و باز هم مورد نویسی

Day 3,134, 00:03 Published in Iran Iran by 2ali2

۱: وقتایی که موردی مینویسم از همیشه آشفته ترم ، ذهنم به هم ریختست ، خودم هم ایضاً ..

۲: آدم وقتی با آگاهی گناه میکنه چقدر تنفر برانگیز میشه ..

۳: نمیدونم چرا همیشه هستن کسایی که دوستت دارن و دوستشون نداری و بد تر اینکه هستن کسایی که دوستشون داری و دوستت ندارن ..

۴: به فکر سال تحصیلی بعدی ام ، هدفم .. خودم ..

۵: چقدر آرزو هام ازم دورن ، شایدم من ازشون دورم .. گاهی وقتا هم هست که تلاش میکنی ، جون میکنی ولی دو دو تات چهار تا نمیشه ..

۶: سلام ای غروبِ غریبانه ی دل .. سلام ای طلوعِ سحرگاهِ رفتن ..

۷: شاهدِ انتقال بغض از گلو به چشم هستیم ! چشمِ بغض دار ندیده بودم که زیارتم قبول به حولِ قوه !

۸: اگه تو میموندی ، تو رو میبخشیدم .. تو رو باور داشتم ، تو رو میفهمیدم ..

۹: من شاهد نابودیِ دنیای منم ، باید بروم دست به کاری بزنم ..

۱۰: مسخرست وقتی سرِ یه بچه داد میزنیم : تو هیچی نمیشی !! ؛ انتظار داشته باشیم وقتی بزرگ شد یادش رفته باشه و یه مهندس یا دکتر بشه .. همون هیچی بشه بهتره ..

۱۱: با آگاهی بر این مسئله که اگه بمیرم همه ناراحت میشن تا حدی ، جداً میخوام که بمیرم ، شاید بالاخره مامانم یه جواب واسه سوالِ همیشگیِ "مگه چی کم گذاشتم" پیدا کنه ..!

۱۲: بی تفاوتی ، آزار دهنده ترین حسیه که آدما میتونن نسبت به هم داشته باشن ..!

۱۳: آدم گاهی وقتا باید رسماً و کتباً بگه : فدای سرم 🙂

۱۴: مسئله عاشقی نیست ، قضاوت نکنید !

۱۵: خواستید قضاوت کنید هم فقط چند لحظه جای من بایستید ، همین دردا و زخمایی رو که من تحمل کردم و چیزی نگفتم رو تحمل کنید ، اگه از شدت درد ، هذیانِ عاشقانه طور نگفتید قضاوت کنید ..!

۱۶: احساس میکنم بی مصرفم .. به هیچ دردی نمیخورم ، تازه سیلک هم ندارم ! :دی

۱۷: شاید وقتشه خودم باشم ، خوب نباشم ولی از اینکه خودمم احساس راحتی کنم ..

۱۸: منظورم از خودم ، یه آدم بی تقاوتِ محزونِ عصبیه ..!!!

۱۹: چقدر من هنوز یادم نرفته که چقدر از دستِ خواهرم دلخورم !

۲۰ : پتانسیلِ اینکه برم روی کوه و ساعت ها فریاد بزنم رو دارم ..



چیز دیگه به ذهنم نمیرسه ولی شما بگین شاید مورد منم بود