دروغی دوباره با نام 300

Day 2,309, 07:33 Published in Iran Iran by Alain Delon0098

با سلام به ایران و ایرانی

بگویید این جمله در گوش باد *** چو ایران نباشد تن من مباد




300 : خیزش امپراطوری
300: Rise of an Empire
یک فیلم فانتزی، اکشن آمریکایی است که دنباله فیلم ۳۰۰ است و با تاثیر از کتاب مصور ۳۰۰ و بر اساس کتاب مصوری به نام خشایارشا به نویسندگی فرانک میلر ساخته شده است
خلاصه داستان
داستان فیلم روایت‌گر نبرد آرتمیزیوم بین سپاهیان لشکر خشایارشا به فرماندهی آرتمیس و سپاهیان لشکر تمیستوکل می‌باشد.همچنین بخش‌هایی از فیلم متمرکز نبرد سالامیس و فتح آتن بوسیلهٔ سپاه ایران به پادشاهی خشایارشا و بخش‌هایی متمرکز اتفاقات نبرد ماراتون و حمله داریوش بزرگ به یونان خواهد بود. در این فیلم به نقش آرتمیس که فرمانده و متحد خشایارشا در این نبردها است توجه شده است
نقش‌ها

سالیوان استیپلتن در نقش (تمیستوکل): فرمانده آتنی‌ها
اوا گرین در نقش (آرتمیس یکم کاریا): ملکهٔ هالیکارناس در کاریا، و فرماندهٔ نیروی دریایی ایران در نبردهای آرتمیزیوم و سالامیس
رودریگو سانتورو در نقش (خشایارشا): چهارمین پادشاه هخامنشی
لنا هدی در نقش (ملکه گورگو): ملکه اسپارتا
دیوید ونهام در نقش (دلی‌یوس): سرباز اسپارتا
ایگال نائور در نقش (داریوش بزرگ): سومین پادشاه هخامنشی

**قبل از اینکه بریم سراغ تفسیر فیلم بزارید خلاصه ای به نقل از سایت ویکی پدیا از داستان نبرد آرتمیزیوم و نبرد سالامیس را شرح بدم**

نبرد آرتمیزیوم : همزمان با نبرد ترموپیل جنگی مابین ناوگان دریای ایران و بحریه یونانیها در آرت میزیوم رخ داد ، بنابر گزارش هرودت بحریه یونان وقتی به آرت میزیوم رسیده و عده کشتیهای و مردان جنگی پارس را دیدند وحشت بزرگی به آنها دست داده تصمیم به فرار گرفتند ، اما اهالی اوبه از ترس اینکه مبادا این تصمیم زود به مرحله اجرا گذاشته شده و و آنها بی مدافع بمانند از فرمانده اوری بیاد درخواست کردند که این تصمیم را زود به اجرا نگذارد تا آنها بتوانند زنان و کودکان خود را به محلی امن منتقل کننداما فرمانده راضی نشد تعلل کند واصرارداشت هرچه زودتر به داخل یونان بگریزد چون اهالی اوبه اوضاع را چنین دیدند نزد. تمیستوکل رفته سی تالان پول به او دادند تا یونانیها را مجبور کند در اوبه بمانند و جنگ کنند تمیستوکلس این پول را بین سرداران یونانی تقسیم کرده از جمله پنج تالان به اوری بیاد داد و چنین وانمود کرد که این پول را ازجیب خود می‌دهد و بدین ترتیب با پرداخت رشوه اوری بیاد و دیگر فرماندهان را بطرف خود جلب یونانیها موافقت کردند که در آرت میزیوم بمانند و نبرد دریایی آغاز شد
یونانیها نیمه شب به طرف پارسیها هجوم بردند ایرانیها که می دیدند یونانیها با عده کمی به طرف آنها می‌آیند یقین حاصل کرده که آنها دیوانه شده‌اند که خود را به طرف فنای حتمی سوق می‌دهند پس صفوف خود را آراستند و آماده نبرد شدند ، دو طرف به یک اندازه شجاعت به خرج دادند و عده تلفات هر دو برابر بود. اما چون شب هنگام بود نتیجه قطعی حاصل نشد هر دو طرف دست از نبرد برداشته به جایگاههای خود برگشتند

