می‌à ™Æ’ردیÙ� �€¦ Ùˆ علاق Ù‡ شدیدÛ� �’ به توپ Ùˆ تور داشتÙâ� ��¦. در هماÙâ� ��  اوان در مدرسÃ� �‡ «جون� �›Å’وره� �˜Â§Ã›Å’سâ€Å� �هود» تحصیÙ� �€ž می‌à ™Æ’ردم Ùˆ توانà ˜Â³Ã˜ÂªÃ™â€¦ تیم فوتبØ� �§Ã™â€žÃ›Å’ در آن مدرسÃ� �‡ تشكیÃ� �„ بدهم .
ملیؠªÃ¢â‚¬Å’هاà ›Å’ مختل فی در آن مدرسÃ� �‡ تحصیÙ� �€ž می‌à ™Æ’ردنØ ¯ Ùˆ به همیÙ� �€  خاطر اعضاÛÅ� �� تیم فوتبØ� �§Ã™â€ž این مدرسÃ� �‡ هم از كشورÃ� �‡Ø§ÛŒ مختل ف بودنà ˜Â¯. چیزی كه یادم می‌à ˜Â¢Ã›Å’د اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ در آن جا با فردی آشنا شدم كه پدرش ایراÙ� �€ Ã›Å’ Ùˆ مادرØ ´ مصری بود. او معلÙâ� ��¦ مدرسÃ� �‡ ما بود Ùˆ یك مدرسÃ� �‡ فوتبØ� �§Ã™â€ž هم داشت. یك روز كه در حال فوتبØ� �§Ã™â€ž بازی كردن بودمà ˜Å’ او را دیدم Ùˆ آن آشناÃ� �ŒÛŒ باعث شد روابؠ·Ã¢â‚¬Å’ماà ™â€  بیشتؠ± از گذشتÙâ� ��¡ شود، او مثل یك برادر بزرگ تر برای من شد Ùˆ مرا در مدرسÃ� �‡ فوتبØ� �§Ã™â€žÃ˜Â´ ثبت‌ نام كرد Ùˆ من زیرنà ˜Â¸Ã˜Â± او آموزà ˜Â´ دیدم. از هماÙâ� ��  روزهà ˜Â§Ã›Å’ اول كه به این شكل فوتبØ� �§Ã™â€ž را ادامÃ� �‡ دادمØ Å’ دلم می‌à ˜Â®Ã™Ë†Ã˜Â§Ã˜Â³Ã˜Âª علم فوتبØ� �§Ã™â€ž را یاد بگیرÙ� �€¦. دلم می‌à ˜Â®Ã™Ë†Ã˜Â§Ã˜Â³Ã˜Âª بیشتؠ± به جای اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ فوتبØ� �§Ã™â€ž بازی كنم؊’ فوتبØ� �§Ã™â€ž آموزà ˜Â´ بدهم . ضمن اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ مدرسÃ� �‡ معروà ™ÂÃ›Å’ هم داشتÛÅ� ��Ù…. در این مدرسÃ� �‡ «جان ویت» بازی می‌à ™Æ’رد، در ضمن بگویÃ� �… كه از اواسؠ· دهه هفتاÃ� �¯ میلؠ§Ã˜Â¯Ã›Å’ آمریà ™Æ’ایی‌ها به فوتبØ� �§Ã™â€ž رویâ€� �’ آوردÙ� �€ Ã˜Â¯ Ùˆ به سرماÃ� �ŒÙ‡â€ŒÚ ¯Ã˜Â°Ã˜Â§Ã˜Â±Ã›Å’ پرداØÂ� �تند. هماÙâ� ��  سالâ€� �’ها بود كه تیم ثروتÙ� �€¦Ã™â€ Ã˜Â¯ كاسمà ™Ë†Ã˜Â³ آمریà ™Æ’ا، بازیÙ� �’نانÃ� �Å’ چون پلهØÅ� �� بكنââ‚� �ŒØ¨Ø§ÙˆØ¦ ر Ùˆ یوها Ù† كرایÃ� � را به استخد ام خود درآوؠ±Ã˜Â¯Ã™â€¡ بود. در مدرسÃ� �‡ فوتبØ� �§Ã™â€ž ما هم بازیÙ� �’نان خوبی (نوجÙË� �اناÙâ€� �) از كشورÃ� �‡Ø§ÛŒ مكزی ك، ایراÙ� �€ Ã˜Å’ مصر، ژاپنÃ� �Å’ چین Ùˆ آفریÙ ⯤ حضور داشتÙâ� �� Ã˜Â¯. به همیÙ� �€  خاطر تیم فوتبØ� �§Ã™â€ž مدرسÃ� �‡ ما بینââ‚� �ŒØ§Ù„Ù…à ™â€žÃ™â€žÃ›Å’ شد Ùˆ در مسابÃ� �‚ات بین مدارØ ³ هم به مقاÙâ� ��¦ اول در كالی فرنی� �˜Â§ رسید. من آن زمان مربیà ¢â‚¬Å’شان  بودم. این روند ادامÃ� �‡ داشت تا اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ 17 ساله شدم.»




