سماق چه فرمود؟

Day 2,838, 13:04 Published in Iran Iran by k.a.r.o.b.i

در روايت آمده كه:
سماق به بازار برفت و به راست و چپ نظر انداخت و مستقيم برفت. چنان برفت كه محكم به يك تانك فروش برخورد كرد. گفت: آهاى پدرسوخته، تو غلط مى كنى واى ميسي سر راه من تا باهات برخورد كنم. الان چنان باهات برخورد مى كنم كه از برخورد اول شديد تر
تانك فروش گفت: يا سماق! اندكى آهسته تر بازگوى تا بفهميم چه مى نالى، اى اعليحضرت

سماق گفت: هزار تانك مفت مرا ده

تانكر (تانك فروش) گفت: از بهر خداى، اين چه معاملت است؟

سماق پاسخ داد: فردا پس فردا همى تورنمتى است بس عظيم كه وينر تيكز ايت آل.
تانك چنان گران شود كه من به ديكتاتورى نايل گردم

چون معاملت انجام شد و سماق از ان حالت باز بشد، تانك ها را در انبار همى احتكار بنمود، تا روز گرانى و قحطى به فروش همى گذارد.
روز اول، سماق طمع بسيار بنمود و نفروخت. روز دوم هم ايضا. ليك روز سيم ككيان، چنان قيمت ها را پايين كشيد كه بى ناموسى هاى بسيار از آن مستوجب بگرديد. پس سماق فرمود: هركه از اين ملعون تانك بخرد، بر من است و با من نيست. بعدها اين جمله را اديت بنمود و به من داد تا از آن بس محافظت كنم.

آرش ايرانى كه از فاصله نه اندك شاهد اين بى ناموسى ها بود و نمى توانست بشنود به علت فاصله بسيار، چنين شنيد كه اعلى حضرت گفته: هركه تانك هاى اين محبوب را بخرد با من است و بى من نيست و در روز قيامت برمن وارد مى شود. اين تيكه آخر را انصافا چاخان بنمود 😃