در روز دوم نبرد ۲۰۰ کشتی ایرانی که مامور بودند جزیره اوبه را دور بزنند دچار طوفان شده و تعدایی از آنها به ساحل برخورد کرده غرق شدند چون خبر به یونانیها رسید بر قوت قلب آنها افزوده شد. مجدداً حمله را شروع کردند و به قلب بحریه پارس حمله ور شدند باز نبرد سختی درگرفت ولی مثل بار اول نتیجه قطعی حاصل نشد در روز سوم پارسیها خشمگین از بطول انجامیدن نبرد قوای خود را جمع آوری و صفوف خود را بصورت نیم دایره آراسته و حمله را شروع کردند با شروع درگیری تعداد زیادی از کشتیهای یونانیان غرق شد و خسارت زیادی به بحریه آنها وارد آمد در این حین یونانیها مردد در عقب نشینی بودند که خبر شکست اسپارتیها در تنگهٔ ترموپیل و کشته شدن لئونیداس به آنها رسید پس تصمیم گرفتند که عقب نشینیی کرده به داخل یونان بگریزند بدین ترتیب با فرار یونانیها نبرد آرت میزیوم به نفع ایرانیها خاتمه یافت و کل بحریه ایران آرت میزیوم را فتح کرد
نبرد آرتمیزیوم



نبرد سالامیس : نبرد سالامیس نام سومین جنگ، از سری دومین دوره‌ی‌ جنگ‌های ایران و یونان است. سری دوم این نبردها شامل هفت جنگ بود و از سال ۴۸۰ تا ۴۷۹ پیش از میلاد، بین شاهنشاهی هخامنشی به پادشاهی خشایارشا و دولت یونانی رخ داد ، مدارک این جنگ متأسفانه یکطرفه‌است زیرا هر چه ما در باره ی این جنگ می‌دانیم مطالبی است که هرودوت تاریخ‌نویس یونانی ذکر کرده‌است و در مدارک شرقی کلمه‌ای وجود ندارد. پس از نبرد ترموپیل و فتح آتن توسط خشایارشا در واقع جنگ ایران و یونان خاتمه یافته بود و جنگ دیگری در حقیقت هیچ ضرورتی نداشت چرا که نیروی دریایی ایران در آن هنگام بر دریاها مسلط بود
این قسمت از داستان فیلم تقریبا همونیه که توی ویکی پدیا گفته شده، البته باز هم باید تکرار کنم داستان این جنگ مربوط میشه به داستان هرودت و معلوم نیست واقعی باشه
نبرد سالامیس



این فیلم در چند کلمه مختصر حقارت , خون ریز بودن , پست بودن و کلی از صفت هایی را به مردم ایران نسبت میدهد که در نگاه اول میشود ان را بر عکس قلمداد کرد و ان را نشأت گرفته از تاریخ یونانیان تصور کرد که در کل این قضیه حقیقت دارد و نشان دهنده ی ایران ستیزی و ایران هراسی است

اولین قسمت از فیلم « ۳۰۰ » در سال ۲۰۰۶ به اکران عمومی‌درآمد و توانست با فروشی خیره کننده تبدیل به یکی از محبوب ترین آثار تماشاگران در آن سال گردد. تماشاگران در سرتاسر جهان از این اثر استقبال کردند و جلوه‌های ویژه پر زرق و برقش را نیز ستایش کردند. اما این اتفاق در مورد ما ایرانیان رخ نداد چراکه داستان فیلم تحریفی آشکار از تاریخ ایران بود که قلب هر ایرانی را در سرتاسر جهان به درد آورد

« ۳۰۰ » جلوه‌های ویژه چشم نوازی داشت، اما با اهداف مشخصی به سینما آمده بود و این را می‌شد با نگاهی مختصر به محتوای فیلم دریافت. میزان تحریف تاریخی این اثر به حدی غلیظ و عجیب بود که حتی صدای مورخان غربی را هم درآورد که نسبت به تحریف تاریخی رخ داده در فیلم اعتراض داشتند و آن را یک بازی سیاسی آشکار در عرصه سینما تلقی می‌کردند. در ایران نیز واکنش‌ها قابل پیش بینی بود. بسیاری از ایرانیان نسبت به داستان فیلم و تصویری که از خشایارشاه در این فیلم به نمایش گذاشته شده بود اعتراض کردند و این فیلم را اثری ضد ایرانی دانستند که برای خدشه دار کردن هویت ایرانیان به روی پرده رفته است

حالا پس از گذشت ۷ سال از آن روزها ، قسمت دوم این فیلم با نام « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری» به اکران عمومی‌درآمده است. فیلمی‌که اینبار قرار هست درباره جنگ معروف سالامیس ( در بعضی منابع سالامی‌هم گفته شده) باشد که پس از اتفاقات جنگ ترموپیل رخ داد. در جنگ ترموپیل که قسمت اول فیلم « ۳۰۰ » هم درباره همین جنگ بود، سپاهیان خشایارشاه به آتن لشگرکشی کردند و در نهایت موفق شدند انتقام به آتش کشیده شدن ” سارد ” در ایران را با به آتش کشیدن ” ارگ ” آتن تلافی کنند. یونانیان پس از این اتفاق به جزیره ” سالامیس ” فرار کردند و خشایارشاه هم برای یکسره کردن کار یونانیان تصمیم به لشگرکشی به سالامیس گرفت

اما داستانی که در « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری » شاهد هستیم از این قرار هست که پس از مرگ لئونیداس و سپاهیانش در قسمت اول ، حالا یک سلحشور شجاع یونانی به نام ژنرال تمیستوکل ( سالیوان استاپلتون ) و بازماندگان جنگ قبلی که از بین آنها می‌توان به همسر بیوه شده لئونیداس هم اشاره کرد، دور یکدیگر جمع شده اند تا در مقابل سپاه ایرانیان که ظاهراً فقط مکتب اش کشتار است از خود دفاع کنند

اما در طرف مقابل که ایرانیان باشند اوضاع کمی‌متفاوت هست. خشایارشاه ( رودریگو سانتورو ) در حال غوطه ور شدن در استخر هست چراکه اعتقاد دارد اینکار می‌تواند او را پادشاهی هم رده پروردگار کند! به فاصله کوتاهی پس از این اتفاقات عجیب و غریب، صحبت از حمله به سالامیس می‌شود و در این بین یکی از مشاوران محبوب خشایارشاه به نام آرتمیس ( اِوا گرین ) نیز فرماندهی بخشی از این لشگر را برعهده میگیرد که…

تحریف‌های تاریخی قسمت اول « ۳۰۰ » در سال ۲۰۰۶ که حول محور سپاهیان ایرانیان و ظاهر عجیب و غریب خشایارشاه بود، در « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری» ابعاد وسیع تری پیدا کرده و البته اشارات و پیامهای سیاسی فیلم نیز به مراتب واضح تر از قسمت گذشته به تصویر کشیده شده است. در قسمت دوم، خشایارشاه به مرات شیرین عقل تر از قسمت قبل به تصویر کشیده شده به طوریکه به نظر می‌رسد پادشاهی کاملاً بی لیاقت در طول تاریخ بوده است! ظاهر خشایارشاه که در قسمت اول با انتقادات بسیاری ( چه در ایران و چه در غرب ) مواجه شده بود، در قسمت دوم تغییری نکرده و اینبار حتی شاهد هستیم که وی با آن ظاهر غل و زنجیر شده و عریانش در مکان‌های عمومی‌هم ظاهر می‌شود که واقعاً باعث خنده مخاطب می‌شود. به خاطر نمی‌آورم که پیش از این به جز در داستانهای فانتزی و تخیلی، هیچ پادشاهی را چه در کتب و چه در رسانه‌های تصویری با چنین شکل و شمایل مضحکی به تصویر کشیده باشند

صحنه ای که خشایارشاه طی مراسمی‌در حال تبدیل شدن به خدا (!) هست ، یکی از مضحک ترین و عجیب ترین لحظات فیلم است که مشخص نیست سازندگان چگونه حاضر شده اند آن در فیلمنامه بگنجانند چراکه حتی کوچکترین اشاره تاریخی هم مشاهده نشده که خشایارشاه را به سمت چنین رفتارهایی سوق داده باشد؛ در این بین نکته جالب تر این هست خشایارشاه در « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری» تقریباً بطور کامل تحت تاثیر آرتمیس قرار دارد که با رجوع به منابع تاریخی متوجه می‌شویم که هرگز چنین موضوعی مطرح نبوده و آرتمیس تنها یکی از مشاورین مورد اعتماد خشایارشاه بوده است

اما با اینکه « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری » قرار بوده در مورد خشایارشاه و تمیستوکل باشد اما بیشتر به سمت معرفی آرتمیس حرکت کرده است و ترجیح داده تصویری خونخوار و مملوء از کینه و انتقام از اولین فرمانده زن نیروی دریایی تاریخ بشر ترسیم کند؛ تصویری که ابدا ارتباطی با شخصیت آرتمیس در کتب تاریخی نداشته است. متاسفانه به دلیل فقدان منابع معتبر تاریخی در ایران، تنها می‌توان به گفته‌های هرودوت یونانی اکتفا کرد که رابطه چندان خوشی با ایرانیان در طول تاریخ نداشته است! با اینحال می‌بینیم که حتی هرودوت هرگز از آرتمیس به بدی یاد نکرده و همواره از او به عنوان مشاور شجاع پادشاه و بانویی زیبا نام برده است اما گویا سازندگان « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری» برعکس روال معمول ساخت فیلمهای تاریخی، به سراغ منابع معتبر نرفته اند و ترجیح داده اند آنچه را که در ذهن خودشان ساخته و پرداخته شده را به تصویر بکشند.