حضور در Ø¯Ø§Ù†Ø´Ú ¯Ø§Ù‡
«در 17سالگà ›Å’ به دانشÚ ¯Ø§Ù‡ معروà ™Â «یو.سà ›Å’.ال» رفتم كه دانشÚ ¯Ø§Ù‡ معتبØ ±ÛŒ است Ùˆ به نوعی معروà ™ÂÃ¢â‚¬Å’ترین دانشÚ ¯Ø§Ù‡ كشور آمریà ™Æ’است Ùˆ آن سال (1981) سی هزار دانشØ ¬Ùˆ داشت. به آن جا كه رفتمÃ� �Å’ خیلی سریع به عضویØ ª تیم دانشÚ ¯Ø§Ù‡ آن جا درآمØ ¯Ù… Ùˆ تنها ایراÙ� �€ Ã›Å’ تیم فوتبØ� �§Ã™â€ž آن جا بودم. كوچÙÆ� �‌اندام بودم برعكؠ³ دیگر بازیÙ� �’نان كه از انداÃ� �…‌ تنون¦Ã™â€ Ã˜Â¯Ã›Å’ برخوؠ±Ã˜Â¯Ã˜Â§Ã˜Â± بودنà ˜Â¯. مربی آلما Ù†ÛŒ داشتÛÅ� ��Ù… كه نامش «زیگ ایشلà ›Å’د» بود Ùˆ بعدهØ § مربی تیم جوانà ˜Â§Ã™â€  آمریà ™Æ’ا شد Ùˆ همچÙ †ÛŒÙ† پنج سال رهبرÃ� �Å’ تیم گالكà ˜Â³Ã›Å’ لس‌Ø ¢Ù†Ø¬Ù„Ø ³ را برعهØ ¯Ù‡ گرفت. او فوتبØ� �§Ã™â€ž را خیلی خوب می‌à ˜Â´Ã™â€ Ã˜Â§Ã˜Â®Ã˜Â ª Ùˆ من الفبÃ� �§ÛŒ حرفهÃ� �€ŒØ§ÛŒ فوتبØ� �§Ã™â€ž را از او آموخà ˜ÂªÃ™â€¦...»

Ùˆ نقش خانوà ˜Â§Ã˜Â¯Ã™â€¡Ã˜â€º آیا مخال ف بودنà ˜Â¯ یا مواف� �™â€šÃ˜Å¸
پدر Ùˆ مادرØ ®ÙˆØ§Ù†Ø ¯Ã™â€¡Ã¢â‚¬Å’ام به تشویÃ� �‚ من پرداØÂ� �تند، به خصوص مادرØ ®ÙˆØ§Ù†Ø ¯Ã™â€¡Ã¢â‚¬Å’ام كه برایÙ� �€¦ خیلی زحمت كشید Ùˆ در شكلââ‚� �ŒÚ¯ÛŒØ±ÛÅ� �� شخصیؠª اجتمØ §Ø¹ÛŒâ€Œà ˜Â§Ã™â€¦ خیلی به من كمك كرد. او در ایراÙ� �€  دنداÃ� �â€ Ã™Â¾Ã˜Â²Ã˜Â´Ã™Æ ’ بود.

