زندگي، عاشقي و کابوس‌ دار

Day 2,055, 11:07 Published in Iran Iran by MR.MAHV

صابر نه شب‌ها خواب دارد و نه صبح‌ها آرام بلند می‌شود.
چارپایه از زیر پایش کشیده می شود. طناب دار حلقش را می فشارد و او مثل عروسک خیمه شب بازی رقصانی که فقط یک طناب مرئی دارد، با صدای خرخریی خفه، تند تند پاهایش را در هوا تکان می دهد و کمتر از چند ثانیه بعد، طوری که انگار قیچی بزرگی همه نخ های نامرئی تنش را همزمان بریده باشد بی حرکت می شود.

به گزارش «فردا» به نقل از همشهری ماه، صابر ، شب ها با این خیال می خوابد و صبح ها از وحشت آمدن آدم هایی که قرار است به اتاق قرنطینه پیش از اعدام منتقلش کنند، از خواب می پرد.

او از 15 سالگی - که در نزاعی خیابانی، ناخواسته مسبب مرگ مردی شد - چشم انتظار دار است . حکم اعدامش تائید شده است و در 16 سالگی از کانون اصلاح و تربیت به زندان رجایی شهر کرج فرستاده شده و بیش از 3 سال است که در سلولی با مساحتی کمتر از 6 متر مربع زندگی می کند تا به سن قانونی مردن برسد و شاید به همین خاطر، وقتی گفتم می خواهم به مناسبت نوروز با او گفتگویی داشته باشم ، تلخ لبخند زد و تکرار کرد: «نوروز؟... اینجا؟...»

=================================================================================
حداقل مانتویی که می خرید چند تومان است ؟
حداقل کفشی که می پوشید و یا عطر و ادکلنی که استفاده می کنید ،
روزانه پول سیگار و کافی شاپ تان چقدر می شود ؟؟؟؟؟
.........

صابر به نفس کشیدن ادامه می دهد
اگر کمک کنیم .......

برای کمک به صابر فقط 30 میلیون کم داریم:
شماره کارت هایی که می توانید کمک های خود را تا ساعت 12 امشب به آن ها واریز کنید عبارتند از: 3468000103597251 و 5022291012787204 به نام خانم "نرجس خاتون قاضی اسدی"