تصویری که از سازندگان « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری» از شخصیت آرتمیس ترسیم کرده اند، کاملاً با واقعیت مغایرت دارد. با استناد به کتب تاریخی می‌توان آرتمیس را اولین فرمانده زن نیروی دریایی تاریخ بشر معرفی کرد که دارای هوش بسیار بالایی بوده و به همین جهت هم خشایارشاه حرف او را بیش از دیگر فرماندهانش می‌پذیرفته. آرتمیس همچنین یکی از داناترین مشاوران ایرانی بوده که همواره پایبند به صلح بود و در این راه قدم بر ی می‌داشته است. با توجه به این مشخصات ، آرتمیس یکم کاریا قطعاً یکی از مفاخر تاریخ ایران به شمار می‌رود. اما تصویری که فیلم « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری » از وی ترسیم کرده کاملاً با آنچه که در واقعیت وجود داشته مغایرت دارد. آرتمیس در این فیلم فرمانده زنی بسیار حیله گر است و از ریختن خون هیچکس ابایی ندارد. وی بسیار کینه توز است و البته بدش هم نمی‌آید که به سبک ” استریپرهای ” آمریکایی رفتار کند چراکه او عاشق رفتارهای جنسی است! آرتمیس در گفته‌هایش دلیل نفرت از یونان را به برده جنسی بودن در کودکی در یک کشتی یونان عنوان می‌کند، جمله ای که باز هم غیر واقعی به نظر می‌رسد چراکه هرگز در هیچ منبع معتبری به این موضوع اشاره نشده که آرتمیس یکم کاریا چنین اتفاقی را در کودکی تجربه کرده باشد.

در بخشی دیگر از فیلم زمانی که صحبت از جنگ با یونانیان در سالامیس مطرح می‌شود، آرتمیس یکجورایی خوی انتقام جویانه اش بیدار می‌شود و به سمت سالامیس رهسپار می‌شود. اما در حقیقت آرتمیس یکم کاریا در بین مشاورین شاه تنها فردی بود که مخالفت خود را با جنگ سالامیس بطور کامل اعلام کرد و علی رغم تاکید بر مخالفتش، خشایارشاه به دلیل استفاده از رای جمع برای تصمیم گیری نهایی، در نهایت تصمیم گرفت به سوی سالامیش لشگرکشی کند. در زمان لشگرکشی هم برخلاف آنچه که فیلم به مخاطب ارائه داده، آرتمیس نه هدایت یک لشگر بزرگ بلکه تنها هدایت پنج کشتی را برعهده داشته است! تحریف تاریخ در « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری » به حدی عیان انجام شده که احتمالاً هر مخاطبی به راحتی متوجه آن خواهد شد و فکر میکنم که مورخان تاریخ بتوانند به اشتباهات به مراتب بیشتری از این داستان عجیب و غریب و البته غیرواقعی اشاره کنند.

در بخش اکشن و جلوه‌های ویژه، « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری » در مقایسه با قسمت اول پیشرفت قابل ملاحظه ای نداشته است و به جز اضافه شدن بخش سه بعدی و البته نمایش پرده عریض IMAX ، دستاوردهای گرافیکی تازه ای مشاهده نمی‌شود. در این قسمت نوآم مورو کارگردان این فیلم ، از نور کمتری برای به تصویر کشیدن جنگ استفاده کرده و میزان استفاده از خشونت هم به شکل قابل توجهی افزایش داشته است. این خشونت‌های فزاینده همانطور که می‌توانید انتظارش را داشته باشید ، بیشتر از جانب ایرانیان روا می‌شود. در مجموع باید گفت که قسمت دوم فیلم « ۳۰۰ » که با تبلیغات وسیعی درباره جلوه‌های ویژه به سینماها آمده، علناً پیشرفت قابل ملاحظه ای در این قسمت نداشته است و تقریباً همان حال و هوای قسمت اول را دارد. تنها تغییر مشخص نماهای بزرگ تری هست که نبودش در قسمت اول احساس می‌شد و حالا با اضافه شدن این نماهای بزرگ تر و عریض تر، می‌توان جلوه‌های ویژه سه بعدی فیلم را بهتر مشاهده کرد. درگیری کشتی‌ها و مبارزات روی آنها نیز یکی از بخش‌های هیجان انگیز فیلم است.

