اسکل VS شنغل

Day 2,746, 16:53 Published in Iran Iran by PIER5362


بازم سلام به تمام گوسفند ها بز ها و بربکس اهل طویله
خوبید ؟ خوشید ؟ سلامتید ؟
نه ؟
به درک




نه ببخشید چیزه
اااااااااااا چرااااااااااا ؟ چی شده مگه ؟
نامردا همرو کشتن ؟


ای مرتیکه های بوووووووووووووققققققققققق

خب اینا به کنار

داستان مقاله چی شد
آهان




این دعوا ها رو که می بینم یاد یه جریان جلب افتادم
گفتم براتون بگم یکم ملتفت ماجرا بشید




شما فکر کن توی یه جزیره دور افتاده چند نفر نجات پیدا کردن
یه نفرشون خیلی آدم با عشقیه
این رفیق میره چندتا چوب جمع می کنه دور هم و ادای اینایی که دارن آتیش درست می کنند رو در میاره
حالا این میون یه مقدارم جو میده به اون ملت در صحنه




حالا شما تصور کن ماجرا رو که آتیشی در کار نیست این دوستمونم هی جو میده



- ااااااااااا داره روشن میشه ممد بیا اینو فوتش کن روشن شه
+ ممد فووووووووووتتتتتتتتتتتتتتتتت فوووووووووتتتتتتتتت
- رضا یه زره شاخ و برگ بیار بدو لامصب
+ رضا بدو بدو داره عین اسب شاخ و برگ جمع می کنه
- د جعفر چیز گشاد پاشو کمک کن وگرنه شب از سرما می میریم




حالا تا اینجای داستان ملت جو گیر در صحنه مشغول فوت کردن و روشن کردن آتش مجازی هستن که این رفقمون مثلاً به پا کرده و این رفیقمونم کم کم خودشو می کشه کنار و به ملت درصحنه نگاه می کنه که چجوری آتیش مجازی رو روشن می کنند مثلاً



و اما ادامه ماجرا



رضا میگه : د جعفر بوق کش گمشو کنار فیلان ممد باد کرد بس که فوت کرد گمشو کنار بزار باد بیاد دیگه
جعفر : مرتیکه بوق کش من دارم برای فیلان عمم شاخ و برگ جمع می کنم ؟
رضا : نه عزیز بوقی من تو داری برای حفظ بوقت از سرما تلاش می کنی نصف شبی که فیلان جات یخ بست حالیت می کنم
ممد : د بوق کشا خفه شین یه زره کمک کنین پس چرا این بوققققق کش روشن نمیشه




و اما این میون رفیقمون وایستاده کنار و دلشو گرفته و داره از خده می میره
هرز چند گاهیم میاد فاز میده که شما هنوز نتونستین یه آتیشو روشنش کنید
کلی من سعی کردم تا تونستم این آتیشو جورش کنم




حالا شما پیدا کنید سن پرتقال فروش را


طبق معمول
اسپم آزاد
حرف مفت سراسری
بقیشم پیام نوری
سهمیه ای چیزی