هدفون خوانده

Day 3,156, 02:48 Published in Iran Iran by 2ali2

اولش اشاره کنم هیچ ربطی به پدر خوانده نداره
س.ن:هرکیم کامنت نزاره خره !
س.ن2:اول خودمو معرفی میکنم به پیشنهاد بعضی از دوستان
اقا همون جور که ممیدونید 🙂 من علی هستم و اهل کرمانشاه البته الان سه هفتس که خونمون )اومده تهران(به افتخارش
هفده سالم هستو خیلی به نویسندگی علاقه دارم قبلا هم چندتا وبلاگ داشتم ولی الان فقط اینجا مینویستم البته با عرض شرمندگی ! اونم بسیار
بعد دیگه دیگه دیگه نمیدونم برید معرفی وبلاگم شاید چیزی گیرتون اومد
hirva.blog.ir


برم سر قزیه منو هدفون خوانده
اقا اون موقع ها که خونمون خالم صدرا بود و خونه مام ترمینال مامانم پاشد گفت بریم خونه خالت لباسا رو بدم فر... بدوزه منم که بیکار بودم گفتم هم میرم خونه خاله هم یکم با دختر خاله هام و پسر خاله هام حال میکنم فاصله خونمونم زیاد نبود نهایتا ده دقیقه اونم چون سر بالایی بود ! و ماشین ازش بالا نمیرفت البته اون موقع هام ماشین نداشتیم امتحان کرده باشم 🙂 در کل برم سر اصل مطلب از اونور که میومدیم رفتیم سوار تاکسی منو پسر خالم س... بودیم دور میدان آزادگان یه پیرمرده سوار شد وسط راه بودیم یهو برگشت گفت خوبین چطورین ! مام برگشتیم گفتیم خوبیم ممنون مرسی ... همینجوری ادامه میداد یهو برگشت گفت عمت خوبه گفتم اره ولی خوبی از خودتونه ... دیگه بس نمیکرد تا خود ترمینال همش زر میزد مام کم نمیاوردیم ! سرتونو درد نیارم مام دیگه رومون باز شده بود همش مسخرش میکردیم و میخندیدیم البته رکیک نبود 🙂 ههه
رسیدیم ترمینال خواستیم بریم خونه یهو دیدم یه دستی رو شونمه برگشتم دیدم پیره مردس
یهو داد کشید گفت جمع بشید مردم یه شیش هفت نفری جمع شده بودن اونم یقه مارو گرفته بود رفت رو یه پوت روغن ایستاد یهو دیدم دست کرد تو گوشش یکم چرخوند بعد یه چیزی از توش دراورد گرفت جلوی ما منم همش میگفتم خدا نکنه دیونه باشه ! بعد چند دقیقه که انگشت بقلی اشارشو که یه چیزی دورش بود به طرز نامناسبی بالا نگه داشته بود پایین اورد و گفت دوستان نفهم عزیز اینی که میبینید بهش میگفت هدفون وقتی میزاری تو گوش ...مام چشامون چارتا بود سرامون پایین
یعنی میخوام بگم رییییــــــــــــــــــدیم واقعا اون روز