سالیوان استاپلتون در نقش اصلی این فیلم ( حداقل عنوان بندی این را می‌گوید! ) ، دقیقاً همان جرارد باتلر قسمتِ اول می‌باشد. استاپلتون در نقش تمیستوکل ، فرمانده ای شجاع است که سخنرانی می‌کند و سپس فریاد حمله سر می‌دهد! متاسفانه شخصیت پردازی مشخصی درباره تمیستوکل صورت نگرفته و اگر بخواهم شخصیت او را در فیلم بطور خلاصه بیان کنم به این شکل خواهد بود : سخنرانی، جملات حکیمانه، اشاره به دفاع از شرف ، آزادی و در نهایت فریاد حمله!

بهترین بازیگر فیلم بدون شک اِوا گرین هست. گرین البته کوچکترین شباهتی – چه ظاهری و چه باطنی – به شخصیت واقعی آرتیمس یکم کاریا ندارد اما در نقش شخصیتی که سازندگان در فیلم ترسیم کرده اند حسابی جا افتاده است. چشمان پر غرور گرین به خوبی توانسته حس و حال انتقام را در نقش شخصیت خیالی داستان تداعی کند و روی هم رفته حضور گرین در « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری » موفقیت آمیز بوده است

مطمئناً در روزهای آینده بیشتر « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری » خواهیم شنید. فیلمی‌که در قسمت دوم اشارات سیاسی اش بیشتر شده و در تحریف تاریخ نیز پیشرفت‌های قابل ملاحظه ای داشته است. اما بهتر هست از همین امروز بیشتر به فکر شخصیت‌های برجسته تاریخی مان باشیم تا بدین حد در مواجه با چنین حملات رسانه ای مظلوم و دست خالی نباشیم. متاسفانه در حال حاضر در کشور ما هیچ نشانی از پرداختن به شخصیت برجسته ای همانند آرمتیس یکم کاریا وجود ندارد و حتی به ندرت می‌توان کتابی درباره این بانوی برجسته تاریخ کشورمان مشاهده کرد! نتیجه این اقدامات زمانی مشخص می‌شود که فیلمی‌همانند « ۳۰۰ : ظهور یک امپراتوری » به اکران عمومی‌در می‌آید و تصویری دور از واقعیت از یکی از شخصیت‌های تاریخی کشورمان ترسیم می‌کند اما ما در مقابل، هیچ حرفی برای گفتن نخواهیم داشت چراکه هرگز به مفاخر تاریخ کشورمان نپرداخته ایم و شاید بسیاری از ایرانیان حتی برای اولین بار باشد که نام آرتمیس یکم کاریا را هنگام تماشای این فیلم می‌شنوند

در نهایت لازم می‌بینم توضیحاتی درباره شخصیت تمیستوکل که در فیلم سخنرانی‌های آتشین صورت می‌دهد و از لزوم رعایت حقوق بشر و.. دم می‌زند بیان کنم. تمیستوکل پس از اینکه توانست کشتی‌های زیادی از سپاهیان ایران را منهدم کند و ایرانیان را وادار به عقب نشینی کند، با حکومت آتن وارد اختلاف شد به حدی که آنها خواستار محاکمه تمیستوکل به جرم همکاری با ایران شدند و تمیستوکل هم از بیم جانش، از یونان گریخت و به دشمن دیرینه اش یعنی دربار هخامنشیان در ایران پناه آورد! اردشیر یکم هم که در آن زمان پادشاه ایران بود، به گرمی‌از دشمنی که بسیاری از ایرانیان را کشته بود حمایت کرد و او را با امنیت کامل در ایران ساکن کرد. اردشیر یکم بعدها حتی چند شهر را در اختیار او قرار داد تا آنها را سر و سامان داده و زندگی خوب و خوشی در آنجا داشته باشد. تمیستوکل جمله معروفی هم دارد که خطاب به فرزندانش اعلام کرده بود : « اگر ما نزد یونانیان بی‌اعتبار نشده بودیم حالا این اعتبار و ثروت را در ایران نداشتیم. »
پل کارتلج پروفسور فرهنگ یونانی در دانشگاه کمبریج پنج اشتباه تاریخی این فیلم را برمی شمارد
ایراد اول در عنوان فیلم است. عنوان فیلم "۳۰۰: ظهور یک امپراتوری" است. اما منظور ظهور و قدرت گیری کدام امپراتوری است؟ اگر منظور"امپراتوری آتنی" است باید گفت که این امپراتوری حداقل دو سال پس از حوادثی که فیلم روی آن تمرکز دارد یعنی نبردهای دریایی آرتمیسیوم و سالامیس که هر دوی آنها در سال ۴۸۰ قبل از میلاد روی دادند، به مرور شکل گرفت
ایراد دوم : داستان فیلم با پرتاب یک تیر اعجاب آمیز که هیچ حقیقت تاریخی ندارد آغاز می شود. این تیر را یک قهرمان آتنی به نام تمیستوکل در جریان نبرد ماراتون در حومه شهر آتن در سال ۴۹۰ قبل از میلاد از کمان خود رها می کند و در کمال شگفتی داریوش بزرگ، پادشاه ایران را می کشد
در کنار او، خشایارشا پسر و جانشین وی ایستاده است. هر چند داریوش پادشاه ایران این کارزار نظامی را علیه یونان شروع کرد که در ماراتون با مقاومت روبرو شده و شکست خورد، ولی نه او و نه پسرش خشایارشا هیچکدام در این نبرد حاضر نبودند
ایراد سوم : فیلم از صحنه نبرد ماراتون که در آن سپاه ایران شکست خورد و از نظر تاریخی می توان آن را دلیل حمله بعدی سپاه ایران در دوران خشایارشا برای گرفتن انتقام از آن شکست قلمداد کرد، یکباره به ده سال بعد خیز برمی دارد و حرکت ناوگان دریایی سپاه ایران به سوی قلمرو یونان را نشان می دهد.
فرماندهی این ناوگان با یک زن یونانی است، آرتمیس، ملکه هالیکارناس که امروزه بودروم نامیده می شود. طبق اسناد و نوشته های هرودوت اندیشمند یونانی و مورخ جنگ های ایران و یونان که در همین دوران می زیسته، آرتمیس یک شخصیت واقعی است.
او یک ملکه یونانی بود که در نبرد سالامیس در اردوی ایرانی ها می جنگید. ولی او فرمانده ناوگان دریایی ایرانی ها نبود. اسناد نشان می دهد که از حدود ۶۰۰ کشتی که در آن نبرد شرکت داشتند ملکه آرتمیس فقط چند کشتی در اختیار سپاه ایران قرار داده بود
ایراد چهارم : سازندگان این فیلم یک صحنه معاشقه طولانی و عریان را در این فیلم گنجانده اند. این معاشقه کاملا ساختگی و تخیلی بین دو دشمن یعنی آرتمیس و تمیستوکل و درست در فاصله دو نبرد آرتمیسیوم و سالامیس روی می دهد و طبیعتا آنطور که در داستان‌های تخیلی رایج است به عنوان نوعی دیپلماسی بین دو دشمن ارائه می شود.
در ضمن طوری تصویر شده که گویا سپاه یونان در این نبرد شکست خورد در صورتی که در عالم واقعیت در این نبرد هیچیک از دو طرف نتوانستند به پیروزی برسند
ایراد پنجم : اما مهمترین نکته غلط تاریخی که در عین حال قرار است اوج حماسی این داستان باشد، مقطعی است که سپاه یونان به فرماندهی تمیستوکل برای پیروزی در نبرد سالامیس به کمک نیروی دریایی قدرتمند اسپارت نیاز پیدا می کند و ناوگان دریایی اسپارت به فرماندهی یک ملکه یونانی دیگر، گورگو (بیوه لئونیداس که قهرمان بخش اول فیلم ۳۰۰ بود)، درست سر به زنگاه از راه می رسد.
اما در عالم واقعیت اسپارت در آن نبرد دریایی فقط ۱۶ کشتی در اختیار ناوگان دریایی یونان قرار داده بود که مجموع آن حدود ۴۰۰ فروند بود. و درست مثل کمک آرتمیس به سپاه ایران، حضور اسپارت و کشتی های آنان در این نبرد و سرانجام آن که یک پیروزی قاطع و بی چون و چرا برای یونانی ها بود تاثیر چندانی نداشت
bbc persian
بازیگران و چهره آنها در فیلم




movie trailers : 300 rise of an empire

جهت مطالعه نقد و بررسی بیشتر
1 - 2 - 3 - 4 - 5