داداچ تتو لوی خردمند

Day 3,213, 12:07 Published in Iran Iran by arash irani 5

ای دیو سبید بای در بند

دادچ تتلوی خردمند

^ ای حال تو خوش زکثرت ^گل

شعر تو نبات و حرف تو قند

ای انکه زگفته های نغزت

فریاد برند بر خداوند



از بس که تو را «تتو» به تن بود

گشتی «تتو لو» به مکر و ترفند

ای داده کلیپ، روی یک ناو

بر ساحل نیلگون اروند




با ارتش صلح بسته پیمان

با داف و پلنگ کرده پیوند

دیدم به پیام های صوتی

دادی به پلنگ ها بسی پند

آن سان که به طفلِ خُرد، استاد

چندان که پدر دهد به فرزند



حیران که شده ست چرخ گردون

ا یاد تو دود کرد اسپند

یک لایک نشان مردمان داد

آن لایک تویی، تو ای هنرمند

مُردی تو ز حسرت مجوز

یک فرد نگفته که: خرت چند؟

خود با تو چه شد ز تیم قرمز؟

با ما تو بگو ز درک خود پند

رفتی تو به سمت تیم آبی

اکنون شده ای تو چند بر چند؟!



دستور بده به لشکر خویش

ناگه بکنند یک پدافند

«جیگّیل» و قشنگ و «بغبغو» گوی

پر هیبت و شیک و آبرومند

ا حمله به اینستای ملت

از حبس رها کنند و از بند