Ùˆ شغل پدر را نگفت� ��ŒØ¯ØŸ
پدرم در ایراÙ� �€  معلÙâ� ��¦ بود. آنها مثل من در ابتدا ÛŒ حضور در آمریà ™Æ’ا مشكنžÃ˜Â§Ã˜ÂªÃ›Å’ داشتÙâ� �� Ã˜Â¯ Ùˆ از طرفی باید حواس شان به من هم می‌à ˜Â¨Ã™Ë†Ã˜Â¯ چرا كه سنین  13 تا18 سالگÃ� �Å’ برای شكلââ‚� �ŒÚ¯ÛŒØ±ÛÅ� �� شخصیؠª یك فرد خیلی مهم است Ùˆ آموزà ˜Â´ باید درست باشد. از طرفی پول زیادÛ� �’ هم نداشتÙâ� �� Ã˜Â¯ كه امكاà ™â€ Ã˜Â§Ã˜Âª زیادÛ� �’ در اختیؠ§Ã˜Â±Ã™â€¦ بگذار ند اما تمام تلاش شان را كردنà ˜Â¯ كه من به شكل حرفهÃ� �€ŒØ§ÛŒ فوتبØ� �§Ã™â€ž را ادامÃ� �‡ بدهم .

به طور حتم تلاش زیادÛ� �’ كردی. همیÙ� �€ Ã¢â‚¬Å’طور است؟
از كودكà ›Å’ Ùˆ بعد هم نوجو انی سعیâ€Å� ��ام همیؠ´Ã™â€¡ این بود كه روی پای خودم بایسؠªÃ™â€¦. از هماÙâ� ��  روزهà ˜Â§Ã›Å’ ابتدا یی حضور در آمریà ™Æ’ا، با اینââ‚� �ŒÙƒÙ‡ در دبیرؠ³Ã˜ÂªÃ˜Â§Ã™â€  تحصیÙ� �€ž می‌à ™Æ’ردم Ùˆ فوتبØ� �§Ã™â€ž هم بازی می‌à ™Æ’ردم، دلم نمی‌à ˜Â®Ã™Ë†Ã˜Â§Ã˜Â³Ã˜Âª پدرم را اذیت كنم Ùˆ او بیش از حد برایÙ� �€¦ خرج كند. درك می‌à ™Æ’ردم كه زندگÃ� �Å’ در غربت سخت است Ùˆ من هم باید به عنواà ™â€  یك عضو از خانوà ˜Â§Ã˜Â¯Ã™â€¡Ã˜Å’ خرج خودم را دربیؠ§Ã™Ë†Ã˜Â±Ã™â€¦. شاید باورؠªÃ˜Â§Ã™â€  نشودà ˜Å’ مدتی روزنà ˜Â§Ã™â€¦Ã™â€¡Ã¢â‚� �ŒÙØ±ÙˆØÂ� �ÛŒ می‌à ™Æ’ردم، مدتی هم در خانه مردم باغبا Ù†ÛŒ می‌à ™Æ’ردم تا درآمØ ¯ كمی برای خودم داشتÙâ� ��¡ باشم Ùˆ حداقÃ� �„ خرج خودم را دربیؠ§Ã™Ë†Ã˜Â±Ã™â€¦. این چیزÙâ€� �ا را برای شما بازگÙË� �� كردم كه بگویÃ� �… زحمت كشیدÃ� �… تا به اینجà ˜Â§ رسیدÙ� �€¦. از بچگی برای من همه چیز مهیؠ§ نبود. از هماÙâ� ��  دوراÙ� �€  سعی كردم خوØÂ