last article حکایات و روایات

Day 2,475, 12:06 Published in Iran Iran by drmorteza

واعظي بر منبر سخن مي گفت. شخصي از مجلسيان سخت گريه مي كرد. واعظ
گفت: اي مجلسيان صدق از اين مرد بياموزيد كه اين همه گريه به سوز
مي كند. مرد برخاست و گفت: مولانا من نميدانم كه چه ميگوئي اما من بزكي
سرخ داشتم ريشش به ريش تو مي ماند در اين دو روز سقط شد هر گاه كه تو
ريش ميجنباني مرا از آن بزک ياد مي آيد گريه بر من غالب مي شود.
" رساله دلگشا - حکایات فارسی - عبید زاکانی "



زن: خبر خوب! من حامله هستم، تو بالاخره پدر شدی !
مرد: چمدانت را ببند، همين حالا و براي هميشه از اينجا برو !
زن: چرا؟!
مرد: من دو سال قبل بدون اين كه به كسي بگويم، عمل وازكتومي انجام دادم!
زن (با گريه و جيغ): اگر به من توجه مي‌كردي، اين اتفاق هرگز رخ نميداد، من تمام اين مدت با پسرخاله‌ام مي‌خوابيدم چون تو هميشه منشی هاي شركت را بيش‌تر از همسرت دوست داشتي، بزرگ‌ترين دروغت هم اين بود كه بهم گفتي عاشقم هستی !!!
مرد: نه!
بزرگ‌ترين دروغم اين بود كه گفتم عمل وازكتومي داشته‌ام !!!
😁))


اگر می خواهی ترکم کنی
لبخند را فراموش نکن
کلاه می تواند از یادت رود
دستکش، دفترچه ی تلفنت
هر آن چیزی که باید دنبالش برگردی
و ناگهان در برگشت، گریانم می بینی
و ترکم نمی کنی

اگر می خواهی بمانی
لبخندت را فراموش نکن
حق داری زادروزم را از یاد ببری
و مکان اولین بوسه مان
و دلیل اولین دعوای مان
اما اگر می خواهی بمانی
آه نکش
لبخند بزن

بمان ..

- هالینا پوشویاتووسکا


یک طلبه ای تازه لیسانس آخوندی گرفته بود و برای اولین بار بایستی توی مسجدی روضه می خواند. ولی از آنجایی که خیلی ترسیده بود و عصبی شده بود، زبانش بند آمد و نتوانست حتی یک کلمه بیان کند یک آخوند کهنه کار که آن صحنه را دید، سعی کرد که همکار جدیدش را راهنمایی کند. به او گفت : بار بعد، قبل از روضه خوانی، چند قطره ویسکی توی یک لیوان آب بریز و بنوش تا ترست از بین برود ..
طلبه هم جمعه بعدی همین کار را کرد
و روضه خیلی گرم شد.
روز بعد نامه ای از طرف همان آخوندی که نصیحت کرده بود به دست طلبه رسید. توی آن نوشته شده بود :
برادر جمعه بعدی چند قطره ویسکی توی یک لیوان آب بریز، نه چند قطره آب توی یک بطری ویسکی.
ضمناً مایلم بهت بگویم که
ـ لازم نیست عمامه ات را دور کمرت ببندی
اینجوری عکس امام را جلوی مردم ماچ نکن، برات حرف در می آرند-
ـ ده فرمان موسی واقعاً 10 تا بودند، نه 12 تا. 12 تعداد امامان است، نه 11 تا. 11 نفرتعداد بازیکنان تیم فوتبال است و نفر دوازدهم داور نامیده می شود، نه امام زمان
وقتی راجع به پیغمبر صحبت می کنی، بگو محمد (ص) و دوازده امام، نگو محمد وتیمش
ـ اسم یزید، واقعاً یزید بوده است، نگو «اون مادر قحبه» جلوی خواهران
ـوقتی راجع به نایب امام زمان صحبت می کنی، بگو امام، نگو پدر خوانده ، پدر خوانده مافیایی بوده است
ـ بن لادن اصلاً ربطی به ضربت خوردن حضرت علی نداشت و جورج بوش اصلاً در جنگ کربلا شرکت نکرده بود
عیسی تیرباران نشد، به صلیب کشیده شد-
پایتخت عراق، بغداد است، نه نیویورک-
گلاب برای خوش بو کردن است، نه برای خنک کردن عرقهای گردنت-
خرماهایی که آنجا بود مزۀ ویسکی نبود -
گناهکاران به جهنم می روند، نه به قزوین
ـامام علی در هیچ مسابقات جهانی شمشیربازی شرکت نکرد و هیچوقت قهرمان المپیک نبود برای مردم خالی نبند
عایشه زن پیغمبر بود، نه نوه اش-
حضرت محمد بیسواد بود. نه شطرنج بازی می کرد و نه اینترنت داشت. آیه های قرآن توسط یاهو مسنجر به او وحی نمی شد
ـروضه خوانی بصورت نشسته اجرا می شود چرا روی قالی دراز کشیده بودی؟
ـ اون پیرمردی که با انگشت بهش اشاره کردی و گفتی اون بچه باز است، من بودم
ـ درپایان روضه خوانی، مردم را وادار کن که صلوات بفرستند. به آنها نگو گور پدرهمتون
خلاصه برادر خیلی خراب کردی. والسلام

شرمنده به خاطر اسپم پراکنی
دی: